فقر

/faqr/

مترادف فقر: استیصال، افلاس، بی چیزی، بی نوایی، تنگدستی، تنگی، تهیدستی، حاجتمندی، درماندگی، درویشی، عسرت، فاقه، فلاکت، مستمندی، گدایی، مسکنت، نداری، نیازمندی، نیستی

متضاد فقر: غنا

برابر پارسی: تهیدستی، بینوایی، تنگدستی، مستمندی، نداری

معنی انگلیسی:
destitution, indigence, necessity, need, neediness, pauperism, poorness, poverty, want

لغت نامه دهخدا

فقر. [ ف َ ]( ع مص ) کندن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سوراخ کردن مهره و جز آنرا. ( منتهی الارب ). سوراخ کردن برای در رشته کشیدن. ( از اقرب الموارد ). || تا استخوان بریدن بینی شتر را تا رام گردد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || پشت شکستن. ( منتهی الارب ). پشت کسی شکستن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فرودآمدن حادثه بر کسی و شکستن مهره های پشت او را. ( از اقرب الموارد ). || درویش گردیدن. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) ج ِ فقرة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به فَقرة شود. || اندوه. ( منتهی الارب ).هم. ج ، فقور، مفاقر. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) درویشی. خلاف غنی. ج ، فقور. ( از منتهی الارب ). عبارت از نداشتن مایحتاج است و تفاوت آن با فقد این است که فقد نداشتن چیزی است که بدان نیازی نیست وآن را فقر نتوان گفت. ( از تعریفات جرجانی ). درویشی.( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بی چیزی. نداری. ناداشت. ناداشتی. ( یادداشت مؤلف ) : مردی باهمت را فقر عذابی است الیم. ( تاریخ بیهقی ).
فقر نیکوست برنگ ارچه به آواز بدست
عامه زین رنگ هم آواز تبرا شنوند.
خاقانی.
از فقر ساز گلشکر عیش بدگوار
از فاقه خواه مهر بت جان ناتوان.
خاقانی.
|| ( اصطلاح تصوف ) حقیقت فقر نیازمندی است ، زیرا بنده همواره نیازمند است ، چه بندگی یعنی مملوک بودن و مملوک به مالک خود محتاج است و غنی در حقیقت حق است و فقیر خلق و آن صفت عبد است بحکم «اءَنتم الفقراء اًِلی اﷲ و اﷲهو الغنی الحمید ». فقر آن است که ترا مالی نباشد و اگر باشد برای تو نباشد. بعضی گویند فقر عبارت است از فناء فی اﷲ و اتحاد قطره با دریا. و این نهایت سیر و مرتبت کاملان است که فرمود: «الفقر سواد الوجه فی الدارین » که سالک کلاً فانی شود و هیچ چیز او را باقی نماند و بداند که آنچه بخود نسبت میداده است همه از آن حق است و او را هیچ نبوده است. ( از فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف جعفر سجادی ) :
خاقانیا عروس صفا را بد است فقر
هر هفت کن که هفت تنان دررسیده اند.
خاقانی.
جز فقر هرچه هست همه نقش فانی است
اندر نگین فقر طلب نقش جاودان.
خاقانی.
بدان تا دلم منزل فقر گیرد
به از صبر منزل نمائی نبینم.
خاقانی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

تنگدستی، تهیدستی، ناداری، درویشی
۱ - هر یک از بندهای ستون فقرات مهره پشت . یا فقره ثانی عنق . آسه یی ۲ - یک جمله ( یا عبارت ) جمع : فقر فقرات. توضیح فقره که معمولا ( در تداول فارسی ) بفتح فائ و قاف تلفظ می شود در اصل فقره بکسر فائ و سکون قاف است و فقرهبفتح فائ و سکون فائ و سکون قاف است و فقره به دو فتح بجز اقیانوس و معیار اللغه در هیچیک از منابعی که در دسترس است دیده نمی شود . صاحب اقیانوس فقره به فتح فائ را بر خلاف نص صاحب قاموس اشتباها بفتحین ضبط کردن و مولف معیار اللغه نیز گویا از او پیروی کرده است .
جمع فقر

فرهنگ معین

(فَ قْ ) [ ع . ] (اِمص . )تهیدستی ، تنگدستی .

فرهنگ عمید

۱. تنگ دستی، تهیدستی، ناداری، درویشی.
۲. کمبود چیزی: فقر آهن در بدن.
۳. (تصوف ) [قدیمی] از مراحل سلوک که عبارت است از نیازمندی به خدای تعالی و بی نیازی از خلق.
۴. [قدیمی] احتیاج.
= فقره

فرهنگستان زبان و ادب

{poverty} [اقتصاد] [ß اقتصاد] ناتوانی در تأمین حد متعارف معیشت [ß جامعه شناسی ] حالت یا وضعیتی که در آن فرد یا گروهی اجتماعی با نیازهای جدی مادی و گاه فرهنگی روبه رو است

واژه نامه بختیاریکا

( فِقر ) فضول
دست پَتیکی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فقر، نداشتن به قدر کفایت است.
فقر در لغت در معنای نیاز و تهی دستی به کار رفته است و مراد از آن در فقه بنابر قول مشهور ، عبارت است از نداشتن خرجی سال به قدر کفایت خود و کسانی که نفقه آنان بر عهده او است، مانند فرزندان، پدر و مادر و همسر.
← خرجی سال
از عنوان یاد شده در ابواب مختلفی همچون زکات ، خمس ، انفال ، جهاد ، وقف ، وصیت ، نکاح ، ارث و دیات سخن گفته اند.
← در زکات
۱. ↑ مجمع الفائدة، ج۴، ص۱۵۱.
...

[ویکی الکتاب] معنی فَقْرَ: فقر - تهیدستی -محتاج -نیازمند
معنی مَسْکَنَةُ: شدت فقر(کلمه مسکنت به معنای شدت فقر است و ظاهرا مسکنت این است که انسان به جائی از فقر و یا هر فقدانی برسد که راه نجاتی از آن نداشته باشد )
معنی إِمْلاَقٍ: فقر-تنگدستی
معنی بَأْسَاءُ: شدت - فقر
معنی عَیْلَةً: فقر و تنگدستی
معنی فَاقِرَةٌ: آسیب دیدن ستون فقرات (از ماده فقر است )
معنی خَصَاصَةٌ: فقر و حاجت (جمله "لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ "یعنی هرچند خودشان به آن احتیاج داشته باشند.)
معنی خُلَّةٌ: دوستی بسیار نزدیک( اصل آن از خلت به معنی فقر وحاجت است وبه رابطه دوستی که چنان نزدیک باشد که انسان تنها حوائجش را به او بگوید نیز اطلاق می گردد )
معنی خَلِیلاًَ: دوست بسیار نزدیک( کلمه خلیل از نظر مصداق ، خصوصیتر از کلمه صدیق است . چون دو نفر دوست همین که در دوستی و رفاقت صادق باشند ، کلمه صدیق بر آندو صادق است ، ولی باین مقدار آندو را خلیل نمیگویند ، بلکه وقتی یکی از آندو را خلیل دیگری مینامند ، که حوائج خو...
تکرار در قرآن: ۱۴(بار)
حاجت. فقیر: حاجتمند. احتیاج رااز آن فقر گفته‏اند که آن به منزله شکسته شدن فقارظهر (ستون فقرات) است در تعّذر رسیدن به مراد(مجمع). ناگفته نماند: حاجت یکدفعه حاجت ذاتی است مثل . ای مردم شما به خدا محتاجید و خدا اوست بی نیاز ستوده. این شامل حال همه است حتی میلیادرها، و یک دفعه به معنی ناداری و بی چیزی است مثل . و . فاقره: داهیه بزرگ. این از آن است که بلای بزرگ پشت انسان را می‏شکند . چهره هائی در آن روز درهم کشیده است توقع دارد که بلائی کمرشکن به سرش آید. . راجع به فرق مسکین و فقیر به «سکن» رجوع شود.

دانشنامه عمومی

فقر یا تهیدستی یا تنگدستی، وضعیتی است که فرد دارایی مادی یا درآمد کافی برای رفع نیازهای اولیه خود را ندارد[ ۱] فقر می تواند علل و آثار گوناگون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را داشته باشد. [ ۲]
هنگام ارزیابی فقر در آمار یا اقتصاد دو معیار اصلی وجود دارد:
فقر مطلق که درآمد را با مقدار مورد نیاز برای رفع نیازهای اولیه شخصی مانند غذا، پوشاک و سرپناه مقایسه می کند. [ ۳]
فقر نسبی زمانی اندازه گیری می شود که یک فرد نتواند حداقل سطح استانداردهای زندگی را در مقایسه با دیگران و در همان زمان و مکان خود فرد برآورده کند. تعریف فقر نسبی از کشوری به کشور دیگر یا از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است. [ ۴] به عنوان مثال اقتصاد ایالات متحده ممکن است در ایران و دیگر کشورها به عنوان بزرگترین و ثروتمندترین کشور در اقتصاد جهان شناخته شود اما بر اساس اداره سرشماری ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۱۹ میلادی[ ۵] ( قبل از دنیاگیری کووید - ۱۹ ) ، فقر نسبی در این کشور ۱۰. ۵٪ اعلام شده و ۳۴ میلیون نفر در این کشور فقیر شناخته می شوند.
از نظر آماری، تا سال ۲۰۱۹ میلادی، بیشتر جمعیت جهان در فقر زندگی می کنند: با برابری قدرت خرید دلار آمریکا، ۸۵ درصد مردم با کمتر از ۳۰ دلار در روز، دو سوم با کمتر از ۱۰ دلار در روز و ۱۰ درصد با کمتر از ۱. ۹۰ دلار زندگی می کنند ( فقر شدید ) . [ ۶] بر اساس گزارش گروه بانک جهانی در سال ۲۰۲۰، بیش از ۴۰ درصد از فقرا در کشورهای متاثر از جنگ زندگی می کنند. [ ۷] حتی زمانی که کشورها توسعه اقتصادی را تجربه می کنند، فقیرترین شهروندان کشورهای با درآمد متوسط غالباً سهم کافی از افزایش ثروت کشورهای خود را به دست نمی آورند تا از فقر خارج شوند. [ ۸] دولت ها و سازمان های غیردولتی سیاست ها و برنامه های مختلفی را برای فقرزدایی از جمله برق رسانی در مناطق روستایی یا سیاست های «اول تامین مسکن» در مناطق شهری تجربه کرده اند. چارچوب های سیاست بین المللی برای کاهش فقر، که توسط سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۵ میلادی ایجاد شد و در برنامه و هدف توسعه پایا ۱ این سازمان خلاصه شده است.
نیروهای اجتماعی، مانند جنسیت، ناتوانی و معلولیت، نژاد یا قومیت، می توانند مسائل مرتبط با فقر را برای - زنان، کودکان و اقلیت ها که بار نابرابری فقر را به دوش می کشند، تشدید کند. علاوه بر این، افراد فرد فقیر در برابر تأثیرات سایر مسائل اجتماعی، مانند اثرات زیست محیطی صنعت یا تأثیرات تغییرات آب و هوایی یا سایر بلایای طبیعی یا رویدادهای شدید آب و هوایی آسیب پذیرتر هستند. فقر همچنین می تواند سایر مشکلات اجتماعی را بدتر کند. فشارهای اقتصادی بر جوامع فقیر اغلب در جنگل زدایی، از بین رفتن تنوع زیستی و درگیری های قومی و قبیله گرایی نقش دارد. به همین دلیل، اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متحد و سایر برنامه های سیاست بین المللی، مانند بهبود بین المللی از COVID - 19، بر ارتباط فقرزدایی با سایر اهداف اجتماعی تأکید دارند. [ ۹]
عکس فقرعکس فقرعکس فقرعکس فقرعکس فقرعکس فقر
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

فقر (poverty)
موقعیتی که در آن نیازهای اولیۀ زندگی انسان ها (نظیر سرپناه و غذا و پوشاک) برآورده نشود. در ۱۹۹۵ بیش از یک پنجم از جمعیت جهان در فقر شدید به سر می بُرد که ۷۰ درصد از آنان را زنان تشکیل می دادند. هر سال نزدیک به۱۳.۵میلیون کودک زیر پنج سال براثر بیماری های ناشی از فقر (نظیر سرخک، اسهال، مالاریا، سینه پهلو، و بدغذایی) می میرند. بنابر گزارش سالانۀ «صندوق کودکان سازمان ملل متحد» (یونیسف)، ۶۰۰میلیون کودک همچنان در فقر به سر می برند. در مورد معیار زندگی پایین ترین سطح مناسب (معروف به «سطح فقر») تعریف های گوناگونی وجود دارد. در «اتحادیۀ اروپا» کسی فقیر به شمار می رود که درآمدش از نصفِ میانگین درآمد مورد نظر اتحادیۀ اروپا (۱۵۰پوند در هفته ) کمتر باشد؛ براساس این تعریف، ۵۰میلیون نفر در اتحادیۀ اروپا فقیرند (۱۹۹۳). فقر مطلق با فقر نسبی تفاوت دارد. در فقر مطلق، فرد فاقد غذا و پوشاک و سرپناه لازم برای ادامۀ حیات است. در فقر نسبی، فرد از لحاظ اقتصادی نمی تواند در جامعه به طور کامل سهیم شود. در بسیاری از کشورها فقرِ مطلق عام و پایدار است و به صورت فقر غذایی، عمر کوتاه و میزان مرگ ومیر زیاد کودکان جلوه گر می شود. فقر مطلق ممکن است از فقدان منابع کافی در کشور یا توزیع ناعادلانۀ ثروت ناشی شود. در «اجلاس سران سازمان ملل» برای بررسی مسئلۀ توسعۀ اجتماعی، که در مارس ۱۹۹۵ در کپنهاگ دانمارک برپا شد، طرحِ زدودنِ فقر از جهان، اشتغال همگانی و مقابله با بی عدالتی اجتماعی تصویب شد. بنابراین طرح، کشورهای صنعتی ملزم شدند که از میزان بدهی های کشورهای در حال توسعه بکاهند و بیست درصد از کمک های خارجی شان را به رفع نیازهای اولیۀ اجتماعی اختصاص دهند.

فقر (عرفان). اصطلاحی عرفانی. عارفان فقر را نه تنها به معنیِ منزّه شدن از مالکیّت اشیا دانسته اند، که آن را به معنیِ ایمان آوردن به این که تمامیِ مالکیّت ها مجازی و غیرحقیقی است دانسته اند. بدیهی است که اگر سالکی به این مقام نایل شود، نه تنها دلبستگی ای به کثرات نمی یابد، که اصلاً آثاری از این کثرات بر قلب او نمی نشیند. از این رو در سلوک استوارتر و پویاتر می شود. عارفان احادیثی را که دالّ بر فضیلت فقر است همین گونه تفسیر کرده اند. غالباً صوفی را فقیر می نامند و گاهی آن را با مقام فنا برابر می دانند. اولین صوفیان از کلمۀ فقر، بی چیزی و بی ارزش دانستن اسباب دنیا و لذایذ را در نظر داشته اند، اما برای صوفیان زمان های بعد فقر معنی وسیع تری پیدا کرد، در این دوره فقر به معنی استغنا و بی نیازی گرفته شده است. این استنباط های متضاد از دو حدیث، که به حضرت پیامبر (ص) منسوب است، گرفته شده است. ایشان دربارۀ فقر فرمودند: فقر فخر من است و من به آن افتخار می کنم. و در جایی دیگر فرمودند: نزدیک است فقر با کفر برابر شود. مقصود از فقر در حدیث دوم فقر اقتصادی است.

جدول کلمات

نداری

مترادف ها

poverty (اسم)
خواری، پستی، فروماندگی، فقر، کمیابی، بینوایی، تهی دستی، تندگستی، بی پولی

destitution (اسم)
فقر، بی چیزی

penury (اسم)
فقر، تنگدستی، احتیاج، نیازمندی زیاد

indigence (اسم)
فقر، بی چیزی، تنگدستی، لزوم، نداری، نیازمندی، تهی دستی

فارسی به عربی

فاقة

پیشنهاد کاربران

فقر : gutter
واژه فقر
معادل ابجد 380
تعداد حروف 3
تلفظ feqar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ فِقْرَة] [قدیمی]
مختصات ( فَ قْ ) [ ع . ] ( اِمص . )
آواشناسی faqr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
نداری
در گویش زبان بختیاری واژه فِقِر یا ( فه قر ) به معنای شیطان ، بازیگوش، قلدر، گستاخ، و واژه بالا با واژه ( فَقر ) در تلفظ تفاوت دارد، زیرا واژه فَقر که در زبان پارسی به معنی تنگدستی وتهیدستی میباشد، ولی این واژه ( فِ قِ ر ) یا ( فه قر ) ور تلفظ تفاوت دارد.
بوس
بی برگی. [ بی ب َ ] ( حامص مرکب ) فقر. احتیاج. مسکنت. بی نوایی. فقیری. درماندگی. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
رهی خواهی شدن کآن ره دراز است
به بی برگی مشو بی برگ و ساز است.
نظامی.
...
[مشاهده متن کامل]

به بی برگی سخن را راست کردم
نه او داد و نه من درخواست کردم.
نظامی.
بسی دلتنگی و زاری نمودیم
بسی خواری و بی برگی بدیدیم.
عطار.
چونکه با بی برگی غربت بساخت
برگ بی برگی بسوی او بتاخت.
مولوی.
زمستانست و بی برگی بیا ای باد نوروزی
بیابانست و تاریکی بیا ای قرص مهتابم.
سعدی.
اگر عنقا ز بی برگی بمیرد
شکار از چنگ گنجشکان نگیرد.
سعدی.
گر بی برگی بمرگ مالد گوشم
آزادی را به بندگی نفروشم.
دهخدا.

ناداشت. ( ص مرکب ) ( از: نا ( نفی، سلب ) داشت ) در این جا بجای �نادار� اسم فاعل مرخم بکار رفته. ( حاشیه ٔ برهان چ معین ) . مفلس. پریشان. بی نوا. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . مفلس. پریشانحال. تهیدست. بینوا. ( ناظم الاطباء ) . مفلس. ( سروری بنقل رشیدی ) ( غیاث اللغات ) . درویش. تنک مایه. نادار : و بحکم آنک مردم جهان بیشترین درویش بودند و ناداشت. . . او را تبع بسیار جمع شد. ( فارسنامه ٔ ابن بلخی ) . و از مال و ملک می ستد و به ناداشتان میداد. ( فارسنامه ٔ ابن بلخی ) . || قومی از گدایان را نیز گویند که بر در دکانها روند و چیزی طلبند اگر چیزی به ایشان ندهند گوشت اعضای خود را ببرند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . و آن جماعت را کنگر نیز گویند. ( جهانگیری ) ( شمس اللغات ) ( انجمن آرا ) ( از رشیدی ) . گروهی از گدایان که آنها را شاخشانه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) :
...
[مشاهده متن کامل]

شوخی ناداشت ز جلاد بیش
کو تن غیری برد این جان خویش.
امیرخسرو ( از انجمن آرا ) .
|| ( مص مرخم ) ناداشتن. فقر. افلاس. تنگدستی. بینوائی. مفلسی. تهیدستی :
ز ناداشت هر کو نراند مراد
فرومانده باشد نه پرهیزگار.
عنصری.
|| ( ص مرکب ) بی شرم. بی حیا. بی آزرم. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( رشیدی ) :
چنین آمده ست از بزرگان پیر
که با هیچ ناداشت کشتی مگیر.
نظامی ( از انجمن آرا ) .
|| بی اعتقاد. ( ناظم الاطباء ) . مردم بی اعتقاد. از ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) .

استیصال، افلاس، بی چیزی، بی نوایی، تنگدستی، تنگی، تهیدستی، حاجتمندی، درماندگی، درویشی، عسرت، فاقه، فلاکت، مستمندی، گدایی، مسکنت، نداری، نیازمندی
دوستان در اسناد تجاری همراه با عدد این کلمه می آید . کسی اطلاع دارد به چه معناست؟
در باب عشور تنباکو یکصد و پنجاه فقر که وارد گمرک می شود پنجاه فقر عشور است
فقر به معنای نداشتن وسائل و مایحتاج زندگی به حد کفایت
به زبان لکی میشود ژار یا ژاری

فقر در زبان آذری می شود یوقسولّوق ( نداری ) و فقیر می شود یوقسول به معنی ندار
دولتی لیگه تَلَسن تئز یوقسولّوقا دوشر . ( ضرب المثل ترکی )
ترجمه: کسی که برای ثروتمند شدن عجله کند زودتر به دام فقر گرفتار می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

شعر :
زودتر در فقر می افتد کسی که در جهان
زود ثروتمند گشتن را به ســر می پرورد
شعر : علی باقری

بیچاره
واژه دریوزگی بهترین جایگزین هست
کمبود
بدبخت، تیره بخت ، نگون بخت ، بیچاره
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
دوژیس ( اوستایی: دوچیثرَ )
داید dãyd ( سنسکریت: داریدرْیَ )
دورْگ durg ( سنسکریت: دورگَتی )
هِژار ( کردی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس