فیروزمند
/firuzmand/
مترادف فیروزمند: پیروز، پیروزمند، فاتح، فیروز، مظفر، منصور
متضاد فیروزمند: مغلوب
فرهنگ اسم ها
معنی: پیروزمند، موفق، کامروا
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم پسر، اسم فارسی، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
که بر هرچه شاید گشادن ز بند
دل و رای شه باد فیروزمند.
نظامی.
کنون داد گر هست فیروزمنداز اینگونه بیداد تا چند چند.
نظامی.
ز لشکرگه شاه فیروزمندغریوی برآمد به چرخ بلند.
نظامی.
چو دیدم که بر تخت فیروزمندبه سرسبزی بخت شد سربلند.
نظامی.
به چندین نشانهای فیروزمندبداندیش را چون نیاید گزند؟
نظامی.
چو از تاج او شد فلک سربلندسرش باد از آن تاج فیروزمند.
نظامی.
رجوع به فیروزمندی شود.فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید