فَرگَرد یکم وندیداد، یکمین بخش از وندیداد، یکی از نسک های امروزی اوستا، و جغرافیایی مشروحی دربارهٔ سرزمین های گوناگون است.
• اهورامزدا با اسپنتمان زرتشت همپرسگی کرد و چنین گفت:
• من هر سرزمینی را چنان آفریدم که به چشم مردمانش خوش آید، هر چند بس رامش بخش نباشد. اگر من هر سرزمینی را چنان نیافریده بودم، همهٔ مردمان به اَیرییانَه وَئِجو روی می آوردند.
• نخستین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم ایرییانه وَئِجو بود بر کرانهٔ ونگوهی دایتیا ( رودی اسطوره ای ) . پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، اژدها را در رود دایتیا بیافرید و زمستان دیو آفریده را بر جهان هستی چیرگی بخشید.
• در آن جا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز، هوا برای آب و خاک و درختان سرد است. زمستان همراه با بدترین بلاها در آن جا فرود می آید.
• دومین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم جلگهٔ سُغده بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، خرَفستری به نام سْکـَیتیَه را بیافرید که مرگ در گلهٔ گاوان افگند.
• سومین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم موئورو نیرومند و پاک بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، خواهش های گناه آلود را بیافرید.
• چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم باخذی زیبای افراشته دَرَفش بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، برَوَره ( گندم دانهٔ دارندهٔ مورچه ) را بیافرید.
• پنجمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم نیسایه در میان بلخ و مَرو بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه سست باوری را بیافرید.
• ششمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم هَرویو و دریاچه اش بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، سرشک و آبگونهٔ پرمایه را بیافرید.
• هفتمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم وئِه کرتهٔ بد سایه بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، پَریکه کنَیثَی تی را بیافرید که به کرسسپا پیوست.
• هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم اوروای دارای چراگاه های سرشار بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه خودکامگی و فریفتاری را بیافرید.
• نهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم خنِنته در وهرکانه بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی کون مرزی را بیافرید.
• دهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم هَرَخوَیتی زیبا بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی خاک سپاری مردگان را بیافرید.
• یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم هَئِتومَنت ( سرزمینی در پیرامون هیرمند ) رایومَند فره مند بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، جادویی زیانبار جادوان را بیافرید.
• و سرشت جادو بدین گونه پدیدار شود: از راه نگاه ( افسونی ) . پس هرگاه جادو گام پیش نهد و به افسون شیون برکشد، بیشتر کارهای کشندهٔ جادویی پیش رود.
• دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم رَغه بود که سه نژاد در آن فرمانروایند. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه برانگیختن سست باوری را بیافرید.
• سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم چخرهٔ نیرومند و پاک بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی مُردار سوزان را بیافرید.
• چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم وَرِنهٔ چهارگوشه بود که فریدون، فروکوبندهٔ آژی دهاک، در آن زاده شد. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، دشتان نابهنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بیگانه را بیافرید.
• پانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم هپته هیندوه ( هفت رود ) بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، دشتان نابهنجار زنان و گرمای سخت را بیافرید.
• شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم رنها ( سرزمین گرداگرد سرچشمهٔ رود رنگ ها ) بود؛ جایی که مردمان بی سر زندگی می کنند. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، زمستان دیو آفریده را بر جهان چیرگی بخشید.
• سرزمین ها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و درخشان و بالندهٔ دیگری نیز هست که من آن ها را آفریدم.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• اهورامزدا با اسپنتمان زرتشت همپرسگی کرد و چنین گفت:
• من هر سرزمینی را چنان آفریدم که به چشم مردمانش خوش آید، هر چند بس رامش بخش نباشد. اگر من هر سرزمینی را چنان نیافریده بودم، همهٔ مردمان به اَیرییانَه وَئِجو روی می آوردند.
• نخستین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم ایرییانه وَئِجو بود بر کرانهٔ ونگوهی دایتیا ( رودی اسطوره ای ) . پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، اژدها را در رود دایتیا بیافرید و زمستان دیو آفریده را بر جهان هستی چیرگی بخشید.
• در آن جا ده ماه زمستان است و دو ماه تابستان و در آن دو ماه نیز، هوا برای آب و خاک و درختان سرد است. زمستان همراه با بدترین بلاها در آن جا فرود می آید.
• دومین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم جلگهٔ سُغده بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، خرَفستری به نام سْکـَیتیَه را بیافرید که مرگ در گلهٔ گاوان افگند.
• سومین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم موئورو نیرومند و پاک بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، خواهش های گناه آلود را بیافرید.
• چهارمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم باخذی زیبای افراشته دَرَفش بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، برَوَره ( گندم دانهٔ دارندهٔ مورچه ) را بیافرید.
• پنجمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم نیسایه در میان بلخ و مَرو بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه سست باوری را بیافرید.
• ششمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم هَرویو و دریاچه اش بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، سرشک و آبگونهٔ پرمایه را بیافرید.
• هفتمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم وئِه کرتهٔ بد سایه بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، پَریکه کنَیثَی تی را بیافرید که به کرسسپا پیوست.
• هشتمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم اوروای دارای چراگاه های سرشار بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه خودکامگی و فریفتاری را بیافرید.
• نهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم خنِنته در وهرکانه بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی کون مرزی را بیافرید.
• دهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم هَرَخوَیتی زیبا بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی خاک سپاری مردگان را بیافرید.
• یازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم هَئِتومَنت ( سرزمینی در پیرامون هیرمند ) رایومَند فره مند بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، جادویی زیانبار جادوان را بیافرید.
• و سرشت جادو بدین گونه پدیدار شود: از راه نگاه ( افسونی ) . پس هرگاه جادو گام پیش نهد و به افسون شیون برکشد، بیشتر کارهای کشندهٔ جادویی پیش رود.
• دوازدهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم رَغه بود که سه نژاد در آن فرمانروایند. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه برانگیختن سست باوری را بیافرید.
• سیزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم چخرهٔ نیرومند و پاک بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، گناه نابخشودنی مُردار سوزان را بیافرید.
• چهاردهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم وَرِنهٔ چهارگوشه بود که فریدون، فروکوبندهٔ آژی دهاک، در آن زاده شد. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، دشتان نابهنجار زنان و بیدادگری فرمانروایان بیگانه را بیافرید.
• پانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم هپته هیندوه ( هفت رود ) بود. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، دشتان نابهنجار زنان و گرمای سخت را بیافرید.
• شانزدهمین سرزمین و کشور نیکی که من، اهوره مزدا، آفریدم رنها ( سرزمین گرداگرد سرچشمهٔ رود رنگ ها ) بود؛ جایی که مردمان بی سر زندگی می کنند. پس آنگاه انگره مَینیوی همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، زمستان دیو آفریده را بر جهان چیرگی بخشید.
• سرزمین ها و کشورهای زیبا و بس رامش بخش و درخشان و بالندهٔ دیگری نیز هست که من آن ها را آفریدم.
wiki: فرگرد یکم وندیداد