[ویکی فقه] فِسق، به ارتکاب گناه و ترک فرمان
خدا اطلاق می شود.
از احکام عنوان یاد شده در باب های مختلف، نظیر صلات ، تجارت ، نکاح ، شهادات و حدود و تعزیرات سخن گفته اند.
معنای فسق
فسق، مقابل عدالت عبارت است از خارج شدن از طاعت به سبب گناه کردن و ترک دستورهای خدای تعالی. بیشترین موارد کاربرد فسق نسبت به کسانی است که بر حسب اعتقاد، مسلمان و مؤمن اند؛ لیکن در مقام عمل کوتاهی می کنند و مرتکب
حرام یا ترک واجب می شوند. عنوان فسق بر
منافقان و مشرکان نیز که بر حسب اعتقاد گمراه اند، اطلاق شده است.
واژه فسق در قرآن
واژه فسق همراه مشتقات آن در قرآن کریم بسیار به کار رفته و به مصادیق آن و آثار و نتایجی که بر آن مترتب می گردد، اشاره شده است.
اسباب فسق
...
[ویکی اهل البیت] بررسی دقیق آیاتی که کلمه فسق در آنها به کار رفته است ، اثبات می کند که قرآن کریم نیز این کلمه را در معنای لغوی آن ، یعنی خروج از مسیر حق ، به کار برده است . چیزی که هست ، قرآن ، نافرمانیِ خداوند را از مصادیق خروج از مسیر حق می شمارد ، و بر این اساس ، فسق را نکوهیده می داند و فاسق را توبیخ می کند و او را سزاوار کیفر می بیند . در کتاب مفردات القرآن در مورد ریشه کلمه فسق آمده است : فَسَقَ فلانٌ : خَرَجَ عن حَجر الشرع ، وذلک مِن قولهِم فسقَ الرُّطبُ إذا خرج عن قِشره . . «فاسق شد فلانی» یعنی از منع شرع خارج گردید . و همچنین فسق در قرآن کریم در معنای لغوی آن ، یعنی ناشایسته های عقلی ، به کار رفته است . برای نمونه ، به دو آیه در این جا اشاره می شود : «وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِئایَتِنَا یَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ . . و آنان که دلایل روشن و قاطع ما را تکذیب کردند ، به دلیل آن که فاسق گردیدند ، دچار عذاب خواهند شد» .فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ . پس در این روز ، با عذابی خوار کننده پاداش داده می شوید ؛ چرا که به ناحق در زمین کبر می ورزیدید و به سبب این که فاسق بودید» . ملاحظه می شود که در آیه اوّل ، تکذیب دلایل روشن الهی که از دیدگاه عقل قطعا نکوهیده و ناپسند است ، فسق نامیده شده است و در آیه دوم ، فاسق به کسانی اطلاق شده است که مستکبرند و حاضر نیستند در برابر حق فروتنی کنند و از این جهت مورد نکوهش عقل اند . سایر آیاتی که واژه فسق در آنها به کار رفته است نیز به گونه ای در ارتباط با کسانی است که مرتکب امور ناشایسته از نظر عقل شده اند.
کلمه فسق ، در احادیث اسلامی ، در مورد نافرمانی خداوند به کار رفته است . امام صادق علیه السلام ، در حدیثی در معنای فسق می فرمایند : ... فَکُلُّ مَعصِیَةٍ مِنَ المَعاصِی الکِبارِ فَعَلَها فاعِلُها أو دَخَلَ فیها داخِلٌ بِجَهَةِ اللَّذَّةِ والشَّهوَةِ والشَّوقِ الغَالِبِ ، فَهُوَ فِسقٌ وفاعِلُهُ فاسِقٌ خارِجٌ مِنَ الإیمانِ بِجَهَةِ الفِسقِ . . فسق عبارت است از هر نوع نافرمانی خدا و معصیتی که از معاصی بزرگ باشد و فاعل آن یا کسی که داخل آن معصیت شده ، به جهت لذّت و شهوت و غلبه تمایلات به این عمل مبادرت کرده است . این فعل ، فسق و فاعل آن فاسق است که به جهت فسق از
ایمان خارج است .
به سخن دیگر، انسان منافق درفرهنگ قرآنی به کسی گفته می شود که از نظر ظاهر و رفتارهای اجتماعی، برپایه هنجارهای عقلانی و شرعی عمل می کند ولی از نظر اعتقادی هیچ باور و اعتقادی به خوب و بدهای اخلاقی و باید و نبایدهای شرعی ندارد و اصولامنکر دین و شریعت
اسلام است، در مقابل فاسق، کسی است که از نظر اعتقادی درمرتبه ای از مراتب ایمان قراردارد، ولی در مقام عمل برخلاف باورهایش رفتار می کند.
البته گمانی در این نیست که بینش ها در نگرش ها و نگرش ها در بینش های آدمی تاثیر متقابل دارد. از همین جا می توان دریافت که از نظر اعتقادی انسان فاسق از ایمان محکم و استواری برخوردار نیست، وگرنه رفتارهای ضد هنجارهای شرعی از خود بروز نمی داد. بنابراین از همین رفتارها می توان دانست که شخص فاسق، انسانی سست ایمان است. از این رو از محدوده بایدها و نبایدهای شرعی بیرون می رود و با آنکه به احکام شرعی اقرار و از نظربینشی التزام دارد، ولی در مقام عمل، چنین التزامی را مراعات نمی کند و برخلاف باورها رفتار می کند.
یکی از علل طرد اجتماعی، اتهام به فسق و فجور است. فسق به رفتاری اطلاق می شود که بیرون از دایره هنجارهای شناخته شده عقلانی و شرعی صورت می گیرد.
بنابراین انسان فاسق، شاید از نظر اعتقادی فردی راست اندیش باشد، ولی در مقام عمل، انسانی راست کار نیست.
انسان مومن زمانی به فسق متهم می شود که در جامعه، رفتارهای ضد شریعت و هنجارهای شرعی را انجام دهد و نسبت به تذکرات و نهی از منکر دیگران واکنش منفی نشان داده و بدان ترتیب اثر ندهد. بنابراین، در تحقق معنای فسق عناصری چون مخالفت با موازین شرعی و هنجارهای آن، اظهار و تکرار، عدم پذیرش نهی از منکر و رفتار برخلاف باور و ایمان شرعی نقش اساسی دارد.
بنابراین، کسی که برخلاف موازین شرعی رفتار نمی کند و تنها برخلاف رسوم اجتماعی
جامعه عمل می کند، فاسق خوانده نمی شود. به عنوان نمونه اگر در جامعه ای داشتن موهای بلند و گیس های افشان برای پسران و مردان، زشت باشد، و مردی برخلاف این رسم اجتماعی، گیس داشته باشد، فاسق شناخته نمی شود، هر چند که به سبب مخالفت با عرف اجتماعی، ممکن است قابل سرزنش باشد و بهتر آن است که عرف مقبول اجتماعی را مراعات نماید تا انگشت نما نشده و این رفتار عامل وهن ایمان وی نشود. پس در صورتی شخص فاسق شناخته می شود که بر خلاف موازین شریعت رفتار کند.
در فرهنگ قرآنی دامنه فسق از مخالفت با شریعت نیز فراتر است؛ زیرا در آیه 74 سوره انبیاء، رفتارهای خلاف عقلانیت چون همجنس گرایی را به عنوان عمل فاسقانه معرفی می کند. البته شاید بتوان این نوع عمل را نیز در دایره مخالفت با شریعت قرار داد، زیرا احکام عقلانی همواره مورد تایید و امضا شریعت می باشد و این خوب و بدهای عقلانی به عنوان بایدها و نبایدهای شرعی محسوب شده و مخالفت با آن به عنوان مخالفت با شریعت شمرده می شود.
همچنین اگر شخصی مخالفت شرعی را در نهان انجام دهد و تلاش بر مخفی کاری داشته باشد، هر چند که عده ای با تجسس و روش های دیگر، از این عمل آگاه شوند، به عنوان شخص فاسق نامیده نمی شود. زیرا شرط در فسق، اظهار خلاف شریعت در رفتارهای اجتماعی است. چنان که اگر شخصی گمان کند که عمل و رفتار وی هنجاری است در حالی که این گونه نیست، فاسق نیست؛ زیرا از حکم شرعی آگاهی نداشته و یا گمان وی آن بوده است که این عمل شرعی است. بنابراین، اگر گمان کند که مثلا تراشیدن ریش و محاسن با تیغ، اشکال شرعی ندارد، یا اینکه آن را عمل هنجاری عقلانی بداند، فاسق شمرده نمی شود.
اگر کسی غافل از رفتارهای ضدهنجاری خود باشد و با تذکر کلامی یا تشر زدن در برخی از موارد، از غفلت خارج شود و ترک عمل خلاف شریعت نماید، به عنوان فاسق شناخته نمی شود؛ زیرا بسیاری از مردم یا از احکام شرعی غافل می شوند یا در مقام عمل در غفلت قرار می گیرند و موضوعی را ضد هنجارهای شریعت نمی شناسند و بدان اقدام می کنند.
به هرحال درتحقق عنوان فسق نسبت به شهروندان امت اسلام شرایطی مطرح می باشد که نمی توان از آن چشم پوشید و شخصی را به خاطر عملی اشتباه یا خطا یا اشتباه در تطبیق یا حکم و مانند آن متهم به فسق نمود و آثار فاسق را بر وی بار کرد و او را از بسیاری از
حقوق شهروندی چون پذیرش شهادت و گواهی و مانند آن محروم ساخت.
برای اینکه مفهوم فسق بهتر شناخته شود، برخی از مصادیق قرآنی فسق در عمل اجتماعی دراین جا بیان می شود.
خداوند در آیه 55 سوره نور یکی از مصادیق فسق را بازی با ایمان می داند. به این معنا که اگر شخص نسبت به حق آگاهی یابد و بدان ایمان آورد ولی به هر علتی
کفر بورزد، در حکم فاسق شناخته می شود. البته می توان براساس این آیه کسانی را هم که تنها به حق آگاه شده و نسبت به آن شناخت یافته اند، ولی رفتارهای ضدشناختی خود را ادامه می دهند و براساس موازین کفر عمل می کنند، فاسق شمرد، زیرا ملاک در فسق این افراد، ایمان و
ارتداد نیست، بلکه شناخت حق و کفر به آن، آنها را در دایره
فاسقان قرار می دهد. براین اساس، می توان گفت که دو دسته حق شناسان منکر و مرتدان، اگر به رفتارهای ضدشریعت خویش ادامه دهند، در حکم فاسقان هستند.
خداوند در آیه 49 کسانی را که به تکذیب آیات قرآنی می پردازند تا برخلاف آن عمل کنند، انسان های فاسق می شمارد؛ زیرا هنگامی که حقایق روشن درآیات الهی و وحیانی بیان شد، انکار و تکذیب و عمل و رفتار برخلاف آنها نشان از فسق ایشان می کند؛ زیرا حاضر نیستند در چارچوب اصول عقلانی و شرعی که بر پایه خوب و بد و زشت و زیبا بنیاد نهاده شده عمل کنند.
اعتراض و رویگردانی از قضاوت پیامبر(ص) و ولایت و حاکمیت ایمانی و مراجعه به طاغوت و حاکمیت و حکومت آن، از دیگر مصادیق رفتارهای فاسقانه است که در آیه 49 سوره مائده بیان شده است.
انحرافات جنسی و همجنس گرایی که برخلاف اصول عقلانی است و شریعت، آن را عامل تباهی و فساد
خانواده و جامعه می شمارد، ازدیگر رفتارهای فاسقانه ای است که در آیه 74 سوره انبیاء تبیین شده است.
برخی از بدعت ها در دین هر چند که در چارچوب کلیات آن می باشد، ولی به سبب سخت گیری ها و ایجاد تنگناها در زندگی، زمینه ساز انحراف و فسق می شود. از جمله اینکه کسانی چون راهبان مسیحی که برای خود ریاضت هایی تعیین می کنند و برای صرف تمام زندگی در عبادت از تشکیل خانواده سر باز می زنند، گاه برای پاسخ گویی به نیازهای طبیعی و غریزی خود، در دام فسق و فجور می افتند. با نگاهی به زندگی راهبان و کشیشان کاتولیک می توان دریافت که چرا زندگی مجردی، آنان را به هم جنس گرایی و تجاوز به کودکان سوق داده است و حتی از زندگی مردمان مومن عادی خارج شده اند؟ خداوند در آیه 27 سوره حدید برخی از بدعت های به ظاهر مثبت را عامل فسق برمی شمارد و به مومنان هشدار می دهد که زندگی معتدل را براساس آموزه های وحیانی در پیش گیرند و برای خود قوانین سخت و دشوار وضع نکنند تا در انجام آن فرومانند یا مرتکب رفتارهای پست تر و زننده تر شوند.
از دیگر مصادیق فسق و فجور می توان به عدم
اطاعت از رهبران اسلامی و ترک صحنه های جهادی اشاره کرد. کسانی که برخلاف فرمان های رهبران اسلامی از مشارکت در میادین گوناگون سیاسی و اجتماعی بویژه نظامی سر باز می زنند، راه فسق را در پیش گرفته اند، زیرا اطاعت از رهبری، نشانه ایمان است.
تضییع حقوق دیگران و نادیده گرفتن آن در اجتماع، از دیگر عواملی است که نشان از فسق شخص می کند. کسانی که به هر دلیلی حق دیگران را آنان ضایع می کنند، باید بدانند که چنین رفتاری فاسقانه است و آثار و تبعات فسق را بر آنان بار می کند. (بقره، آیه 282) همچنین ضرررسانی به دیگران در
معامله و یا گواهی در آن، از دیگر مصادیق فسق است که در آیه 16 سوره اسراء بیان شده است.
کسانی ممکن است خود اهل فسق و فجور نباشند، ولی به سبب بیمار دلی و نفاق، دیگران را به منکرات تشویق کنند، چنین افرادی نیز باید بدانند که در مسیر فسق و فجور گام برمی دارند و اگر با نگاهی بصیرت گون به خود بنگرند، فسق خود را می بینند؛ زیرا تشویق دیگران حکایت از گرایش فاسقانه دارد که در دام آن خواهند افتاد. (توبه، آیه 67)
همچنین کسانی که خدا را فراموش می کنند، در دام فسق گرفتار خواهند شد، زیرا فراموشی خداوند آنان را به فراموشی خود می کشاند، به گونه ای که در ورطه فساد و فسق می افتند و در آن غرق می شوند. (حشر، آیه 19)
دنیاطلبی و ترجیح تعلقات مادی بر محبت خدا و پیامبر(ص) و عمل به آموزه های آن، نیز عامل دیگری در فسق افراد است که در آیه 24 سوره توبه و 20 سوره احقاف بیان شده است.
دوستی با کافران و روابط نزدیک و ولایی با آنها از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیات 80 و 81 بیان کرده است. به این معنا که هرگونه ارتباط نزدیک و ولایت پذیری حکومت و حاکمیت آنان، شخص را از دایره اسلام به دایره فسق وارد می کند. بنابراین نمی توان دوستی و پذیرش حکومت و حاکمیت کافران، را امری عادی جلوه داد، زیرا چنین رفتاری حتی اگر به تولی در حد حاکمیت و حکومت نرسد و تنها در حوزه دوستی خلاصه شود، به سبب اینکه نوعی حاکمیت را برای کافر به ارمغان می آورد، فسق شمرده می شود.
عهدشکنی و پیمان ها را نقض کردن و بدان وفاننمودن از دیگر مصادیق فسق است که در آیات چندی از جمله 26 و 27 و نیز 99 و 100 سوره بقره بیان شده است.
تهمت و
قذف به مومنان و
نسبت زنا به زنان عفیف، از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیه 4 سوره نور متعرض آن شده و حتی مجازات خاص تازیانه را برای آن به عنوان حدی از حدود الهی معین کرده است.
این ها تنها شماری از مصادیق قرآنی فسق است. با نگاهی به همین موارد می توان دریافت که رفتارهای فاسقانه، ناهنجاری های اجتماعی هستند که موجبات تباهی شخص و جامعه را فراهم می آورد. از این رو خداوند در حق فاسقان، سخت گیری هائی روا داشته که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود.
از آن جایی که فسق و فجور عامل مهمی در نابودی و فروپاشی جامعه است (بقره، آیه59 و اعراف، آیه 165 و اسراء، آیه16) خداوند، نسبت به فاسقان سخت گیری های خاص را اعمال کرده است. براساس آیه 59 سوره مائده می توان دریافت که فسق، عامل
خشم الهی و انتقال از فاسقان می باشد؛ زیرا خداوند برخی از اهل کتاب را به سبب فسق ایشان، در همین دنیا مجازات کرده و از آنها انتقام ستانده است.
انسان فاسق در جامعه مطرود است. این طرد اجتماعی گاه به شکل محرومیت از برخی از حقوق شهروندی خودنمایی می کند. از جمله اینکه در دادگاه ها و مانند آن، گواهی و شهادت فاسق پذیرفته نمی شود و اگر خبری بدهد، متوقف به تحقیق و پژوهش در صحت و سقم آن است. (حجرات، آیه6)فاسق ازنظر اجتماعی کسی است که شخصیتش ساقط شده و به عنوان یک شهروند معمولی با او مواجه نمی شوند. از این رو وی را همانند دیگر مومنان در یک کفه ترازو قرار نمی دهند، بلکه فاسق در کفه ای و مومن در کفه ای دیگر قرار می گیرد. این مرزبندی میان فاسق و غیر فاسق، به نوعی مرزبندی در حقوق شهروندی و بهره گیری از آن است. (سجده، آیه18)
از نظر اسلام کسانی که فاسق هستند، از بسیاری از حقوق شهروندی خود بی بهره می شوند. از جمله اینکه
خرده گیری و
عیب جویی از آنها جایز است و گناه و جرم حساب نمی شود؛ زیرا خود شخص، شخصیت اجتماعی و حقوق طبیعی اجتماعی خودش را از میان برده و اجازه داده است تا مورد طعن و خرده گیری و عیب جویی دیگران قرار گیرد.
فسق همچنین موجب می شود تا مومنان مجاز به خشم گیری بر فاسقان باشند؛ چنانکه خداوند
فسق اهل کتاب را عامل خشم و غضب
مسلمانان نسبت به آنان دانسته است.
کسانی که فاسق هستند جایز است که مسلمانان آنان را طرد کرده و روابط خود را با آنها از هم بگسلند. حتی بر خویشان است که روابط فامیلی خود را با فاسقان کاهش داده و یا قطع پیوند و رحم کنند. (بقره، آیات26 و 27 و نیز توبه، آیات7و 8)
فسق عامل بسیاری از بدبختی های شخص در دنیا و آخرت است؛ زیرا فاسق ازنظر شهروندی انسانی غیرسالم تلقی شده و از بسیاری از حقوق محروم می گردد به گونه ای که در جامعه نمی تواند پست ها و مناصبی را در اختیار گیرد، چنان که در آخرت نیز از
رضوان الهی و مغفرت محروم خواهد شد (توبه، آیات77 تا 80 و نیز 96 و منافقون، آیه6) این افراد مورد لعن و
نفرین قرار می گیرند (مائده، آیه24 و 25) و در دنیا و آخرت ذلیل و خوار خواهند بود. (احقاف، آیه20 و حشر، آیه5)
در حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مورد نشانه های فسق و علائم مردم فاسق نقل شده است که : ... أمّا عَلامَةُ الفاسِقِ فَأربَعَةٌ : اللَّهوُ وَاللَّغوُ والعُدوانُ والبُهتانُ . ۲ نشانه فاسق چهار چیز است : لهو ، لغو ، عدوان و بهتان . طبق این حدیث مردم «فاسق» با چهار ویژگی شناخته می شوند . نخستین ویژگی و نشانه مردم فاسق این است که اهل «لهو» هستند . مفردات القرآن در معنای لهو می نویسد : اللّهوُ ما یُشغلُ الإنسانَ عمّا یَعنیه ویُهِمُّه . ۳ لهو عبارت از اعمالی است که انسان را از کارهای مفید و مهم باز می دارد .
[ویکی الکتاب] معنی
فَسَقَ: نافرمانی کرد - از محدوده اطاعت خارج شد(فسق در اصل به معنای بیرون شدن هسته خرما از پوسته است، لذا "فاسق " به کسی می گویند که از بندگی پروردگار بیرون رفته است )
معنی
فِسْقٌ: نافرمانی - خروج از محدوده اطاعت (فسق در اصل به معنای بیرون شدن هسته خرما از پوسته است، لذا "فاسق " به کسی می گویند که از بندگی پروردگار بیرون رفته است )
معنی
تَفْسُقُونَ: نافرمانی میکنید - از محدوده اطاعت خارج می شوید(فسق در اصل به معنای بیرون شدن هسته خرما از پوسته است)
معنی
فَسَقُواْ: نافرمانی کردند - از محدوده اطاعت خارج شدند(فسق در اصل به معنای بیرون شدن هسته خرما از پوسته است، لذا "فاسق " به کسی می گویند که از بندگی پروردگار بیرون رفته است )
معنی
فَاسِقُونَ: بیرون روندگان از بندگی - سرپیچی کنندگان از فرمان پروردگار ( کلمه فسق به معنای بیرون شدن است ، وقتی میگویند : فسقت التمرة که خرما از پوست خود بیرون شده باشد ، لذا "فاسق " به کسی می گویند که از بندگی پروردگار بیرون رفته است )
معنی
فَاسِقِینَ: بیرون روندگان از بندگی - سرپیچی کنندگان از فرمان پروردگار ( کلمه فسق به معنای بیرون شدن است ، وقتی میگویند : فسقت التمرة که خرما از پوست خود بیرون شده باشد ، لذا "فاسق " به کسی می گویند که از بندگی پروردگار بیرون رفته است )
معنی
فَاسِقٌ: کسی که از طاعت خارج و به معصیت گرایش کند - بیرون رونده از بندگی - سرپیچی کننده از فرمان پروردگار ( کلمه فسق به معنای بیرون شدن است ، وقتی میگویند : فسقت التمرة که خرما از پوست خود بیرون شده باشد ، لذا "فاسق " به کسی می گویند که از بندگی پروردگار بیرو...
معنی
فُسُوقَ: خروج از طاعت و گرایش به معصیت - بیرون رفتن از بندگی - سرپیچی کردن از فرمان پروردگار ( کلمه فسق به معنای بیرون شدن است ، وقتی میگویند : فسقت التمرة که خرما از پوست خود بیرون شده باشد ، لذا "فاسق " به کسی می گویند که از بندگی پروردگار بیرون رفته است )...
معنی
یَفْسُقُونَ: اطاعت خروج و گرایش به معصیت پیدا می کنند- از بندگی بیرون می روند - از فرمان پروردگار سرپیچی می کنند ( کلمه فسق به معنای بیرون شدن است ، وقتی میگویند : فسقت التمرة که خرما از پوست خود بیرون شده باشد ، لذا "فاسق " به کسی می گویند که از بندگی پروردگار ب...
معنی
إِیمَانِ: گرویدن-تسلیم توأم با اطمینان خاطر(ایمان عبارت است از سکون و آرامش علمی خاصی در نفس ، نسبت به هر چیزی که ایمان به آن تعلق گرفته ، و لازمه این آرامش التزام عملی نسبت به آن چیزی است که به آن ایمان دارد ، حال اگر کسی این التزام را نداشته باشد ، و بر خلاف...
ریشه کلمه:
فسق (۵۴ بار)
«فسق» از نظر ریشه لغت به معنای خارج شدن هسته از درون خرما است و «فَسَقَتِ الثَّمَرَةُ» یعنی میوه از پوستش خارج شد و یا در موردی که هسته خرما از
گوشت آن جدا می شود و به بیرون می افتد، به کار می رود.