فیض

/feyz/

مترادف فیض: بخشش، برکت، تفضل، عنایت، فضل، سرشار، فراوانی، لبریز، لطف

برابر پارسی: بهره، سود

معنی انگلیسی:
grace, favour, blessing, bounty, profusion, profit, benignity, effluence, emanation, treat

فرهنگ اسم ها

اسم: فیض (پسر) (عربی) (تلفظ: feyz) (فارسی: فِيض) (انگلیسی: feyz)
معنی: توفیق، سعادت، بهره، فایده یا محبت و لطف کسی نسبت به دیگری، ( در قدیم ) بخشش
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

فیض.[ ف َ ] ( ع اِ ) مرگ. || ( ص ) اسب تیزرو. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، فیوض ، افیاض. ( اقرب الموارد ): اعطاه غیضاً من فَیْض ؛ یعنی اندکی از بسیار به وی داد. || ( مص ) بسیار شدن آب چندانکه روان گردد. ( از منتهی الارب ). فیوض. فیضان. فیضوضة. ( از اقرب الموارد ). || لبالب رفتن رود. ( منتهی الارب ). || پر شدن ظرف. ( اقرب الموارد ). || آشکار کردن راز را. ( منتهی الارب ). پر شدن سینه از راز که کتمان نتوان کرد. ( از اقرب الموارد ). || مردن. || برآمدن جان کسی. || فاش گردیدن خبر. || بسیار شدن چیزی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || روان شدن هر چیزی. ( اقرب الموارد ). || روان شدن اشک. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) ریزش. || بسیاری آب. || بخشش. عطا. ( فرهنگ فارسی معین ). عطیه. لطف :
ز فیض دولت بیدار دیده میخواهم
که صبح را دهم از گریه توشه شبگیر.
خاقانی.
نیست یک دم که بنده خاقانی
غرقه فیض مکرمات تو نیست.
خاقانی.
روس و خزران بگریزند که در بحر خزر
فیض آن کعب جواهرحشر آمیخته اند.
خاقانی.
دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر
بی مدد سرشک من درّ عدن نمی کند.
حافظ.
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش.
حافظ.
- غیضی از فیضی ؛ اندکی از بیش. مختصری از بسیار : جریده انصاف به خانه عدل این دولت مزین شده و این خود غیضی است از فیضی و جزئی است از کلی. ( سندبادنامه ).
- فیض راندن ؛ اظهار بخشش و بزرگی کردن :
جان فشانم عقل پاشم فیض رانم دل دهم
طبع عالم کیست تا گردد عمل فرمای من ؟
خاقانی.
|| بخشایش و لطف و عطیه الهی : و هر دو ازفیض آسمانی و عقل غریزی بهره مند شدند. ( کلیله و دمنه ).
امروز که تشنه زیر خاکی
فیض از کرم خدات جویم.
خاقانی.
هین بگو ای فیض رحمان هین بگو ای ظل حق
هین بگو ای حرز امت هین بگو ای مقتدا.
خاقانی.
فیض کرم را سخنم درگرفت
بار من افکند و مرا برگرفت.
نظامی.
فیض کرم کرد مواسای خویش
قطره ای افکند ز دریای خویش.
نظامی.
نسیمی از عنایت یار او کن
ز فیضت قطره ای در کار او کن.
نظامی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

کاشانی محمد بن مرتضی مشهور بملامحسن فیض حکیم و عارف عهد صفویه ( و. کاشان حدود ۱٠٠۶ - ف. ۱٠۹٠ ه ق وی در شیراز نزد صدرالدین شیرازی به تحصیل حکمت پرداخت و در عرفان و حکمت دست یافت . فیض مورد بغض شیخ احمد احسائی بود و او ویرا بجای محسن [ مسئ ] خطاب میکرد و او را اخباری صرف میدانست . فیض شاعر نیز بود وهدایت در مجمع الفصحائ تعداد ابیات ویرا شش الی هفت هزار نوشته.مولف قصص العلمائ تعداد کتب و رسایل او را متجاوز از ۲٠٠ دانسته و نام ۶۹ عدد آنها را ذکر کرده . از آثار مهم اوست : کلمات مکنونه ابواب الجنان ( مولف بسال ۱٠۵۵ ه ق . ) تفسیر صافی تفسیر اصفی کتاب وافی ( درشرح کافی ) شافی مفاتیح محجه البیضائ ( در اخلاق ) رساله اسرار الصلوه علم الیقین در اصول دین تشریح ( در هیئت ) سفینه النجاه شرح صحیفه سجادیه ترجمه الصلوه ( بفارسی ) ترجمه طهارت ( بفارسی ) ترجمه عقاید ( بفارسی ) فهرست علوم دیوان اشعار ( حدود ۱۲ هزار بیت ) .
بسیارشدن آب وروان گشتن آن، بسیارشدن، وبه معنی بسیاری، کثرت، آب بسیار، چیزبسیار، کثیر، بخشش، جود
۱ - ( مصدر ) بسیار شدن آب چندانکه روان گردد ۲ - لبالب رفتن رود ۳ - ( اسم ) بسیاری آب ۴ - ریزش ۵ - بخشش عطا ۶ - الف - القائ امریست در قلب بطریق الهام بدون تحمل زحمت کسب و اکتساب ب - به معنای فعل فاعلی که فعلش دایم بود و برای غرض عوض نباشد ج - مرادف با جود است . یا فیض ازل ( ازلی ) بخشش خداوند لطف الهی : فیض ازل بزور و زر ار آمدی بدست آب خضر نصیبه اسکندر آمدی . ( حافظ ۳٠۶ ) یا فیض اقدس . یا قضائ ازلی ثبوت اشیائ است در علم حق بنظام الیق و افضل از جهت تابعیت آنها اسمائ و صفات حق را که عین ذات اوست و وجود آن ماهیات در خارج بافاضه وجود بر آنهاست بر حسب اوقات و استعدادات مخصوص از حق تعالی که فیض مقدس است . یا فیض روح القدس و عنایت و لطف روح القدس ( چنانکه مریم ع ) : فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد . ( حافظ ۹۷ ) یا فیض مقدس . تجلیات آسمانی که موجب است ظهور چیزی را که تقاضا کرده استاستعدادات آن اعیان را در خارج وجود و آن مرتبت بر فیض اقدس است زیرا بواسطه فیض اقدس اعیان ثابته و استعدادات اصلی آنها درعالم تحصل می یابد و به واسطه فیض مقدس اعیان و لوازم آنها در عالم عین تحقق می یابد . از فیض مقدس به نفس رحمانی و وجود منبسط هم تعبیر شده است و بالجمله مرتبت تجلیات اسمائ را که موجب ظهور و بروز مقتضیات اعیان در خارج است فیض مقدس نامیده اند .
علی اکبر بن محمد از نویسندگان و شاعران و خطاطان مشهور قم و پدر مرحوم آیت الله میرزا محمد فیض است .

فرهنگ معین

(فَ یا فِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) بسیار شدن آب . ۲ - (اِمص . ) بسیاری ، بسیاری آب . ۳ - ریزش . ۴ - بخشش ، جود.

فرهنگ عمید

۱. سود، بهره، و فایده، به ویژه از جنبۀ معنوی.
۲. [مجاز] توفیق، سعادت.
۳. (تصوف ) آنچه به طریق الهام و بدون تحمل زحمتِ کسب به قلب القا می شود.
۴. [قدیمی] بخشش، جود.
۵. [قدیمی] روان گشتن آب، ریزش.
۶. [قدیمی] آب روان.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی إِکْرَامِ: ارجمندی-صفاتی که واسطه فیض اند
معنی تَفِیضُ: لبریز می شود(از کلمه فیض به معنی لبریز شدن بر اثر پری است ، وقتی گفته میشود فاض الاناء بما فیه معنایش این است که ظرف از آنچه که در آن است لبریز شد )
معنی یُجْبَیٰ: جمع می شود (اجتباء در اصل به معنای جمع کردن است ، و لیکن نه هر جمع کردنی بلکه جمع کردنی همراه با برگزیدن و انتخاب کردن. مانند جمله فاجتبیه ربه و اجتباء و برگزیدن یک بنده توسط خداوند به این معنی است که او را به فیض الهی خود اختصاص داده در نتیجه انواع ...
معنی یَجْتَبِی: بر می گزیند (اجتباء در اصل به معنای جمع کردن است ، و لیکن نه هر جمع کردنی بلکه جمع کردنی همراه با برگزیدن و انتخاب کردن. مانند جمله فاجتبیه ربه و اجتباء و برگزیدن یک بنده توسط خداوند به این معنی است که او را به فیض الهی خود اختصاص داده در نتیجه انواع...
معنی یَجْتَبِیکَ: تو را برگزید (اجتباء در اصل به معنای جمع کردن است ، و لیکن نه هر جمع کردنی بلکه جمع کردنی همراه با برگزیدن و انتخاب کردن. مانند جمله فاجتبیه ربه و اجتباء و برگزیدن یک بنده توسط خداوند به این معنی است که او را به فیض الهی خود اختصاص داده در نتیجه انوا...
تکرار در قرآن: ۹(بار)
پرشدن. جاری شدن فیومی در مصباح گوید:«فاضَ السَّیْلُ فَیْضاً» یعنی سیل زیاد و جاری شد «فاضَ‏الِاناءُ فَیْضاً» ظرف از آب پر شد. «اَفاضَهُ صاحِبُهُ» صاحبش ظرف را پر کرد. «اَفاضُوا مِنْ مِنی اِلی مَکَةٍ» از منی به مکه برگشتند. . می‏بینی که در اثر شناختن حق چشمشان پر از اشک شد. در مجمع فرمود: فیض العین پر شدن آن از اشک است چنانکه فیض النهر پر شدن آن از آب است. . افاضه از عرفات به مشعر همان کوچ و برگشتن است به مشعر. علت تعبیر به افاضه ظاهراً برای کثرت است یعنی کوچ با کثرت به سیلان آب از کثرت، تشبیه شده لذا در مجمع آن را «دفع شدید از عرفات به مزدلفه بااجتماع و کثرت» گفته است. . نقل است: قریش و هم پیمانهایشان در مشعر وقوف کرده و به عرفات نمی‏آمدند و می‏گفتند: ما اهل حرم هستیم از حرم جدا نمی‏شویم خداوند دستور داد از مردم جدا نشوند و مانند همه به عرفات رفته و از آنجه به مشعر بکوچند. . خدا داناتر است با آنچه در آن وارد می‏شوید او در گواهی میان من و شما و کافی است. در مجمع گفته افاضه داخل شدن به عمل است بروجه سرازیر شدن. علی هذا معنی جریان در آن ملحوظ است. . افاضه در آیه به معنی ریختن و جاری کردن است پس افاضه لازم و متعدی هر دو آمده است. یعنی اهل آتش با اهل بهشت گویند از آب بر ما بریزید...

دانشنامه عمومی

فیض (استان بسکره). فیض ( به عربی: الفیض ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان بسکره واقع شده است. [ ۱] فیض ۱۲٬۴۸۲ نفر جمعیت دارد.
عکس فیض (استان بسکره)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنی موهبت) در اصطلاح حکمای اسلامی، سَرَیان و صدور عالم از جانب خداوند، مانند فیضان نور از آفتاب. حکمای مسلمان، بر این عقیده اند که همۀ کائنات به صورت تدریجی و با سیر نزولی از ذات واحد حق نشأت گرفته اند و لذا کثرت ظاهری موجودات منافاتی با وحدت وجود ندارد. اصل این قضیه از حکمت نو افلاطونی سرچشمه گرفته و کسانی چون فارابی و ابن سینا آن را کمابیش پذیرفته اند، هرچند کسانی چون امام محمد غزالی آن را رد کرده اند. همچنین، نزد محی الدین بن عربی، حدوث کائنات نتیجۀ فیض الهی، از نوع تجلّی و اشراق است که در دو مرحله (دو تجلّی) صورت پذیرفته. در مرحلۀ اول، که آن را فیض اقدس می خواند، موجودات در عالم علم خداوند، با استعدادهای ویژۀ آن ها، ایجاد می شوند. از این موجودات در اصطلاح ابن عربی به «اعیان ثابته» تعبیر می شود. در تجلی دوم، که آن را فیض مقدس می خواند، اعیان ثابته در عالم خارج ظاهر می شوند. بنابراین، هر موجودی در عالَم، مظهر عین ثابت آن در عالَم علم خداست. البته تجلی در اصل یکی بیش نیست که اگر از بالا در آن نظر شود فیض اقدس و اگر از پایین نگریسته شود فیض مقدس خوانده می شود. فیض در الهیات مسیحی، لطف پروردگار است که برای رستگاری انسان ضروری است و آن، موهبتی بدون شرط «قابلیت» از سوی خداوند است که با کوشش انسان قابل کسب یا تحصیل نیست. در تفکر مسیحی، فیض همچنین بر حضور خدا در تاریخ بشر دلالت می کند. مسیحیان دربارۀ چگونگی کسب فیض با توسل به آیین های مقدّس اختلاف نظر دارند. کاتولیک ها آیین های مقدس را اعطا کنندۀ فیض می دانند و پروتستان ها آن ها را فقط آیاتی از فیض الهی می شمارند، اما نزد ارتدوکس ها، فیض مشارکت انسان در حیات الهی است. در کلیسای غرب، بیشتر به قدرت شفابخشی به بیماری های انسان تعبیر می شود. نیز ← تجلّی

فارسی به عربی

نعمة

پیشنهاد کاربران

سلیم
فیض: شادی رسان، خوشحال کننده.
فیض:
در الهیات مسیحی و ادبیاتی که برای بیان عقاید و باورهایشان به کار می برند موضوع �فیض الهی� را در برابر با مفهوم سزا و جزایِ حاصل از تلاش و کوششی که مؤمنان برای اطاعت از احکام و شرایع بعضاً طاقت فرسای دین انجام می دهند، قرار دارد و معتقدند که رستگاری بر پایه �فیض الهی� واقع می گردد نه به خاطر تلاش و کوششی که عابدان در راه انجام مناسک و احکام شرعی انجام می دهد. �فیض� در این مفهوم به آن الطاف و عنایات سرشار و گسترده و نامحدود الهی اطلاق می گردد شخص را بدون تحمل زحمت و سختی از جود و کرم خداوندی بهره مند می گرداند. مشابه این باور در باورهای اسلامی و قرآنی نیز مشاهده می شود به هر حال در بین فرقه های اسلامی و مسیحی و تفسیرهایی که از عقایدشان دارند اختلاف نظرهایی ما بین آنها هست که اینجا جای بحث از آن نیست. هدف این بود که بگوییم �فیض� معنای خاصی در الهیات و گفتمان دینی و مذهبی دارد. پس می توانیم �فیض� را اینگونه معنا کنیم:
...
[مشاهده متن کامل]

لطف سرشار
بخشش لبریز و بی منتها
عنایت بی پایان
جود و کرم نامحدود خداوندی
به نظر می آید حافظ در بیت پایین با استفاده از ترکیب �فیض عفوش� در خصوص معنای �فیض� مفهومی نظیر آنچه دربالا گفتیم را مدّ نظر داشته است:
هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا - فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم ( حافظ )
فیض عفو: بسیاری بخشش، فراوانی عفو ، عفو و بخشش سرشار و نامحدودی که از فیض خداوندی حاصل می گردد و مقابله با استحقاق بنده ( حافظ ) ندارد بلکه تکیه بر لطف و عنایت و بخشایشگری سرشار و نامنتهای ذات خداوندی دارد

فِعل است
موافقم بابخشش وعنایت و لبریز ی از جریان اب پری
فیض: بخشش. جود. اهدایی کشاورزان ازمحصولات به درویش وسید
نمونه:خرمن کوچکی از دسته های فیض فراهم می آورندوهرروز نیز برتلاش خود درپیش ستاندن فیض از دست سالاران صحرا می افزودند. ( کلیدر ج۶ص۱۸۱۳ )
محمدجعفر نقوی
هر کسی یه چیزی میگه ولی فکر کنم همون بخشش باشه . . .
فیض به معنی:نابخشش
در ترکی استانبولی بکار میرود ، اگه در مترجم گوگل بزنید بهره معنیش در ترکیه ای faiz میاد.
فیض یک واژه عربی است به معنی :بهره در فارسی
بخشش، عطا
فیض در اصل به معنی جریان و ریزش آب است.
کلمه ( فیض ) به معنی لبریز شدن بر اثر پری است ، وقتی گفته می شود ( فاض الانأ بما فیه ) معنایش این است که ظرف از آنچه که در آن است لبریز شد. در لغت عرب به پر شدن مشک آب و سر ریز شدن آب از دهانه آن به خاطر پر شدن گفته می شود .
فیض:لطف
کوچ کردن
فیضیدن = بهره بردن و لذت بردن از چیزی.
فیضاندن = سود رساندن و باعث لذت کسی شدن.
فیض:
فِیض: کوچ کردن
اَفَضتُم: کوچ کنید.
ریشه فعل از سه حرف "فیض" تشکیل شده است.
ترکیب واژه فوق به شکل زیر است:
اَفَض - تُم
فعل - ضمیر متصل مرفوعی
فعل از باب اِفعال است. اَفعَلَ یُفعِلُ اِفعال
...
[مشاهده متن کامل]

فعل ماضی است.
آیه ۱۹۷ سوره بقره به این واژه اشاره دارد:
. . . فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ. . .
یعنی : . . . پس هنگامی که از عرفات کوچ کردید. . .

به معنای لطف ، لبریز، فراوانی، . . .

به معنای لذت بردن هم هست
فیض به معنی مقام بالا است
افتادگی اموز اگر طالب فیضی
در این مصراع به خوبی به معنی فیض اشاره شده که به معنی جایگاه والا و رسیدن به مقام منزلت وخوشبختی میباشد
بهره بردن - استفاده کردن ، سود بخشیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس