فیاض
/fayyAz/
مترادف فیاض: بخشنده، جوانمرد، فایض، فیض رسان
برابر پارسی: دهشمند، بخشنده، جوانمرد
فرهنگ اسم ها
معنی: جوانمرد و بخشنده، دارای آثارِ مفید، پر برکت
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
- فیاض عنایت ؛ به کنایت ، خداوند تعالی :
چو فیاض عنایت کرد یاری
بیار ای کان معنی تا چه داری.
نظامی.
فیاض. [ ف َی ْ یا ] ( اِخ ) تخلص شیخ ابوالفضل دکنی برادر فیضی دکنی معروف است. ( از سبک شناسی بهار ج 3 ). رجوع به دکنی شود.
فرهنگ فارسی
جوی یاچشمه پر آب، بسیارفیض دهنده، مردبسیاربخشنده، جوانمرد
( صفت ) ۱ - بسیار فیض دهنده بسیار بخشنده ۲ - جوانمرد ۳ - جوی پر آب .
تخلص شیخ ابوالفضل دکنی برادری فیضی دکنی معروف است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بخشنده و جوانمرد.
دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] فیاض (ابهام زدایی). فیاض ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
wikishia: فیاض_(ابهام زدایی)
پیشنهاد کاربران
بسیار فیض دهنده - بسیار بخشنده - سرشار
فیاض : جوانمرد و بسیار بخشنده
فیاض : /fayyāz/ فیاض ( عربی ) 1 - ( در قدیم ) جوانمرد و بخشنده؛ 2 - دارای آثارِ مفید، پر برکت.
نامی از شکرلو از روستای سیمیروم به وجود آمده است.
روستایی به نام شکرلو
روستایی به نام شکرلو
صاحب فیض
به چَمِ شگرف
برای نمونه در گزاره: استعدادی فیاض در آموختن زبان های خارجه داشت
می شود: توانایی شگرفی در آموختن زبان های انیرانی داشت.
برای نمونه در گزاره: استعدادی فیاض در آموختن زبان های خارجه داشت
می شود: توانایی شگرفی در آموختن زبان های انیرانی داشت.