فلسفه دعا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اموری چند از فلسفه دعا ذکر شده است: من جمله اطاعت امر الهی، رسیدن به اهداف از طریقی غیر از طریق مرسوم و ... می باشد.
«دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی»یاری گرفتن از موجودات ماورایی برای غلبه بر نیروهای مختلفی که آدمی را احاطه کرده اند، همیشه و همه جا در زندگی بشر مشاهده می شود. در این کوران حوادث و بحران های زمان، انسان سرگردان با مواجهه این جریانات مختلف، همواره به دنبال التیام و آرامش و ارتباط و انس با منبع غنی ماورایی است.این کنش و یا حتی واکنش نفس آدمی را هر چه که بنامیم، حقیقت آن چیزی به جز خواندن خداوند نیست، هر چند خدا در هر دین و مذهبی به گونه ای خاص معرفی شده و با تلقی پیروان سایر ادیان متفاوت می باشد. ما این حقیقت را دعا می نامیم.اشتراک همه انسانها در دعا کردن، ما را به عاملی مشترک در درون همه انسانها رهنمون می شود. که ریشه در فطرت آدمیان دارد. (اشاره است به آیه «فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله») در روایات بسیاری از این فطرت به توحید و یا اسلام تعبیر شده است. فطرت، نوعی خاص از آفرینش است که مخصوص انسان بوده و هیچ گاه تغییر نمی کند. هر چند ممکن است گاهی در تلاطم حوادث و غفلت ها دچار ضعف و فتور گردد، اما هرگاه که این پرده ها از برابر دیدگان حقیقت جوی آدمی به کنار روند فطرت انسانی مجال بروز و ظهور می یابد. ناهمواری ها و مشکلاتی که آدمی در برون رفتن از آنها هیچ دست آویزی نمی یابد، مهمترین عرصه تجلی این خصوصیت ذاتی انسان است. این نکته در قرآن کریم، در آیات ۸ سوره زمر (و اذا مس النسان ضر دعا ربه منیبا الیه) ، ۶۵ عنکبوت (فاذا رکبو فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین) و ۳۲ لقمان (و اذا غشیهم موج کالظلل دعوا الله مخلصین له الدین) ، مورد اشاره و بلکه تصریح قرار گرفته است.خداوند متعال در این آیات کارکرد فطرت انسانی را در مواقع خطر به تصویر می کشد، مسافرت دریایی و گرفتاری در میان امواج سهمگین یکی از مواردی است که امید انسان را از دست یابی به ساحل نجات از بین می برد، و دقیقا در همین حالت است که انسان در درون خود راه نجاتی را می یابد و دست به دعا بر میدارد. همین حقیقت در روایتی از امام صادق (علیه السّلام) نیز مورد تاکید قرار گرفته است. بنابر این دعا تجلی فطرت خدا خواه و خدا شناس آدمی است. دکتر آلکسیس کارل نویسنده و انسان شناس فرانسوی، در نگاشته کوتاهی که درباره نیایش دارد، این احساس را احساس عرفانی نامیده و دعا را کشش روح به سوی کانون غیر مادی جهان، پرواز روح به سوی خدا، پرستش عاشقانه نسبت به مبدا حیات می خواند.
دعا در قرآن
در قرآن کریم دعا سبب توجه و اعتنای خداوند به انسان معرفی شده است، به گونه ای که می فرماید اگر دعای شما نبود خداوند به شما اعتنا نمی کرد. (اشاره است به آیه ۷۷ سوره فرقان «قل ما یعبا بکم ربی لولا دعائکم.») در روایاتی که در باب دعا وارد شده است، نکاتی وجود دارد که در یافتن علت این توجه خاص و نیز در شناخت حکمت نهفته در دعا، ما را یاری می کند. همانند این که: حتی اگر بند کفشتان هم پاره شد آن را از خدا بخواهید و یا این که از طرف خداوند خطاب به حضرت موسی شده است که نمک غذایت را هم از من طلب کن. در حالی که می دانیم خداوند متعال تمام عالم را در اختیار انسان قرار داده است. (الم تروا انّ الله سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض) امام باقر (علیه السّلام) نیز در روایتی در ذیل آیه «ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین.» مراد از این عبادت را دعا ذکر کرده اند. و لذا به تفسیر ابن فهدحلی، عالم بزرگ شیعی کسانی که در مقابل دعا استکبار نمایند کافر خوانده شده اند. و می دانیم که هدف از خلقت انسان عبودیت دانسته شده است. (بر اساس آیه «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون») نتیجه آن که، دعا مظهر بندگی انسان است، بندگی آن است که انسان در مقابل پرودگار عالم از خود اراده ای نداشته باشد و تمام عالم را در ید قدرت او ببیند. اگر کسی این جهان بینی را نداشته باشد و برای غیر خدا قدرتی در عرض او به رسمیت بشناسد از دایره توحید خارج شده و داخل عرصه شرک و کفر می گردد. و دعا به محضر خداوند به معنی نفی قدرتهای غیر الهی است. و هرچه انسان در توحید به مراتب بالاتری برسد. دعای او نیز بیشتر و خالص تر می شود و به همین دلیل در روایت آمده است که هر که خدا را بیشتر بشناسد دعایش هم بیشتر خواهد شد. و چنین فردی حتی برای تهیه نمک غذا هم در خود استقلال نمی بیند و این نهایت توحید افعالی است. و برای بیان همین نکته است که در روایات تاکید شده است که هنگام دعا از دیگران ناامید باشید و همه امیدتان به خدا باشد.
مهم ترین فلسفه دعا
پس این است که دعا اعلام بندگی است و اظهار فقر و وابستگی به منبع لایزال الهی و غنای مطلق اوست. نکته دیگری که در دعا وجود دارد و از جهت دیگر بندگی انسان را به ثبوت می رساند، این است که خداوند خود به این عمل امر فرموده است و دعا کردن انجام یکی از فرامین الهی است. «ادعونی استجب لکم» ، «ادعوا ربکم تضرعا و خفیه». حکمت دیگر دعا رسیدن به اهداف، از طریقی غیر از طریق مرسوم است، توضیح آنکه:می دانیم که انسان با تمامی دانایی و توانایی در مقابل بسیاری از نیروهای شناخته و ناشناخته عالم کاری از پیش نمی برد در حالی که در موارد فراونی نیازمند غلبه بر این نیروهاست، و نیز می دانیم همه عالم به اراده الهی اداره می شود و او بر هر کاری تواناست، با توجه به این دو نکته آشکار می شود که دعا و طلب از خدا در واقع، به معنی به خدمت گرفتن نیروها و قوای موجود در جهان می باشد. یعنی دعا نیز یکی از ابزار و وسایلی است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است تا او را به اهدافش برساند، و شاید به همین دلیل باشد که در روایت آمده است که دعا قضای حتمی را نیز بر می گرداند. و یا اینکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) دعا را سلاح مومن برای غلبه بر دشمنان و نیز فراوانی رزق او دانسته اند. و به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السّلام) کلید خزائن الهی در اختیار انسان نهاده شده است.
عالی ترین حکمت در دعا
...

پیشنهاد کاربران

انسان هیچگاه نمی تواند به کمک کلیه دعا ها، طاعات و بندگی ها، ستایشات و پرستش ها، نیایشات و مناجات ها، اذکار و تسبیحات ، احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها، زیارات امکان به اصطلاح مقدسه، زیارت های خانه های وی در فلان سرزمین ها، تعین قبله گاه ها و اوقات شرعی به اندازه سر یک سوزن که خیلی بزرگ است بلکه به اندازه کوچکترین اتم یعنی اتم هیدروژن یا به اندازه یک کوارک زیر هسته ای و یا بقدر کوتاه ترین طول موج نور نامرئی و یا به اندازه یکی از کوچکترین سیاه چاله های موجود در محتوای کیهان یا جهان یعنی یکی از نوسانگر های بنیادی هشت بُعدی آفریده شده از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی ( هردو ابعاد خدای حقیقی و واقعی ) بر رویهم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک، روی حتا یکی از تصمیمات خداوند کوچکترین تاثیری به نفع خود و یا به ضرر دیگران بگذارد. خداوند متعال حقیقی و واقعی یعنی خدا از دیدگاه علمی و نه از مناظر ادیان و الاهیات و حکمت ها و عرفان های فراوان و گوناگون دینی و فلسفه های آزاد، تصمیمات خود را قبل از ابلاغ امر آفرینش بر هستی و وجود بیکران خویش ( و نه بر پهنه عدم یا نیستی ) و در بطن خود در کلیه جهات مکانی و بیمکانی بسوی بیکرانی و بیشماری و در طول زمان و بیزمانی بسوی آینده بی پایان ( و نه در خارج یا بیرون از خود ) با یقین و اطمینان مطلق یکبار برای همیشه گرفته و پس از آن هیچگونه تجدید نظری در آنها نمی نماید و در کار خود هیجگونه دخالت دیگری نمی کند. خداوند متعال نه تنها صاحب یا مالک بلکه خود عوالم غیب و شهود، امر و خلق، ملک و ملکوت بر رویهم می باشد و نه اینکه عالم غیب و امر و ملکوت در نهایت حاشیه بالائی و عالم شهود و خلق و ملک در نهایت حاشیه پائینی هستی و وجود بیرکانش قرار گرفته باشند. خدای حقیقی و واقعی نه فقط لازمان و لامکان بلکه به یک سهم مساوی هم بیزمان و بیمکان و هم بازمان و بامکان بر رویهمست هم مطلق و هم نسبی و در عین حال هم ساکن و ثابت است و هم متحرک و متغیر. ذات به اصطلاح بسیط و ساده خداوند متعال هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از نام وی به زبان ملکوتی یا آسمانی خود وی. ذات طبیعت و ذوات موجودات زنده و غیر زنده و امورات و پدیده ها هیچ چیز های دیگری نیستند غیر از نام آنها به زبان خود خداوند. طبیعت و موجودات زنده و غیر زنده چه شهودی و چه غیبی هیچ چیز دیگری نیستند غیر از خود خدای حقیقی و واقعی در قالب جزئیات ( و نه اینکه خدا از شاهرگ گردن به افراد انسانی نزدیکتر از خود آنها بخود باشد ) . نتیجه اینکه خدای حقیقی و واقعی هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از محیط و محتوای کلیه گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار و در محتوای هرکدام از آنها دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست و نه فقط نور دنیا و سماوات. به زبان خیلی ساده و روز مره میتوان با یقین و اطمینان بیان نمود که خدای دینی و فلسفی و عرفانی منجمله بیخدائی آتئیستی فقط لفظ یا کلمه و یا واژه اند در زبان و خط و مفهوم محض و ایده انتزاعی در فهم و عقل محدود انسانی و به همین علت و دلیل هر دو در خارج از ذهن و فهم و عقل انسان هیچ گونه مصداق بیرونی ندارند .
...
[مشاهده متن کامل]

دعا فقط نقش داروی مُسَکِن را ایفا می کند و لذا هر فرد انسانی که با هدف استجاب یا اجابت و یا برآورده شدن خواسته ها و نیاز هایش دعا کند، فقط وقت و انرژی حسی و فکری و خیالی خود را تلف نموده و می نماید.
انسان فقط در طول زندگی کوتاه مدت دنیوی خود از اختیارات و خواست های نسبتا آزاد بر خوردار است. در طول زندگی مبدئی و معادی با کمیت و کیفیت بهشت برین، هیچ فرد انسانی از خود دارای هیچگونه اختیار و خواست آزاد نبوده و نخواهد بود منجمله در طول زندگی روئیائی برزخی با کمیت و کیفیت بهشت برین.
احساس و فهم و درک خدا از خود به کمک حواس و فهم و عقل افراد انسانی در طول اعصار گذشته و حال و آینده همیشه محدود و نسبی و مشمول حال تکامل بوده و می باشد، اما به کمک حواس و فهم و عقل بیکران خویش جاودانه در نهایت کمال ایده آل مطلق است یعنی خود آگاه و آگاه مطلق به همه چیز و همه کس .

بپرس