فیصل

/feysal/

مترادف فیصل: حاکم، داور، قاضی، داوری، قضاوت، فیصله، حل وفصل

معنی انگلیسی:
deciding, setting, arbitration

فرهنگ اسم ها

اسم: فیصل (پسر) (عربی) (تلفظ: feysal) (فارسی: فِيصل) (انگلیسی: feysal)
معنی: حاکم، قاضی، داور، جدا کردن حق از باطل، داوری، شمشیر بران
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

فیصل. [ ف َ ص َ ] ( ع ص ، اِ ) حاکم. || حکم که حق و باطل جدا کند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
- حکم فیصل ؛ حکم نافذ و روان.
- حکومت فیصل ؛ حکومت نافذ و روان.
- طعنة فیصل ؛ زخم که جدایی کند میان دو حریف. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
|| جداکننده حق و باطل. ( یادداشت مؤلف ). قاضی. ( اقرب الموارد ) : جز به فیصل شمشیر به قطع نرسد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
- به فیصل رسیدن ؛ تمام شدن. پایان یافتن جدال و ستیزه : سلطان میان ایشان به وساطت برخاست و کار ایشان به فیصل رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). چند بار رسول میان ایشان تردد کرد به فیصل نرسید. ( جهانگشای جوینی ).
- فیصل دادن ؛ حل و فصل کردن امور. ( فرهنگ فارسی معین ).
- فیصل شدن ؛ پایان یافتن. به فیصل رسیدن : شغلی در پیش داریم چنانکه پیداست زود فیصل خواهد شد. ( تاریخ بیهقی ).
- فیصل کردن ؛ فیصل دادن. حل و فصل کردن : بازگردید و ساخته پگاه بیایید تا فردا کار خصم فیصل کرده آید. ( تاریخ بیهقی ).
- فیصل یافتن ؛ مقابل فیصل کردن و فیصل دادن. فیصل شدن. پایان یافتن. به فیصل رسیدن. انجام شدن. رجوع به ترکیب های دیگر فیصل و ترکیب های فیصله شود.

فیصل. [ ف َ ص َ ] ( اِخ ) ( ... اول ) ( 1883 - 1923م. ) در مکه تولد یافت. وی پسر شریف حسین بود و در سال 1921 م. به سلطنت عراق رسید. ( از اعلام المنجد ).

فیصل. [ ف َ ص َ ] ( اِخ ) ( ... دوم ) فرزند غازی اول ( متولد 1935 م. ) بود و در سال 1953 م. پادشاه عراق شد. ( اعلام المنجد ). وی آخرین پادشاه عراق بود و در 14 تموز 1958 م. با قیام سرهنگ عبدالکریم قاسم به قتل رسید.

فرهنگ فارسی

ابن عبدالعزیز پادشاه پیشین عربستان سعودی ( و. ۱۹٠۵ م . - مقت. ۱۹۷۵ م . ) وی مدتی در زمان سلطنت برادرش ملک سعود نخست وزیر و زمامدار امور عربستان سعودی بود . ملک فیصل در آبان ماه ۱۳۴۳ ه ش . ملک سعود را معزول کرد و خود بسلطنت رسید.
۱ - ( صفت اسم ) حاکم قاضی داور جمع : فیاصل ۲ - ( اسم ) جدا کردن حق از باطل داوری ۳ - آنچه که بین امور را فیصل دهد ۴ - شمشیر بران .
... دوم فرزند غازی اول متولد ۱۹۳۵ م بود و در سال ۱۹۵۳ م پادشاه عراق شد . وی آخرین پادشاه عراق بود . و در ۱۴ تموز ۱۹۵۸ با قیام سرهنگ عبدالکریم قاسم به قتل رسید .

فرهنگ معین

(فَ یا فِ صَ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. ص . ) حاکم ، قاضی . ۲ - (اِ. ) داوری بین حق و باطل . ۳ - شمشیر تیز.

فرهنگ عمید

= فیصله
* فیصل دادن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] = فیصله * فیصله دادن

پیشنهاد کاربران

مسجد فیصل، اسلام آباد، پاکستان، ۳۰۰هزار نفر
یکی از بزرگترین و مشهورترین مساجد جهان / بزرگترین مسجد اهل سنت در جنوب آسیا
مسجد فیصل در پایتخت پاکستان چهارمین مسجد بزرگ دنیاست و مسجد ملی پاکستان و بزرگترین مسجد اهل سنت در جنوب آسیا به شمار می رود. این ساختمان در کوهپایه های هیمالیا واقع شده و به افتخار پادشاه عربستان، فیصل که بودجه ساخت آن را در سال ۱۹۸۶ تامین کرد، نامگذاری شده است. این مسجد از نظر معماری، شبیه چادر های سنتی است که قبایل بادیه نشین استفاده می کردند. مسجد فیصل فاقد گنبد است، اما چهار مناره بلند دارد که هرکدام ۹۰ متر ارتفاع دارند. همچنین ۵۰۰۰ مترمربع مساحت و ۳۰۰هزار نفر ظرفیت دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

مسجد شاه فیصل در اسلام آباد، پایتخت پاکستان، یکی از بزرگترین و مشهورترین مساجد دنیاست. این مسجد پس از ساخت در ۱۹۶۹ تا ۱۹۹۳ بزرگترین مسجد جهان بود که در زمینی به مساحت پنج هزار متر مربع ساخته شده و گنجایشی معادل سیصد هزار نمازگزار دارد.

سلیم
فیصل: پایان دادن مانند: اگر کار برادر مؤمن فیصل شد، برابر ست با: اگر کار برادر پارسا پایان داده شد. از نوشته های پندیات جوانمردی.
همچنین فیصله هم به همین معنی می آید.

بپرس