فرماندهی

/farmAndehi/

مترادف فرماندهی: امارت، پیشوایی، حکمرانی، سرداری

معنی انگلیسی:
command, office or rank of a commander, command of an army, headship

لغت نامه دهخدا

فرماندهی. [ ف َ دِ ] ( حامص مرکب ) فرمانده بودن :
دردستانی کن و درماندهی
تات رسانند به فرماندهی.
نظامی.
به فرمان بری کوش کآرد بهی
که فرمان بری به ز فرماندهی.
نظامی.
به فرماندهی سر ندارد گران
جهان را سپارد به فرمان بران.
نظامی.
به آزار فرمان مده بر رهی
که باشد که افتد به فرماندهی.
سعدی.
بزرگیش بخشید و فرماندهی
ز شاخ امیدش برآمد بهی.
سعدی.
امید هست که زودت به بخت نیک ببینم
تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی.
حافظ.
- فرماندهی داشتن ؛ حاکم بودن. فرمانده بودن :
حکایت کنند از جفاگستری
که فرماندهی داشت بر کشوری.
سعدی ( بوستان ).
- فرماندهی کردن ؛ فرماندهی داشتن. فرمان راندن :
در آن یک سال کو فرماندهی کرد
نه مرغی ، بلکه موری رانیازرد.
نظامی.
|| مقام و منصب هر فرمانده نظامی. رجوع به فرمانده شود.

فرهنگ فارسی

۱ - عمل و شغل فرمانده حکومت امارت امیری ۲ - ریاست واحدی از سربازان .

فرهنگ عمید

۱. (نظامی ) شغل و عمل فرمانده.
۲. [قدیمی] حکومت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به سرپرستی یک یا چند واحد نظامی فرماندهی اطلاق می شود.
از احکام آن در باب جهاد سخن گفته اند.
تعیین فرمانده
از وظایف امام علیه السّلام به عنوان حاکم مسلمانان آن است که افرادی را در برابر حمله احتمالی مشرکان بسیج کند و آنان را به ترتیب در مرزها و نواحی مختلف مستقر سازد و در هر ناحیه ای فرماندهی - با ویژگی هایی که خواهد آمد - بر ایشان بگمارد. چنان که بر امام علیه السّلام مستحب است هنگام جنگ سپاهیان را در گروه های مختلف سازماندهی کند و در رأس هر گروه فرماندهی بگمارد. همچنین مستحب است برای هر لشکری که به سوی دشمن گسیل می کند، چند فرمانده تعیین نماید که به ترتیب، فرماندهی را - در صورت بروز مشکلی برای فرمانده پیشین - بر عهده گیرند.
ویژگیهای فرمانده
فرمانده باید مورد اطمینان و امین ، آشنا به امور جنگ و صاحب نظر در فنون نظامی ، شجاع، قوی، خردمند و زیرک باشد.
اطاعت از فرمانده
...

مترادف ها

command (اسم)
فرمان، فرماندهی، سرکردگی، فرمایش

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی فرماندهی از ریشه ی دو واژه ی فرمان و ده و ی فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

فرماندهیفرماندهیفرماندهیفرماندهیفرماندهی
فرماندهی
افراسیاب: حکومت
حکمرانی
فرماندهی اختیاری است که به یک پایور نظامی یا انتظامی بر حسب درجه، شغل و مسئولیتی که دارد، واگذار می شود تا به زیردستان خود اعمال فرماندهی نماید.
ریاست

بپرس