فروهر

/foruhar/

معنی انگلیسی:
beam, particle, spark, spirit

فرهنگ اسم ها

اسم: فروهر (پسر) (پهلوی، اوستایی) (تلفظ: foruhar) (فارسی: فروهر) (انگلیسی: foruhar)
معنی: نگهداری کردن، پناه بخشیدن، ( در ادیان ) در دین زرتشت، صورت غیر مادی هر یک از مخلوقات که برای محافظت از آسمان فرود می آید، به معنی نگهداری کردن، در دین زرتشت نام صورت غیرمادی مخلوقاتی که برای محافظت از آسمان فرود می آیند
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم پسر، اسم پهلوی، اسم اوستایی

لغت نامه دهخدا

فروهر. [ ف ُ هََ ] ( اِ ) در پهلوی فروهر ، فارسی باستان ظاهراً فرورتی و در اوستا فره وشی . در اصل مرکب از دو جزء فره یافرا به معنی پیش و «ور» به معنی پوشاندن ، نگهداری کردن و پناه بخشیدن. طبق مندرجات اوستا فروهر نیرویی است که اهورمزدا برای نگهداری آفریدگان نیک ایزدی ازآسمان فروفرستاده و نیرویی است که سراسر آفرینش نیک از پرتو آن پایدار است. پیش از آنکه اهورمزدا جهان خاکی را بیافریند، فروهر هر یک از آفریدگان نیک این گیتی را، در جهان مینوی زبرین بیافرید و هر یک را بنوبه خود برای نگهداری آن آفریده جهان خاکی فرومی فرستد و پس از مرگ آن آفریده ، فروهر او دیگر باره بسوی آسمان گراید و به همان پاکی ازلی بماند. اما هیچگاه کسی را که به وی تعلق داشت فراموش نمیکند و هر سال یک بار به دیدن وی می آید و آن هنگام جشن فروردین است ، یعنی روزهایی که برای فرودآمدن فروهرهای نیاکان و پاکان اختصاص دارد. ( از حاشیه برهان چ معین ). || به معنی جوهر که در مقابل عرض باشد. ( برهان ). از فرهنگ دساتیر است. رجوع به دساتیر ص 258 شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ( دین زردشتی ) نیرویی است که اهورمزدا برای نگاهداری آفریدگان نیک ایزدی از آسمان فرو فرستاده و نیرویی است که سراسر آفریشن نیک از پرتو آن پایدار است . پیش از آن که اهورمزدا جهان خاکی را بیافریند فروهر هر یک از آفریدگان نیک این گیتی را در جهان مینوی زبرین بیافرید و هر یک را به نوبه خود برای نگهداری آن آفریده جهان خاکی فرو می فرستد و پس از مرگ آن آفریده . فروهر او دیگر باره بسوی آسمان گراید و به همان پاکی ازلی بماند اما هیچگاه کسی را که بوی تعلق داشت فراموش نمی کند و هر سال یکبار به دیدن وی می آید و آن هنگام جشن فروردین است یعنی روزهایی که برای فرود آمدن فروهرهای نیاکان و پاکان اختصاص دارد. در هر آیین زردشت همه ایزدان و فرشتگان و حتی اهورمزدا فروهری دارد .

فرهنگ معین

(فَ رْ وَ هَ ) [ په . ] (اِ. ) در اوستا فَروَشی و در پارسی باستان فرورتی ، به موجب اوستا پنجمین نیروی مینوی از نیروهای پنجگانة تشکیل دهنده انسان است به معنای پشتیبان و محافظ انسان و همة آفرینش نیک اهورامزدا. فروهر هر موجودی پیش از خلقت مادی آن ، در جهان می

فرهنگ عمید

در آیین زردشتی، ذره ای از ذرات نور اهورامزدا که در وجود هرکس به ودیعه نهاده شده و کار او نورافشانی و نشان دادن راه راست به روان است و پس از مردن شخص، راه بالا را می پیماید و به منبع اصلی خود می پیوندد و فقط روان است که از جهت کارهای نیک یا بد که مرتکب شده پاداش می بیند.

دانشنامه آزاد فارسی

فَرَوَهَر
فَرَوَهَر
(در اوستایی: فَرَوَشی) به معنی باور نخستین ، نیروی نگهبانِ آفریده های نیک ایزدی در آیین زردشتی . فروهرها صورت های مثالی نامیرا، ازلی و ابدی موجودات خاکی اند و گوهر دگرگونی ناپذیر همۀ باشندگان دیدنی و نادیدنی. حتی خود هستی و هستی بخشیدن نیز فروهر دارد. به واقع هر آنچه در تصور بگنجد گوهری فروهری دارد. در فروردین یشت ، فروهرها برای سرکشی از بازماندگان مادی خود در پایان هر سال به زمین فرود می آیند. این است که جشن نوروز را که جشن آغاز سال است ، فروردینگان یا جشن فروهرها و جشن فروردین نامیده اند. همین باور سبب شده است که ایرانیان باستان و زردشتیان ، هر سال پنج روز پیش از پایان سال ، و پنج روز پس از پایان سال ، روی هم رفته دَه روز، با شیر و پوشاک میزبان فروهرهای خاندان خود باشند. آن ها با برپاکردن آتش و ایجاد تنورۀ دود بر بام ها، فروهرها را به خانه ها و دودمان های خویش راهنمایی می کنند. طولانی ترین یشت اوستا (یشت ها)، فروردین یشت، ویژۀ فروهر است.

مترادف ها

angel (اسم)
فرشته، فرشتگان، سروش، فروهر

essence (اسم)
خلاصه، معنی، فروهر، وجود، هستی، عمده، خمیره، اسانس، ذات، ماهیت، گوهر، عین

فارسی به عربی

جوهر

پیشنهاد کاربران

هندوان باستان فقط به یک چرخ به شکل چرخه تولد و مرگ ( samsara با تلفظ سم سرا و به زبان تمثیل به معنای سرای سم یا خانه درد و رنج ) باور داشته، اما ایرانیان بر اساس سمبل سنگی به ارث رسیده تحت عنوان نماد ملی فروهر، به دو چرخ باور داشته اند؛ یکی بزرگ که بر روی دو پایه استوار است که نشانه جاودانه بودن پایداری و استواری و استحکام آن می باشد و در اطراف کمر یک انسان جای دارد و دیگری یک چرخ کوچک که در یکی از دستان او قرار گرفته و دست دیگر آن انسان بسوی بالاست که نشانه ستایش و نیایش و راز و نیاز به درگاه ایزد منان و یا آفریدگار کائنات نبوده و نمی باشد بلکه حرکت انسان بسوی کمال از راه پرواز یا گردش چرخ کوچک در اطراف کانون و محور خود بر روی محیط چرخ بزرگ.
...
[مشاهده متن کامل]

تفسیر علمی : چرخ کوچک از طریق گردش وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان می چرخد و چرخ بزرگ نشان و نماد شاهراه سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی می باشد. به زبان سمبلیک، چرخ کوچک روی محیط چرخ بزرگ در اطراف محور خود میچرخد و پیش میرود تا اینکه در پایان سفر بر روی این شاهراه به همان حالت آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برگردد. در طول این سفر چرخ بزرگ سر جای خود ساکن و ثابت و پابرجا خواهد بود و حرکت نمی کند، چون فقط نقش جاده را بازی میکند و نه نقش خود مسافر و وسیله نقلیه را. طول زمانی یک دور کامل چرخ کوچک همیشه مساوی خواهد بود طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی که به احتمال قوی مساوی خواهد بود با مقدار عددی سرعت نور ( بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه ) در خلاء بتوان عدد ۲ باضافه پسوند سال شمسی یعنی ۹۰ میلیارد سال که نیمی از آن یعنی ۴۵ میلیارد سال به فاز انبساط ها و نیمی دیگر به فاز انقباض های متوالی تعلق خواهد داشت. طول زمانی این سفر دایره وار دنیوی روی چرخ بزرگ در ادوار فراوان ( به تعداد کلیه حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول و یا به بیانی دیگر به تعداد کلیه مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی ) همیشه مساوی خواهد بود با معکوس زمان پلانک در علم فیزیک یعنی ۱۰ بتوان ۴۳ ثانیه. حال میتوان از طریق یک محاسبه ساده تعداد دور های چرخ کوچک را در یک دور کامل بر روی چرخ بزرگ تعیین نمود و هر انسانی اگر علاقه مند باشد که بداند در طول این سفر دایره وار دنیوی بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدء و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) از چند عشق و زندگی دنیوی بر خوردار می باشد، میتواند به روش زیر محاسبه را انجام دهد: ۱۰ بتوان ۴۳ ثانیه تقسیم بر ۹۰ میلیارد سال ( شمسی و نه قمری ) تقسیم بر عدد پر از راز و رمز هفت ( ۷ ) . در پایان کلام کودکانه امروز خود لازم به اشاره می دانم که از دیدگاه فردی من ( با نام های مستعار قدیمی از قبیل قندی، ویانه، فرهاد بیستونی، کاوه بی پُتک و درفش، سهراب سامی، رستم نریمانی، گیو گرد و الف چسم ( l o ) , شمس جلالی، . . . . . ) واژه اهورامزدا در اصل و ریشه و قبل از پیدایش آل یا خاندان زرتشت به شکل اهو را مَزِدا تلفظ و بیان میشده به معنای : هو اولیه ( یعنی هو ایلامی ) را از خاطره پاک نکن بلکه آنرا به یاد داشته باش. و واژه اوستا هم در اصل و ریشه به شکل هو ستا تلفظ و بیان میشده با دو معنا؛ یکی خبری به معنای ستاینده هو و دیگری امری یعنی هو را ستایش کن. اوستا به زبان قوم ماد به شکل آو ستا تلفظ و بیان میشده به معنای ستاینده آب، یکی از عناصر اربعه یا چهارگانه فلسفی. معنای پیام آسمانی هفت سین که در پشت پرده ظاهر مراسم چیدن سفره یا میز هفت سین نهفته، تاکنون توسط خود ایرانیان و هیچ قوم دیگری کشف نگردیده. از دیدگاه خردمندان گمنام و دریافت کنندگان این پیام آسمانی، حرف سین حرف اول هفت نوع سبزی یا چیز نبوده بلکه حرف اول واژه سامان به معنای نظم. لذا خبر یا مژده و پیام شاد و یا فره ایزدی هفت سین به معنای هفت سامان یا نظم کلی گیتیائی، کیهانی و یا جهانی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست. نتیجه کلی اینکه خداوند متعال حقیقتا و براستی با آن خردمندان گمنام از طریق القا و الهام درونی سخن گفته و نه در قالب وحی به گوش سر به سبک و سنت انبیا و اولیا دینی اقوام یهود و عرب.

در پاسخ به قندی عزیز
نمادی که گفتید بیانگر چرخه خورشیدی هست ماه ، سال ، فصل ، و هفته در این نماد گنجانده شده . اما مرد بودن این نماد از این رو هست که نور و خورشید اثر گذار بر زندگی هستند و با اثر گذاری باعث باروری و زندگی بخشی روی زمین میشوند به همین دلیل نرینگی هستند و زمین یا زوین زاینده و مادر هست برای همین نماد هم مرد یا همان نرینگی هست
...
[مشاهده متن کامل]

فرو هر ما در سانسکریت داریم فروبهی همچنین در پهلوی و باستان فر وهی ، فروشی در سانسکریت فربهی یعنی بامداد، روشنی زدن ، طلوع ، در هرزنی فروهی به معنی خورشید هست . از بخش دوم واژه آغاز میکنم وهی یا بهی ، وشی به معنی طبیعت و زمین هست و بخش آغازی به معنی نور و تابش هست همین واژه در فارسی معیار تبدیل به خورشید شده فر تبدیل خر و همچنین با جابجایی حرف و ، با ، حرف ر هستیم خر وشی ، با جابجایی خور شی و خورشید
...
[مشاهده متن کامل]

نیاز به یاد آوری هست که جابجایی حرف در زبانهای ایرانی بسیار متداول هست مانند پر و رپ زوین ، وزین ، زمین و بسیاری دیگر به نظر من خورشید و فروهر هر دو یک واژه هستند
درباره نمادی که به فروهر معروف شده اینچنین نیست این نماد دستگاه خورشیدی و قانون زندگی بخشی خورشید تعداد روزها و ماه ها رو نشون عدد ۳۶۰ رو توضیح میده که ایرانیان باستان ۳۶۰ ۵میدونستند مجموعه این قانون رو میترا میگفتند. خود واژه میترا به معنی حد اندازه و قانون هست

چیزی که مرا به سر در گمی می اندازد این است که: آنچه از واژه نامه دهخدا در بار فروهر در بالا نوشته شده دو بار واژه اهورمزدا نوشته شده. چرا این دانشمند بزرگ به جای اهورامزدا آن واژه را نوشته من نمی دانم. زرتشت پاک و بزرگ خدا را مزدا شناسه کرده است که به لاتین می شود Mazda و چم آن دانش بسیار گسترده است [1] ونکه در هنگام نام بردن خداوند او را اهورامزدا می نامد که می شود هستی بخش بزرگ بسیار دانا پس ما پی می بریم واژه مزدا برای شناسه و اهورامزدا برای نامیدن است.
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان آلمانی هم خدا را گاه Gott و گاه Der weise Herr که می شود سرور دانا این هم همان است یکی برای شناسه و دیگری برای نامیدن است. روزی در یکی از TV های برون مرزی که با یک دانشمند پارسی زبان گفتگو می شد او می گفت واژه اهورا بودش ندارد و نباید آنرا بکار برد. شوربختانه نتوانستم با استودیو تماس بگیریم و دیدگاه خود را در این بار بگویم. در گاتها آمده از گفته های زرتشت پاک:
\\ آن زتو پرسم اهورا گو بمن || که نماید روشنی و تیرگی/ خفتن و بیداری از کاریگری/ گه کند شبگیر و گه نمیروز/ روز را آرد به شب شب را بروز/ تا که دانشمند هنگام نماز/ داند و آرد بسوی تو نیاز//
دانشمند آلمانی Franz Heinrich Weissbach در نسکی که به سال 1911 زایشی در باره سنگ نوشته های داریوش یکم در بیستون نوشته و نام آن Die Keilinschrift der Achaemeiniden von Dareios I نام دارد در آن نام Ahuramazda آمده است و چنانکه همه می دانیم بیستون در سال 2006 در یونسکو باز مانده فرهنگی جهانی World Heritage شناخته شد. در آنجا داریوش یکم آنچه گفته به فرم 76 پاراگراف نوشته شده و در آنجا یک فروهر هم دیده می شود. در باره اینکه دوستی به نام قندی به جا ایراد گرفته که چرا فروهر به شکل مرد است دوست دارم پاسخ کوتاهی بدهم و آن این است که: آن زمان که دین ها درست شد مرد سالاری بود و اگر در باره دین های ابراهیمی بخوانیم پی می بریم که خدا در آنها یک مرد است و همه آنچه گفته شده برای مردان است. فروهر از زمان پیش از دین زرتشت هم چنانکه پاره ایی از دانشمندان نوشته اند در ایران بود است من که نمی دانم. اگر از خود بپرسیم چرا دین های ابراهیمی در آن جایگاهی که امروز می دانیم نزدیک هم پدید آمدند. دانش پاسخ می دهد که زمین با یک جنبش کوچک اندکی به خورشید نزدیک شد و دمای آن در آنجا که روزگاری پر از درخت و سبزه بود بالا رفت و به بیابان دگرگون شد. این انگیره برای کمی خوراک و آب شد و مردم به جان هم افتادنند. برای اینکه این ناآرامی پایان یابد نخستین دین ابراهیمی پدید آمد. اینرا دانشمندان و اندیشمندان گفته اند و از من نیست.
[1] پابرگی در باره Mazda که در بالا نوشتم چنانکه می دانیم ژاپنی ها نام یکی از مارکهای اتومبیل خود را اینگونه گذاشته اند. این گرفته شده از همان نام دانش بسیار گسترده و خدای ماست. بی گمان مهندز و یا کسی که آنرا برنامه ریزی کرده پول هنگفتی گرفته است. در آلمان راه آهن آن یک نشانه یا آرم دارد که از دو بند واژه لاتین درست شده. پیش از سال 2000 این دو بند واژه بار رنگ سپید روی یک تابلوی سرخ نوشته می شد یک برنامه ریز می آید و جای رنگها را دگرگون می کند و آنرا با رنگ سرخ روی تابلوی سپید می نویسد برای اینکار به او شش میلیون مارک میدهند. آنزمان هنوز یگان پول اروپا یورو نشده بود. در باره آرم راه آهن گفتم پس از سال 1920 که مدرنیزه شدن ایران آغاز شد [پیش از آن در سده میانه زندگی می کردیم] و در ایران راه آهن ساخته شد و بکار افتاد در روی لوکوموتیوهایی که به تکان می افتادنند یک پرتو ویا نگاره ایی از فروهر بود!

در ادامه اضافه می کنم که تعداد پر های سه بخش هر کدام از بال های چپ و راست بطور قرینه برابر با ۵۲ باشد یعنی تعداد هفته ها در یک سال و تعداد پر های هرکدام از دو ردیف باریک روی بال ها بطور قرینی در چپ و راست روی همدیگر برابر با عدد ۱۹ باشند برای یاد آوری آن روز در هر ماه.
من در نماد ملی ایرانیان یک نقص بزرگ می بینم که در مقابل چشمان سر پژوهشگران و محققین خودی و بیگانه تاکنون پنهان باقی مانده است و آن اینکه موجود بالدار در این نماد یک مرد می باشد منهای زن که نشانه برتر شمردن مرد نسبت به زن می باشد. لذا این نماد را می توان از این بعد سمبل مردانگی نامید . در مقایسه با تمثیل مثلث یا صلیب مذکر مسیحیان به شکل پدر - پسر - روح مقدس منهای تمثیل مثلث یا صلیب موئنث به شکل مادر - دختر - روح مقدسه و منهای تثلیث خنثا و کودکانه به شکل پسرک - دخترک - روحک مقدس ( قبل از رسیدن به سن بلوغ ) . پس از این مقدمه کوتاه از دیدگاه من واژه های باستانی فرورتی و فره وشی و فر و هر در اصل و ریشه به دو شکل زیر بوده اند :
...
[مشاهده متن کامل]

- فُرو آور به معنای آورنده یک چیزی از بالا به پایین.
- فَر آور یعنی آورنده فر.
آن چیز در حالت اول همان فر است در حالت دوم.
فر ممکن است به اصطلاح نور و بارقه الهی باشد و آورنده آن گابریل یا جبرئیل و یا روح مقدس از دیدگاه ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام در قالب وحی با رسم و روش ابلاغ به گوش سر. و یا تابیدن آن نور به آیینه شفاف دل و باطن و انعکاس آن در قوای ادراکی فهم و عقل.
بالا ممکن است جهان باقی و معنوی باشد و پائین جهان مادی و فانی . یا عالم غیب و امر و ملکوت دینی در بالا مانند عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت افلاطون در اعلا یا بالا و عالم شهود و خلق و مِلک مثل عالم محسوسات یا طبیعت در اسفل یا پائین .
اما مفاهیم و پدیده های زوجی از قبیل بالا و پایین ؛ چپ و راست ؛ جلو و عقب ؛ شرق و غرب؛ شمال و جنوب و خیلی مثال های دیگر فقط در میدان محدودیت ها و دیدگاه محدود انسانی صادق می باشند و نه در میدان بیکرانی و بینهایت و از دیدگاه بیکران آفریدگار کائنات و یا خداوند متعال به زبان امروز . خداوند متعال نه فقط صاحب و مالک عالم غیب و شهود و ملکوت از آنطرف و عالم شهود و خلق و مِلک از این طرف بلکه خود این دو عالم هم می باشد و از همه مهمتر اینکه ابعاد فراوان وی جملگی روی هم قرار دارند و بیکران و بینهایت می باشند.
سپنتا مینو : یعنی خیال یا معنویت روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت.
انگره مینو : یعنی خیال یا معنویت انگاری یا پنداری یعنی تاریک و غیر حقیقی و بریده از واقعیت.
پر های سه بخش دُم این نماد مذکر یا مردانه در پائین هرکدام گاهی دوازده و گاهی ده تا می باشند که شاید اشاره به دوازده ماه سال و سی شبانه روز یک ماه و تعداد پر های دو بال در بالا شاید در اصل سیصد و شصت تا بوده باشند که شاید حاکی از این حقیقت باشد که یکی از نقش های این نماد در عمل و در زندگی روز مره تقویم بوده باشد. فردوسی در شاهنامه چند بیت شعر سروده است که گویا زرتشت با خردمندان موبدان تشکیل جلسه داده بوده باشد و پس از شور و مشورت و رای گیری با هم به این توافق رسیده باشند که این دو و ده ( بصورت جمع : دوازده ) که سی شاخه بر سر آنها روئیده است ( ۳۰ در ۱۲ برابر ۳۶۰ ) آراء پارسی و تغییر ناپذیر است.
بهر حال خود من بر این بینش و باورم که آن فر اولیه و آغازین در اعصار دور دست تاریخ یعنی در عصر غار نشینی و امرار معاش و قبل پیدایش کشاورزی و اهلی نمودن حیوانات نصیب خردمندان گم نام میترائی ( میتران اولیه و نه ثانویه در عصر امپراتوران رومی ) و هندو و طراحان و آفرییندگان اولیه سمبل های گردونه مهر و چرخه تولد و مرگ و دو سمبل کوچکتر بر روی آن دو چرخ بزرگ یعنی چلیپا و سواستیکا گردیده است و آنهم نه در قالب وحی و ابلاغ آن به گوش سر و نه از طریق تماس موجودات فرا زمینی در عصر به اصطلاح فضانوردی فرا باستانی ( پِری آستروناوتیک ) بلکه از راه القائات و الهامات باطنی یا درونی بر اثر مشاهدات ژرف بیرون و درون و یا ظاهر و باطن همین واقعیت و طبیعت و بخصوص ظاهر و باطن انسانی خود .
آن فر عبارت بوده و می باشد و خواهد بود از خبر یا پیام شاد جاودانه بودن عشق و زندگی انسان به عنوان برترین هدیه و ارمغان معنوی و امید بخش برای انسان. در همین زمینه تصور خاص و عام این است که آئین ها و ادیان بخصوص سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، آورنده این پیام شاد برای انسان می باشند. اما پیام اصلی و ریشه ای و بنیادی این سه دین عبارت است :
- زندگی جاودانه بهشتی بهمراه پاداش های فراوان برای بنیانگذاران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی این سه دین و پیروان آنان .
- زندگی جاودانه جهنمی بهمراه عذاب های شدید برای دیگران و دگر باوران و دگر اندیشان.
ژرف ترین راز و معنای نهفته در پشت پرده ظاهر این دو گردونه یا دو چرخ بزرگ این است که عشق و زندگی انسانی بصورت خطی و پیوسته ( یک بار متولد شدن و دیگر نمردن ) جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر و هربار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه و آنهم نه روی یک مسیر مارپیچی یا فنری شکل از پایین رو به بالا بلکه در سر جای خود و در بطن ظرف نگهدارنده محتوای کیهان یا جهان یعنی مکان و بیمکانی مطلق روی همدیگر از طریق گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان ها یا جهان بطور مطلقا یکسان و برابر.
به راستی و حقیقتا انسان در ورای حرکت های انفرادی و روز مره ای، بطور کلی در پرواز بسر می برد بدون اینکه بتواند این پرواز را احساس کند و آنهم نه پرواز های فکری و خیالی و ابهامی بر فراز واقعیت و میدان شناخت حسی و تجربی و نه به تنهایی و منزوی بلکه بهمراه کلیه تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون موجود در این واقعیت و طبیعت و کیهان، از قبیل چرخش شبانه روزی به دور محور زمین و حرکت انتقالی بهمراه زمین روی مدار به دور خورشید و بهمراه اعضای خانواده منظومه ای روی مدار به دور سیاه چاله مرکزی کهکشان راه شیری و الا آخر .
از همه مهمتر سوار بر امواج نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و یا دَم و بازدَم کیهانی در پرواز کلی تر از پروازهای جزئی.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را به درد نیاورده باشد، من بر خلاف بینش و باور ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، بر این بینش و باورم که خداوند متعال در هیچ زمان و بیزمانی و در هیچ مکان و بیمکانی هیچگاه هیچ فرد انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و رفتار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری هرگز مورد استنطاق و مؤاخذه و بازپرسی و بازجوئی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و سزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار و نخواهد نمود. شاید برای ما ایرانیان امروز و آینده این بینش و باور فردی و نوین مفید و مثمر ثمر باشد و آنهم نه تنها در مقابل و رقابت مسالمت آمیز با جناح آئین ها و ادیان بلکه در برابر جناح آتئیزم و کمونیزم و ایدئولوژی ها و فرقه ها و حلقه های گوناگون آنها به یک سهم مساوی .

نگهبان ذات هر انسان
در زبان کوردی
فرَو هَر = زیاد و بینهایت
( به اوستایی: فَروَشی ) ، ( به پارسی باستان:فَرورتی ) یا فَرَوَشی یا فرورتی، یکی از نیروهای مینُوی ( در برابر گیتیگی ) است که به باور مزدیسنان پیش از پدید آمدن موجودات، وجود داشته و پس از مرگ و نابودی آنان، به عالم بالا رفته و پایدار می ماند. این نیروی معنوی ( مینوی ) که می توان جوهر حیاتش نامید، ازلی و جاودانی و فناناپذیر است. �فَرَوَشی� یا �فروهر� در قامت آموزه به طور جدی در متون زرتشتی نمود یافته و پرورده شده است؛ در وندیداد اهورامزدا به زرتشت می گوید: فروهر من را که بسیار بلندپایه، نیکو، زیبا، ثابت قدم و در پارسایی تمام است، ستایش کن. . در بُندهشن آمده است، اهورامزدا پیش از آن که فروهرها از صورت مینوی[۲] به حالت مادی درآیند، با آن ها مشورت نمود و آن ها را آزاد گذاشت، که جاویدان در عالم مینوی بمانند یا به صورت جسمانی درآمده و با سپاه اهریمن بستیزند، فروهرها پذیرفتند، که در جهان مادی بستیزند چون می دانستند، که دیوها را شکست خواهند داد و بدی از جهان نابود خواهد گشت. در اوستا از پنج نیروی باطنی بدین ترتیب سخن رفته است.
...
[مشاهده متن کامل]

آهو ( جان )
دئنا ( وجدان )
بئوذ ( نیروی شناساگر )
اورون ( روان )
فروشی ( فروهر )
در بارهٔ هر یک از این نیروها در بخش های اوستا و نوشته های پهلوی سخنانی آمده است.

فروهر = فر ( شکوه ) مقدس
فر به معنی فرهیخته میباشد
به نظر بنده فروهر به معنای نزول رحمت ایزد میشود
فر یا فره به معنی زیاد یا نعمت یا رحمت
وهر یا واهار به معنی پایین یا نزول است
جز اول واژه فروردین همان فروهر است

فروهر که در اوستائی به آن فَروَشی یاد شده، در فارسی باستان فَرورتی و در زبان پهلوی فَروَهر که یکی از نیروهای مینویی یا اخروی است.
فَرَوَهر به باور زرتشتیان، به بخشی از حقیقت اهورامزدا یا نعمتی از سوی پروردگار است . ( به اعتقاد زرتشت و به باور زرتستیان، هر انسان غیر از روان ، یک همراه و همزاد دیگر دارد، تا انسان را از بدهی پرهیز داده وبه راه راستی هدایت می کند. )
فرشته
فَرَ و هَر = فر هر
فر=فرح= علم
هر= خدا =آقا=بزرگ والا
فروهر= خداوند دانا

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس