[ویکی فقه] ثعالبه، فرقه ای از خوارج، پیروان ثعلبة بن عامر یا ثعلبة بن مشکان می باشد.
نام این فرقه را ثعلبیه و گاه به اشتباه تغلبیه نیز آورده اند. غالباً ثعالبه را گروهی منشعب از عَجارِده دانسته و گفته اند که ثعلبه از یاران عبدالکریم بن عَجْرَد بود. سبب جدایی ثعلبه از ابن عجرد را اختلاف نظر این دو درباره اطفال دانسته اند؛ ابن عجرد معتقد بود که باید از اطفال قبل از به بلوغ رسیدنشان برائت جست اما ثعلبه می گفت که ما اطفال را دوست می داریم مگر این که حق را انکار کنند. وی معتقد بود درباره محبت به کودکان و عداوت با آنان حکم خاصی نداریم و کودکان اگر پس از به بلوغ رسیدن و دعوت به اسلام، حق را نپذیرند، کافر شده اند. و همچنین قائلند به اینکه سوره یوسف جزء قرآن نیست و فقط یک قصه ای از قصه هااست. اختلاف نظر این دو نفر در ماجرای خواستگاری از دختربچه ای بروز کرد و به جدایی آنان انجامید.
پیدایش
جریان اینگونه بود که مردی از عجارده دختر ثعلبه را خواستگاری کرد. ثعلبه گفت مهر او را معین کن. خواستگار، زنی را پیش مادر دختر فرستاد که از او بپرسد: آیا دختر بالغ است یا نه؟ اگر بالغ شده به شرطی که در پیش عجارده معتبر است باید اسلام را توصیف کند تا هر چه مهر او باشد بدهد. مادر دختر گفت: او زنی مسلمان و در ولایت ماست خواه بالغ یا نابالغ باشد. چون این خبر به عبدالکریم عجرد و ثعلبه ابن مشکان رسید، عبد الکریم گفت: کودکان تا بالغ نشده اند باید از آنها بیزاری جست. ثعلبه گفت: ما باید از ایشان خواه خرد باشند و خواه بزرگ سرپرستی کرده و آنان را تا انکار حق نکرده اند دوست بداریم. چون سخن بدینجا رسید عجارده از ثعلبه جدا شده و فرقه ای جدید به نام ثعالبه بوجود آمد. در رابطه با تاریخ ولادت ثعلبه در هیچ یک از منابع به تاریخ دقیقی دست پیدا نکردیم اما به طور یقین تاریخ تشکیل فرقه به بعد از ابو حنیفه می رسد چون در واقع در برخی از نظرات تابع ابوحنیفه بوده اند و خود عبدالکریم عجرد تابع عطیه اسود یمامی است که وی هم حنفی بوده است.
عقاید
به ثعلبه و پیروانش عقاید دیگری نیز نسبت داده شده است، از جمله این که گرفتن زکات از بندگان (بردگان) هنگامی که غنی اند و دادن زکات به آن ها هنگامی که فقیرند رواست. همچنین گفته شده است که ثعالبه قضا و قدر الاهی را منکر بوده اند و نیز کودکان را در عذاب پدرانشان شریک می دانسته اند.
انشعابات فرقه
...
نام این فرقه را ثعلبیه و گاه به اشتباه تغلبیه نیز آورده اند. غالباً ثعالبه را گروهی منشعب از عَجارِده دانسته و گفته اند که ثعلبه از یاران عبدالکریم بن عَجْرَد بود. سبب جدایی ثعلبه از ابن عجرد را اختلاف نظر این دو درباره اطفال دانسته اند؛ ابن عجرد معتقد بود که باید از اطفال قبل از به بلوغ رسیدنشان برائت جست اما ثعلبه می گفت که ما اطفال را دوست می داریم مگر این که حق را انکار کنند. وی معتقد بود درباره محبت به کودکان و عداوت با آنان حکم خاصی نداریم و کودکان اگر پس از به بلوغ رسیدن و دعوت به اسلام، حق را نپذیرند، کافر شده اند. و همچنین قائلند به اینکه سوره یوسف جزء قرآن نیست و فقط یک قصه ای از قصه هااست. اختلاف نظر این دو نفر در ماجرای خواستگاری از دختربچه ای بروز کرد و به جدایی آنان انجامید.
پیدایش
جریان اینگونه بود که مردی از عجارده دختر ثعلبه را خواستگاری کرد. ثعلبه گفت مهر او را معین کن. خواستگار، زنی را پیش مادر دختر فرستاد که از او بپرسد: آیا دختر بالغ است یا نه؟ اگر بالغ شده به شرطی که در پیش عجارده معتبر است باید اسلام را توصیف کند تا هر چه مهر او باشد بدهد. مادر دختر گفت: او زنی مسلمان و در ولایت ماست خواه بالغ یا نابالغ باشد. چون این خبر به عبدالکریم عجرد و ثعلبه ابن مشکان رسید، عبد الکریم گفت: کودکان تا بالغ نشده اند باید از آنها بیزاری جست. ثعلبه گفت: ما باید از ایشان خواه خرد باشند و خواه بزرگ سرپرستی کرده و آنان را تا انکار حق نکرده اند دوست بداریم. چون سخن بدینجا رسید عجارده از ثعلبه جدا شده و فرقه ای جدید به نام ثعالبه بوجود آمد. در رابطه با تاریخ ولادت ثعلبه در هیچ یک از منابع به تاریخ دقیقی دست پیدا نکردیم اما به طور یقین تاریخ تشکیل فرقه به بعد از ابو حنیفه می رسد چون در واقع در برخی از نظرات تابع ابوحنیفه بوده اند و خود عبدالکریم عجرد تابع عطیه اسود یمامی است که وی هم حنفی بوده است.
عقاید
به ثعلبه و پیروانش عقاید دیگری نیز نسبت داده شده است، از جمله این که گرفتن زکات از بندگان (بردگان) هنگامی که غنی اند و دادن زکات به آن ها هنگامی که فقیرند رواست. همچنین گفته شده است که ثعالبه قضا و قدر الاهی را منکر بوده اند و نیز کودکان را در عذاب پدرانشان شریک می دانسته اند.
انشعابات فرقه
...
wikifeqh: فرقه_ثعالبه