[ویکی فقه] یمامه، ناحیه ای است میان نجد و بحرین که سال هفتم هجری دو نفر در آن جا حکومت می کردند. یکی از این دو نفر و شاید مهم ترین آنها "هوذة بن علی حنفی" و دیگری "ثمامة بن اثال حنفی" بوده است.
در این که منطقه یمامه چگونه به دست این دو نفر اداره می شده اطلاع چندانی در منابع یافت نمی شود. بیشتر منابع به ریاست این دو نفر بر یمامه اشاره کرده اند. هر چند نام هوذة بن علی در این میان بیشتر به چشم می خورد. "زرکلی" می نویسد: «هوذة بن علی بن ثمانیة بن عمر حنفی از بنی حنیفه و از قبیله "بکر بن وائل" و در «نجد» حاکمیت داشته است.» منابع به همکاری هوذة بن علی با پادشاه ایران در جهت تامین امنیت کاروان های ایرانی که از یمن به ایران می رفتند، اشاره دارند. به نظر می رسد این همکاری بیشتر جنبه اقتصادی داشته است؛ چرا که هوذة بن علی از نظر مذهبی پیرو آئین نصرانی بوده است، در حالی که در ایران دین رسمی، دین زرتشتی بوده است.در واقع انگیزه های اقتصادی (در قبال تامین امنیت کاروانها) هوذه را ترغیب به همکاری می کرده است.فرستاده پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به نزد "هوذة بن علی حنفی" و "ثمامة بن اثال حنفی"، "سلیط بن عمرو" بوده است. سلیط بن عمرو برادر "سهیل بن عمرو" و از مهاجران اولیه بوده است. عده ای او را جزء حاضران در بدر می دانند.
نامه پیامبر اکرم
در این که آیا پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) به "هوذة بن علی" و "ثمامة بن اثال" جداگانه نامه هایی نوشته یا این که تنها یک نامه بوده و خطاب به هر دو بوده است، نمی توان نتیجه گیری درستی داشت.در بیشتر منابع تنها نام هوذة بن علی ذکر شده است و او مورد خطاب پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) است.متن نامه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در برخی از منابع به صورت بسیار مختصر و در برخی دیگر کمی طولانی تر ذکر شده است."یعقوبی" قائل است: «نامه ای که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) برای هوذة بن علی و امرای دیگری چون "شجاع بن وهب" و "ذی الکلاع حمیری" و دیگران نوشت مانند آن چیزی بود که به کسری و قیصر نوشت.» "زرکلی" می نویسد: «پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به او نوشت، اسلام بیاور تا سالم بمانی و آنچه تحت قدرت تو است، باقی بماند.» "صالحی شامی" که قضایا را به صورت نسبتا مفصل تر نوشته می نویسد: «پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) سلیط بن عمر را به سوی هوذة بن علی فرستاد.وقتی سلیط نزد هوذة رفت، او سفیر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را گرامی داشت، سپس نامه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را خواند در این نامه آمده بود: بسم الله الرحمن الرحیم از محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به هوذة بن علی سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند؛ بدان که دین من به زودی به نقاط دور دست نیز خواهد رسید. پس اسلام بیاور تا سلامت بمانی و آنچه تحت قدرت توست باقی بماند».
← شرط مسلمان شدن
او پس از مدت اندکی در گذشت. "صالحی شامی" می نویسد: پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) از فتح مکه بر می گشت که جبرئیل خبر آورد، او از دنیا رفت. در یکی از نقلها آمده است: «پس از این که سلیط بن عمرو نامه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) را برای هوذة بن علی برد او وفد (گروهایی که خدمت پیامبر می رسیدند و اسلام می آوردند) خویش را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرستاد. در این وفد افرادی چون "مجاعة بن مراره"، "رجال بن عنفوه"، "مسیلمه کذاب" و دیگران بودند که عده ای از آنها مسلمان شدند.» به هر حال اتفاقی که در این جا وجود دارد، این است که هوذة بن علی اسلام نیاورد."ابن سید الناس" به نقل از "واقدی" می نویسد: «ارکون دمشق یکی از بزرگان نصاری نزد هوذة بن علی بود.ارکون از هوذة در مورد پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) سوال کرد.هوذة گفت: نامه او به نزد من آمد و مرا به اسلام دعوت کرده بود.ترسیدم فرمانروایی ام از دست برود."ارکون" گفت: همین گونه است...؛ اما به هر حال برای تو بهتر این بود که از او پیروی می کردی؛ چرا که او پیامبر عربی است که عیسی بن مریم (علیه السّلام) به آمدن او بشارت داده است و در انجیل نزد ما مکتوب است که محمد رسول خداست.» اما در خصوص "ثمامة بن اثال" و سرانجام او اکثر مورخان قائلند، وی در سفری که به سمت مدینه می آمد، توسط مسلمانان اسیر شد. او را نزد پیامبر آوردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به او بسیار محبت کرد و از او خواست که اسلام آورد. (ثمامه هنوز جواب صریحی به پیامبر نداده بود که) سرانجام پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) دستور آزادی او را صادر کرد و در همین زمان ثمامه اسلام آورد.
در این که منطقه یمامه چگونه به دست این دو نفر اداره می شده اطلاع چندانی در منابع یافت نمی شود. بیشتر منابع به ریاست این دو نفر بر یمامه اشاره کرده اند. هر چند نام هوذة بن علی در این میان بیشتر به چشم می خورد. "زرکلی" می نویسد: «هوذة بن علی بن ثمانیة بن عمر حنفی از بنی حنیفه و از قبیله "بکر بن وائل" و در «نجد» حاکمیت داشته است.» منابع به همکاری هوذة بن علی با پادشاه ایران در جهت تامین امنیت کاروان های ایرانی که از یمن به ایران می رفتند، اشاره دارند. به نظر می رسد این همکاری بیشتر جنبه اقتصادی داشته است؛ چرا که هوذة بن علی از نظر مذهبی پیرو آئین نصرانی بوده است، در حالی که در ایران دین رسمی، دین زرتشتی بوده است.در واقع انگیزه های اقتصادی (در قبال تامین امنیت کاروانها) هوذه را ترغیب به همکاری می کرده است.فرستاده پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به نزد "هوذة بن علی حنفی" و "ثمامة بن اثال حنفی"، "سلیط بن عمرو" بوده است. سلیط بن عمرو برادر "سهیل بن عمرو" و از مهاجران اولیه بوده است. عده ای او را جزء حاضران در بدر می دانند.
نامه پیامبر اکرم
در این که آیا پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) به "هوذة بن علی" و "ثمامة بن اثال" جداگانه نامه هایی نوشته یا این که تنها یک نامه بوده و خطاب به هر دو بوده است، نمی توان نتیجه گیری درستی داشت.در بیشتر منابع تنها نام هوذة بن علی ذکر شده است و او مورد خطاب پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) است.متن نامه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در برخی از منابع به صورت بسیار مختصر و در برخی دیگر کمی طولانی تر ذکر شده است."یعقوبی" قائل است: «نامه ای که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) برای هوذة بن علی و امرای دیگری چون "شجاع بن وهب" و "ذی الکلاع حمیری" و دیگران نوشت مانند آن چیزی بود که به کسری و قیصر نوشت.» "زرکلی" می نویسد: «پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به او نوشت، اسلام بیاور تا سالم بمانی و آنچه تحت قدرت تو است، باقی بماند.» "صالحی شامی" که قضایا را به صورت نسبتا مفصل تر نوشته می نویسد: «پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) سلیط بن عمر را به سوی هوذة بن علی فرستاد.وقتی سلیط نزد هوذة رفت، او سفیر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را گرامی داشت، سپس نامه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را خواند در این نامه آمده بود: بسم الله الرحمن الرحیم از محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به هوذة بن علی سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند؛ بدان که دین من به زودی به نقاط دور دست نیز خواهد رسید. پس اسلام بیاور تا سلامت بمانی و آنچه تحت قدرت توست باقی بماند».
← شرط مسلمان شدن
او پس از مدت اندکی در گذشت. "صالحی شامی" می نویسد: پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) از فتح مکه بر می گشت که جبرئیل خبر آورد، او از دنیا رفت. در یکی از نقلها آمده است: «پس از این که سلیط بن عمرو نامه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) را برای هوذة بن علی برد او وفد (گروهایی که خدمت پیامبر می رسیدند و اسلام می آوردند) خویش را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرستاد. در این وفد افرادی چون "مجاعة بن مراره"، "رجال بن عنفوه"، "مسیلمه کذاب" و دیگران بودند که عده ای از آنها مسلمان شدند.» به هر حال اتفاقی که در این جا وجود دارد، این است که هوذة بن علی اسلام نیاورد."ابن سید الناس" به نقل از "واقدی" می نویسد: «ارکون دمشق یکی از بزرگان نصاری نزد هوذة بن علی بود.ارکون از هوذة در مورد پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) سوال کرد.هوذة گفت: نامه او به نزد من آمد و مرا به اسلام دعوت کرده بود.ترسیدم فرمانروایی ام از دست برود."ارکون" گفت: همین گونه است...؛ اما به هر حال برای تو بهتر این بود که از او پیروی می کردی؛ چرا که او پیامبر عربی است که عیسی بن مریم (علیه السّلام) به آمدن او بشارت داده است و در انجیل نزد ما مکتوب است که محمد رسول خداست.» اما در خصوص "ثمامة بن اثال" و سرانجام او اکثر مورخان قائلند، وی در سفری که به سمت مدینه می آمد، توسط مسلمانان اسیر شد. او را نزد پیامبر آوردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به او بسیار محبت کرد و از او خواست که اسلام آورد. (ثمامه هنوز جواب صریحی به پیامبر نداده بود که) سرانجام پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) دستور آزادی او را صادر کرد و در همین زمان ثمامه اسلام آورد.
wikifeqh: فرستاده_پیامبر_به_یمامه