فردوس
/ferdows/
مترادف فردوس: ارم، بهشت، پردیس، جنان، جنت، خلد، دارالسلام، رضوان، مینو، نعیم، باغ، بستان
متضاد فردوس: دوزخ
برابر پارسی: پردیس، بوستان
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: بهشت، نام چند جا و مکان، شهرستانی در جنوب غربی استان خراسان رضوی، ( در عربی فردَوس ) ( معرب از فارسیِ پردیس )، معرب از فارسی، پردیس بهشت
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم دختر، اسم عربی، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
باغ، بستان، بهشت، درعربی نیزفردوس میگویندبه معنی بستان وجنت
۱ - باغ بوستان جمع : فرادیس ۲ - بهشت .
منسوب به فردوس که نام شهری است
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بهشت.
* فردوس اعلا: [قدیمی] فردوس برین، بهشت.
دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] باغی که جامع همه گونه درختان گل و میوه باشد. بهترین جای بهشت.
این کلمه دوبار در قرآن آمده است:
از امیرالمؤمنین (ع) روایت است که هر که یک شب کامل را به تلاوت قرآن و رکوع و سجود و ذکر خدا بسر برد خداوند تبارک و تعالی به ملائکه بفرماید: ای فرشتگانم! بنده ام را بنگرید که شبی را محض خوشنودی من زنده داشته، او را در فردوس جای دهید...
این کلمه دوبار در قرآن آمده است:
از امیرالمؤمنین (ع) روایت است که هر که یک شب کامل را به تلاوت قرآن و رکوع و سجود و ذکر خدا بسر برد خداوند تبارک و تعالی به ملائکه بفرماید: ای فرشتگانم! بنده ام را بنگرید که شبی را محض خوشنودی من زنده داشته، او را در فردوس جای دهید...
wikiahlb: فردوس
[ویکی الکتاب] معنی فِرْدَوْسِ: بهشت - بالای بهشت (در مورد این کلمه هم ضمیر مذکر استفاده می شود وهم مؤنث و به طوری که گفته شده کلمهای است رومی به معنای بستان و بعضی هم گفتهاند کلمهای است سریانی به معنای تاکستان و اصل آن فرداس بوده ، و بعضی دیگر گفتهاند کلمهای است سریانی و به معنای ...
تکرار در قرآن: ۲(بار)
«فردوس» در اصل ـ به گفته بعضی ـ یک لغت رومی است، بعضی آن را عربی و بعضی اصل آن را فارسی می دانند و به معنای «باغ» است، یا باغ مخصوصی که تمام نعمت ها و مواهب الهی در آن جمع است و لذا، می توان آن را به عنوان «بهشت برین» (بهترین و برترین باغ های بهشت) نامید.
. . این لفظ بیشتر از دوبار در قرآن نیامده است. در مجمع از زجاج نقل کرده: فردوس باغی است شامل مزایا و محاسن تمام باغها. گروهی گفتهاند فردوس دره هائی است که انواع علفها در آن میروید. گفتهاند آن لغت رومی است منقول به عربی ما آن را در اشعار عرب نیافتیم جز در شعر حسان که گفته: فَاِنَّ ثَوابَ اللَّهِ کُلَ مُوَّحِدٍ جِنانٌ مِنَالْفِرْدَوْسِ فیها یُخَلِّدُ طبرسی خود فرموده: فردوس باغی است که در آن میوه، گل و سایر اسباب تمتع و لذت جمع است. در کشاف گفته: «اَلْفِرْدَوْسُ: هُوَ الْبُسْتانُ الْواسِعُ الْجامِعُ لِاَصْنافِ الثَّمَرِ» در قاموس آن را باغی که جامع میوههای تمام باغات است گفته و نیز درهها...که زجاج نقل کرده. قول اقرب نیز قول قاموس است. به نظر نگارنده: مراد از ذکر این کلمه بیان وسعت نعمتهای بهشتی است و اینکه تمام وسائل راحتی در آن جمع است که فرموده: . و جمله «جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ» مثل «جَنَّاتُ النَّعیم» است. که راغب نعیم را نعمت کثیره معنی کرده و مثل «جنات عدن - جنات المأوی» در آیه «کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً» فردوس صفت جنات و مونث آید مثل «هبات وافرة» یعنی بهشتهای واسع و پر نعمت منزل آنهاست.
تکرار در قرآن: ۲(بار)
«فردوس» در اصل ـ به گفته بعضی ـ یک لغت رومی است، بعضی آن را عربی و بعضی اصل آن را فارسی می دانند و به معنای «باغ» است، یا باغ مخصوصی که تمام نعمت ها و مواهب الهی در آن جمع است و لذا، می توان آن را به عنوان «بهشت برین» (بهترین و برترین باغ های بهشت) نامید.
. . این لفظ بیشتر از دوبار در قرآن نیامده است. در مجمع از زجاج نقل کرده: فردوس باغی است شامل مزایا و محاسن تمام باغها. گروهی گفتهاند فردوس دره هائی است که انواع علفها در آن میروید. گفتهاند آن لغت رومی است منقول به عربی ما آن را در اشعار عرب نیافتیم جز در شعر حسان که گفته: فَاِنَّ ثَوابَ اللَّهِ کُلَ مُوَّحِدٍ جِنانٌ مِنَالْفِرْدَوْسِ فیها یُخَلِّدُ طبرسی خود فرموده: فردوس باغی است که در آن میوه، گل و سایر اسباب تمتع و لذت جمع است. در کشاف گفته: «اَلْفِرْدَوْسُ: هُوَ الْبُسْتانُ الْواسِعُ الْجامِعُ لِاَصْنافِ الثَّمَرِ» در قاموس آن را باغی که جامع میوههای تمام باغات است گفته و نیز درهها...که زجاج نقل کرده. قول اقرب نیز قول قاموس است. به نظر نگارنده: مراد از ذکر این کلمه بیان وسعت نعمتهای بهشتی است و اینکه تمام وسائل راحتی در آن جمع است که فرموده: . و جمله «جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ» مثل «جَنَّاتُ النَّعیم» است. که راغب نعیم را نعمت کثیره معنی کرده و مثل «جنات عدن - جنات المأوی» در آیه «کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً» فردوس صفت جنات و مونث آید مثل «هبات وافرة» یعنی بهشتهای واسع و پر نعمت منزل آنهاست.
wikialkb: ریشه_فردوس
[ویکی فقه] فردوس (قرآن). یکی از نامهای بهشت موعود، فردوس است.
فردوس، یکی از نامهای بهشت موعود است. ان الذین ءامنوا وعملوا الصـلحـت کانت لهم جنت الفردوس نزلا. «اما کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت برین محل پذیرایی آنان خواهد بود.» الذین یرثون الفردوس هم فیها خــلدون. «(وارثانی) که بهشت برین را ارث می برند، و جاودانه در آن خواهند ماند.»
← باغ مخصوص
۱. ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۷.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «فردوس».
...
فردوس، یکی از نامهای بهشت موعود است. ان الذین ءامنوا وعملوا الصـلحـت کانت لهم جنت الفردوس نزلا. «اما کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت برین محل پذیرایی آنان خواهد بود.» الذین یرثون الفردوس هم فیها خــلدون. «(وارثانی) که بهشت برین را ارث می برند، و جاودانه در آن خواهند ماند.»
← باغ مخصوص
۱. ↑ کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۷.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «فردوس».
...
wikifeqh: فردوس_(قرآن)
دانشنامه عمومی
فردوس (کویت). شهر فردوس ( به عربی: الفردوس ) در استان فروانیه در کشور کویت واقع شده است. جمعیت این شهر ۴۲٫۸۲۷ نفر است.

این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

wiki: فردوس (کویت)
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:بهشت
wikijoo: فردوس
مترادف ها
باغ میوه، باغ، باغچه، بوستان، فردوس
سعادت، بهشت، ارم، فردوس، بهشت برین
پیشنهاد کاربران
بیان یک تخمین، گمان، حدس یا احتمال که ممکن است قوی و قریب به یقین یا نزدیک به حقیقت باشد و آن اینکه لفظ، کلمه، واژه و یا مفهوم فِردَوس در اصل و ریشه به زبان فارسی ( و نه پارسی ) و به شکل فَر دوَس تلفظ و بیان میشده. پیشوند فَر به معنای پرتو نور یا خود نور و دو یعنی عدد ۲ و پسوند س و علامت فتحه روی حرف واو مخفف است بوده. به این معنا که از دیدگاه خردمندان گمنام سرزمین ایران ( شاید هزاران سال قبل از پیدایش اوستای نوشتاری و تولد زرتشت ) دو نوع نور وجود دارد؛ یکی روشن و دیگری تاریک.
... [مشاهده متن کامل]
این تخمین و گمانه زنی ممکن است مسیر اندیشه یا فکر و خیال و تصور آئینی، دینی، مذهبی، فلسفی و عرفانی ما ایرانیان امروز و فردا را دوباره بسوی نبرد بی امان بین دو قلو های زائیده شده از مادر زمان یکی اهورامزدا سمبل نور و روشنائی و دیگری اهریمن سیاه چرده و کثیف نماد بی نوری و تاریکی و یا مبارزه طولانی مدت روشنائی و ظلمت یا تاریکی از دیدگاه مانی پیامبر نقاش منحرف نماید.
از دیدگاه کیهان شناسان و منجمین یا ستاره و یا اختر شناسان خمیر مایه ساختاری این دنیا حدود پنج درصد از انرژی و جرم معمولی و حدود نوَد درصد از انرژی و جرم تاریک تشکیل گردیده ( یا آفریده شده ) .
اما آن نور تاریک از دیدگاه خردمندان فراباستان با این انرژی و جرم تاریک از دیدگاه علم امروز یکی نبوده و نمی باشند، زیرا این انرژی و جرم علارغم ( یا علیرغم؟ ) تاریک بودنش به بخش نور روشن تعلق دارد، یعنی به دنیای ظهور و پیدایش یافته یا دنیای پدیدار شده و نه دنیای غیبی یا پدیدار نشده یعنی عالم برزخ و آنهم نه عالم میانی برزخ از دیدگاه حکیم و حکمت قرآنی که حائل بین دنیا و آخرت پنداشته شده و میشود با باغچه های بهشتی و گودال های جهنمی و هردو سکونت گاه های موقتی، اولی جای موئمنین و دومی جای کفار.
به زبان ساده و خودمانی میتوان گفت که منظور آن خردمندان گمنام ( شاید فرا زمینی های حقیقی از قبیل حاملین فَر ایزدی، خضر موسائی، گابریئل ماریائی یا مریمی و جبرئیل محمّدی، البته از دیدگاه طرفداران فضا نوردی ماقبل تاریخ یا پِری آستروناوتیک ) از موجود بودن دو نوع نور ؛ یکی روشن و دیگری تاریک این حقیقت بوده باشد که خدای حقیقی و واقعی ( هم فیزیکی و هم متافیزیکی ، هم ماورائی و هم مادونی، هم زمانی و مکانی و هم بیزمانی و بیمکانی ، هم شهودی و هم غیبی، هم علتی و هم معلولی، هم ملکی و هم ملکوتی، هم واجب الوجودی و هم ممکن الوجودی، هم هیولی اولی، وسطی و هم آخری، اول، وسط، آخر، درون و بیرون همه چیز و همه کس با فرموالبندی کلامی قرآن به شکل هوالاول ، هوالوسط، هو الآخر ، هوالظاهر و الباطن ) در لحظه جاودانه حال بطور موازی و همزمان از نوع حاکمیت و فرمانروائی برخوردار است؛ یکی تحت تابش نور روشن زیر لوا، بیرق یا پرچم تولد ( هم بهشتی و هم جهنمی و هردو نسبی از قبیل صلح و سلامتی و ثروت و. . . از یکطرف و جنگ و بیماری و فقر و . . . از طرف دیگر ) و دیگری تحت تابش نور تاریک ( مشکی مشکی یا سیاه سیاه ) تحت لوا، پرچم، عَلَم و کُتَل سنگین مرگ در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین و آنهم نه تا وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت بر اساس تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی در قالب سه کلمه به شکل《دنیا - برزخ - آخرت》که با کمال احترام حضور حضرات شیوخ، یک راه بسیار کوتاه و میان بُر بیش نبوده و نمی باشد، بلکه در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی و تا پایان آن هر بار تا بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره ( همیشه حدود نُه ماه بعد ) در این دنیا و در بطن و بهمراه آن در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل.
مشاهده و تجربه عشق و زندگی رویائی بهمراه توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل با کمیت و کیفیت بهشت برین در طی حالت برزخ و تحت حاکمیت و فرمانروائی نور تاریک مرگ بطور مطلق مستقل از کلیه پندارها و گفتار ها و رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی صورت می پذیرد و خواهد پذیرفت.
در لحظه بسته شدن نطفه تثلیثی مادی - روانی - روحی هر فرد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) در رحم مادر و در بستر امن و ساکن و پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان خدای حقیقی و واقعی، نفس مجرد یا من وی از خواب سنگین و ژرف و شیرین بیدار میگردد و نه اینکه برای اولین بار در این دنیا از پیوند و ترکیب نیمی از منِ پدر و نیمی از منِ مادر آفریده شود. من های والدین انسانی و فرزندان آنان در آفرینش اولیه یا مبدئی همین واقعیت و طبیعت در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی یا آسمانی ( به احتمال قریب به یقین در سن چهل سالگی ) و هرکدام بصورت زوجی ( زن و مرد خودی ) در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل با کمیت و کیفیت بهشت برین آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند و از آن لحظه به بعد و بسوی آینده، جاودانه همسن باقی خواهند ماند، هم در طی زندگی کوتاه مدت دنیوی تحت تابش نور روشن تولد و هم در طی زندگی رویائی و بسیار طولانی برزخی تحت تابش نور تاریک مرگ و هم در طی زندگی بسیار طولانی در حالت بهشت برین تحت تابش نور روشن آفرینش مجدد بهمان سان آفرینش سرمدی، مبدئی، ازلی و ابدی یا اولیه تا آغاز سفر مقطعی بعدی . در پایان این سفر مقطعی پس از وقوع آخرین مهبانگ عوالم یا دنیا های هفتگانه به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هر آنچه بین آنهاست بطور همزمان و در یک لحظه بسیار کوتاه زمانی زیر سقف یک آسمان و روی یک کره زمین بسیار بزرگ در مرکز آن، از نو آفریده میشوند و بطور مطلق از هر لحاظ برابر، مساوی و یکسان با همان آفرینش اولیه و لذا هیچ فرد انسانی و هیچ موجود نباتی و حیوانی از گور یا قبر بر انگیخته نخواهد شد.
برای هدایت کلنجار بر سر ریشه و اصل الفاظ، کلمات، واژ ها، مقولات و مفاهیم به مسیر نیک و درست، شاید مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که دو داستان مبدئی و بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوای حضرات موسا و ایسا و محمَد، دو افسانه خیالی - اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسی و سپس محمّد ) ابلاغ نگردیده، طنین نیفکنده، نجوا و زمزمه نشده.
بسی رنج برد در آن سال 30 ( احتمالا به تعداد روز ها و شب های یک ماه در آن عصر و دوران طلائی ) حکیم و حماسه سرای بزرگ توسی ابوالقاسم فردوسی / که به گفته ی خود عجم را چنان زنده و بیدار کرد بدان پارسی تا هزار سال بعد سرش گردد چنین خم به امر والی فقیه و وی را چوب رو سری و عصای زیر دستی/
به قول حکیم عمر خیام که یاد نام مبارک و تقویم جلالی و مثلث اعداد و حکمت کَون و مکان و رباعیاتش در خاطره های انسانی و در حافظه تاریخ زنده باد:
سر انجام کار بین که این والی، ولی، خلیفه، امیر، سلطان، شاه ۳۰ مرغان و یا شاهنشاه فقیهان با خال هندو بر پیشانی و انگشتر طلائی با نگین یاقوتی نشانی از مهر سرخ آریایی بر انگشت و تسبیح ذکر شاه مقصودی در دست، نیمه پارسی زبان نیمه عربی لسان که عمرش انشالله اندی چند دراز بادا، گُل آسا شبی یا روزی از این خاک برآمده و روزی یا شبی دیگر برروی این خاک قدم رنجه خواهد فرمود و بی عصا و تسبیح و سجاده و عمامه و عبا دران فَرو رود و به آن تبدیل گردد یا شود /.
... [مشاهده متن کامل]
این تخمین و گمانه زنی ممکن است مسیر اندیشه یا فکر و خیال و تصور آئینی، دینی، مذهبی، فلسفی و عرفانی ما ایرانیان امروز و فردا را دوباره بسوی نبرد بی امان بین دو قلو های زائیده شده از مادر زمان یکی اهورامزدا سمبل نور و روشنائی و دیگری اهریمن سیاه چرده و کثیف نماد بی نوری و تاریکی و یا مبارزه طولانی مدت روشنائی و ظلمت یا تاریکی از دیدگاه مانی پیامبر نقاش منحرف نماید.
از دیدگاه کیهان شناسان و منجمین یا ستاره و یا اختر شناسان خمیر مایه ساختاری این دنیا حدود پنج درصد از انرژی و جرم معمولی و حدود نوَد درصد از انرژی و جرم تاریک تشکیل گردیده ( یا آفریده شده ) .
اما آن نور تاریک از دیدگاه خردمندان فراباستان با این انرژی و جرم تاریک از دیدگاه علم امروز یکی نبوده و نمی باشند، زیرا این انرژی و جرم علارغم ( یا علیرغم؟ ) تاریک بودنش به بخش نور روشن تعلق دارد، یعنی به دنیای ظهور و پیدایش یافته یا دنیای پدیدار شده و نه دنیای غیبی یا پدیدار نشده یعنی عالم برزخ و آنهم نه عالم میانی برزخ از دیدگاه حکیم و حکمت قرآنی که حائل بین دنیا و آخرت پنداشته شده و میشود با باغچه های بهشتی و گودال های جهنمی و هردو سکونت گاه های موقتی، اولی جای موئمنین و دومی جای کفار.
به زبان ساده و خودمانی میتوان گفت که منظور آن خردمندان گمنام ( شاید فرا زمینی های حقیقی از قبیل حاملین فَر ایزدی، خضر موسائی، گابریئل ماریائی یا مریمی و جبرئیل محمّدی، البته از دیدگاه طرفداران فضا نوردی ماقبل تاریخ یا پِری آستروناوتیک ) از موجود بودن دو نوع نور ؛ یکی روشن و دیگری تاریک این حقیقت بوده باشد که خدای حقیقی و واقعی ( هم فیزیکی و هم متافیزیکی ، هم ماورائی و هم مادونی، هم زمانی و مکانی و هم بیزمانی و بیمکانی ، هم شهودی و هم غیبی، هم علتی و هم معلولی، هم ملکی و هم ملکوتی، هم واجب الوجودی و هم ممکن الوجودی، هم هیولی اولی، وسطی و هم آخری، اول، وسط، آخر، درون و بیرون همه چیز و همه کس با فرموالبندی کلامی قرآن به شکل هوالاول ، هوالوسط، هو الآخر ، هوالظاهر و الباطن ) در لحظه جاودانه حال بطور موازی و همزمان از نوع حاکمیت و فرمانروائی برخوردار است؛ یکی تحت تابش نور روشن زیر لوا، بیرق یا پرچم تولد ( هم بهشتی و هم جهنمی و هردو نسبی از قبیل صلح و سلامتی و ثروت و. . . از یکطرف و جنگ و بیماری و فقر و . . . از طرف دیگر ) و دیگری تحت تابش نور تاریک ( مشکی مشکی یا سیاه سیاه ) تحت لوا، پرچم، عَلَم و کُتَل سنگین مرگ در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین و آنهم نه تا وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت بر اساس تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی در قالب سه کلمه به شکل《دنیا - برزخ - آخرت》که با کمال احترام حضور حضرات شیوخ، یک راه بسیار کوتاه و میان بُر بیش نبوده و نمی باشد، بلکه در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی و تا پایان آن هر بار تا بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره ( همیشه حدود نُه ماه بعد ) در این دنیا و در بطن و بهمراه آن در مداری برتر و کمال یافته تر از قبل.
مشاهده و تجربه عشق و زندگی رویائی بهمراه توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل با کمیت و کیفیت بهشت برین در طی حالت برزخ و تحت حاکمیت و فرمانروائی نور تاریک مرگ بطور مطلق مستقل از کلیه پندارها و گفتار ها و رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی صورت می پذیرد و خواهد پذیرفت.
در لحظه بسته شدن نطفه تثلیثی مادی - روانی - روحی هر فرد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) در رحم مادر و در بستر امن و ساکن و پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان خدای حقیقی و واقعی، نفس مجرد یا من وی از خواب سنگین و ژرف و شیرین بیدار میگردد و نه اینکه برای اولین بار در این دنیا از پیوند و ترکیب نیمی از منِ پدر و نیمی از منِ مادر آفریده شود. من های والدین انسانی و فرزندان آنان در آفرینش اولیه یا مبدئی همین واقعیت و طبیعت در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی یا آسمانی ( به احتمال قریب به یقین در سن چهل سالگی ) و هرکدام بصورت زوجی ( زن و مرد خودی ) در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی و هوشمندی و دانش کامل با کمیت و کیفیت بهشت برین آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند و از آن لحظه به بعد و بسوی آینده، جاودانه همسن باقی خواهند ماند، هم در طی زندگی کوتاه مدت دنیوی تحت تابش نور روشن تولد و هم در طی زندگی رویائی و بسیار طولانی برزخی تحت تابش نور تاریک مرگ و هم در طی زندگی بسیار طولانی در حالت بهشت برین تحت تابش نور روشن آفرینش مجدد بهمان سان آفرینش سرمدی، مبدئی، ازلی و ابدی یا اولیه تا آغاز سفر مقطعی بعدی . در پایان این سفر مقطعی پس از وقوع آخرین مهبانگ عوالم یا دنیا های هفتگانه به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هر آنچه بین آنهاست بطور همزمان و در یک لحظه بسیار کوتاه زمانی زیر سقف یک آسمان و روی یک کره زمین بسیار بزرگ در مرکز آن، از نو آفریده میشوند و بطور مطلق از هر لحاظ برابر، مساوی و یکسان با همان آفرینش اولیه و لذا هیچ فرد انسانی و هیچ موجود نباتی و حیوانی از گور یا قبر بر انگیخته نخواهد شد.
برای هدایت کلنجار بر سر ریشه و اصل الفاظ، کلمات، واژ ها، مقولات و مفاهیم به مسیر نیک و درست، شاید مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که دو داستان مبدئی و بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوای حضرات موسا و ایسا و محمَد، دو افسانه خیالی - اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسی و سپس محمّد ) ابلاغ نگردیده، طنین نیفکنده، نجوا و زمزمه نشده.
بسی رنج برد در آن سال 30 ( احتمالا به تعداد روز ها و شب های یک ماه در آن عصر و دوران طلائی ) حکیم و حماسه سرای بزرگ توسی ابوالقاسم فردوسی / که به گفته ی خود عجم را چنان زنده و بیدار کرد بدان پارسی تا هزار سال بعد سرش گردد چنین خم به امر والی فقیه و وی را چوب رو سری و عصای زیر دستی/
به قول حکیم عمر خیام که یاد نام مبارک و تقویم جلالی و مثلث اعداد و حکمت کَون و مکان و رباعیاتش در خاطره های انسانی و در حافظه تاریخ زنده باد:
سر انجام کار بین که این والی، ولی، خلیفه، امیر، سلطان، شاه ۳۰ مرغان و یا شاهنشاه فقیهان با خال هندو بر پیشانی و انگشتر طلائی با نگین یاقوتی نشانی از مهر سرخ آریایی بر انگشت و تسبیح ذکر شاه مقصودی در دست، نیمه پارسی زبان نیمه عربی لسان که عمرش انشالله اندی چند دراز بادا، گُل آسا شبی یا روزی از این خاک برآمده و روزی یا شبی دیگر برروی این خاک قدم رنجه خواهد فرمود و بی عصا و تسبیح و سجاده و عمامه و عبا دران فَرو رود و به آن تبدیل گردد یا شود /.
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ










منبع عکس. فرهنگ پاشنگ








شهر فردوس مرکز شهرستان فردوس، در استان خراسان جنوبی در شرق ایران است. این شهر در فاصله ۳۴۵ کیلومتری جنوب مشهد و ۱۹۵ کیلومتری شمال غربی بیرجند و در مسیر محور اصلی ارتباطی استان های یزد، کرمان، اصفهان، بوشهر، هرمزگان و فارس به مشهد واقع است. شهر فردوس، از سطح دریا ۱۲۹۳ متر ارتفاع دارد و در سال ۱۳۹۵، ۲۸٬۶۹۵ نفر جمعیت داشته است.
... [مشاهده متن کامل]
فردوس که تا ۱۳۰۸، تون نامیده می شده، امروزه به خاطر انار و زعفران مرغوبش شناخته شده است.
حسن پیرنیا، در کتاب تاریخ ایران باستان، به اولین اشاره های تاریخی به منطقه ای که تون ( فردوس ) در آن واقع است می پردازد و می گوید: «از منطقه ای که تون در آن واقع شده است، در کتیبه داریوش با عنوان استاگارتیه یاد شده که نویسندگان قدیم ساکارتیا ضبط کرده اند. » این منطقه ابتدا زیر نفوذ مادها بوده و پس از عصر سلوکیان هم از طرف جنوب سرزمین پارت را محدود می کرده و جز قسمت تون و طبس، بقیه نواحی آن کویر خشک و بی آب و علف بوده است. هردوت، مردمان این ناحیه را طایفه ای از پارسی ها می داند و می گوید که به زبان پارسی سخن می گفتند و از راه شکار گورخر و غزال روزگار می گذراندند. محوطهٔ تاریخی شهر تون ( فردوس امروزی ) ، قدمتی مربوط به دوران اشکانیان دارد.
بررسی های باستان شناسی و وجود محوطه ها و تپه های باستانی، رونق این ناحیه را تا پیش از اسلام به خصوص در عصر تاریخی به اثبات رسانده است. قدیمی ترین آثار یافت شده در شهرستان فردوس توسط باستان شناسان میراث فرهنگی خراسان، مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد است و از آن پس آثاری از هزاره اول، دوران ساسانیان و دوره های مختلف اسلامی یافت شده اند که تداوم حیات طولانی در این شهر را نشان می دهد.
این شهر تا سال ۱۳۰۸ خورشیدی، تون نام داشته و در متون قدیمی اغلب به نام بلده طیبه تون و در مکاتبات دوره صفویه، به نام دارالمؤمنین تون نامیده شده است. نخستین کتاب موجود که از تون نام برده، اشکال العالم جیهانی متعلق به قرن چهارم هجری است که از تون به عنوان شهری آباد و بزرگ یاد کرده است. از آن به بعد نام تون به مناسبت های مختلف در متون و سفرنامه ها دیده شده و اغلب از آن به عنوان شهری بزرگ و آباد نام برده شده است. دلایل و شواهد تاریخی نشان می دهد که در گذشته های دور که تون اهمیت و اعتباری تاریخی و جمعیتی داشته، به ویژه تا دوران اقتدار اسماعیلیه و حتی سده های پس از آن، به ولایت قهستان تعلق داشته است. ایالت تون یکی از مناطق قهستان بوده که بعد از الموت، دومین مرکز مهم فرقه اسماعیلیه بوده و تا حمله مغول دوام داشته است. آثار به جا مانده از دژهای آن دوران، مانند کوه قلعه فردوس و قلعه دختر اکنون نیز قابل مشاهده اند.






... [مشاهده متن کامل]
فردوس که تا ۱۳۰۸، تون نامیده می شده، امروزه به خاطر انار و زعفران مرغوبش شناخته شده است.
حسن پیرنیا، در کتاب تاریخ ایران باستان، به اولین اشاره های تاریخی به منطقه ای که تون ( فردوس ) در آن واقع است می پردازد و می گوید: «از منطقه ای که تون در آن واقع شده است، در کتیبه داریوش با عنوان استاگارتیه یاد شده که نویسندگان قدیم ساکارتیا ضبط کرده اند. » این منطقه ابتدا زیر نفوذ مادها بوده و پس از عصر سلوکیان هم از طرف جنوب سرزمین پارت را محدود می کرده و جز قسمت تون و طبس، بقیه نواحی آن کویر خشک و بی آب و علف بوده است. هردوت، مردمان این ناحیه را طایفه ای از پارسی ها می داند و می گوید که به زبان پارسی سخن می گفتند و از راه شکار گورخر و غزال روزگار می گذراندند. محوطهٔ تاریخی شهر تون ( فردوس امروزی ) ، قدمتی مربوط به دوران اشکانیان دارد.
بررسی های باستان شناسی و وجود محوطه ها و تپه های باستانی، رونق این ناحیه را تا پیش از اسلام به خصوص در عصر تاریخی به اثبات رسانده است. قدیمی ترین آثار یافت شده در شهرستان فردوس توسط باستان شناسان میراث فرهنگی خراسان، مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد است و از آن پس آثاری از هزاره اول، دوران ساسانیان و دوره های مختلف اسلامی یافت شده اند که تداوم حیات طولانی در این شهر را نشان می دهد.
این شهر تا سال ۱۳۰۸ خورشیدی، تون نام داشته و در متون قدیمی اغلب به نام بلده طیبه تون و در مکاتبات دوره صفویه، به نام دارالمؤمنین تون نامیده شده است. نخستین کتاب موجود که از تون نام برده، اشکال العالم جیهانی متعلق به قرن چهارم هجری است که از تون به عنوان شهری آباد و بزرگ یاد کرده است. از آن به بعد نام تون به مناسبت های مختلف در متون و سفرنامه ها دیده شده و اغلب از آن به عنوان شهری بزرگ و آباد نام برده شده است. دلایل و شواهد تاریخی نشان می دهد که در گذشته های دور که تون اهمیت و اعتباری تاریخی و جمعیتی داشته، به ویژه تا دوران اقتدار اسماعیلیه و حتی سده های پس از آن، به ولایت قهستان تعلق داشته است. ایالت تون یکی از مناطق قهستان بوده که بعد از الموت، دومین مرکز مهم فرقه اسماعیلیه بوده و تا حمله مغول دوام داشته است. آثار به جا مانده از دژهای آن دوران، مانند کوه قلعه فردوس و قلعه دختر اکنون نیز قابل مشاهده اند.






کلمة مُرکبّة = وفیر فرید وسیع = ( کافی به کثرة، لا نظیر له، ومُنبسط )
. . .
. . .
واژه فردوس
معادل ابجد 350
تعداد حروف 5
تلفظ ferdo[w]s
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: فردَوس، معرب، مٲخوذ از فارسی: پردیس، جمع: فرادیس]
مختصات ( فِ دُ )
آواشناسی ferdows
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد 350
تعداد حروف 5
تلفظ ferdo[w]s
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: فردَوس، معرب، مٲخوذ از فارسی: پردیس، جمع: فرادیس]
مختصات ( فِ دُ )
آواشناسی ferdows
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
پارسی: پردیس
انگلیسی: paradise
عربی ( معرب ) : فردوس
هر سه هم به معنای بهشت
انگلیسی: paradise
عربی ( معرب ) : فردوس
هر سه هم به معنای بهشت
چون قرآن أزلی هست پس اصل کلمه فردوس عربی هست.
زبان أهل فردوس مؤنث ومذکر ندارد؛ مانند زبان فارسی امروز.
به واژه "حور عین" مراجعه کن
زبان أهل فردوس مؤنث ومذکر ندارد؛ مانند زبان فارسی امروز.
به واژه "حور عین" مراجعه کن
رضوان
بالاترین درجه بهشت
واژه ی " فردوس " فارسی پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه و معنی به شکل " پردیس " در آمده و دوباره به زبان فارسی بازگشته است و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی کاربرد یافته دارد.
... [مشاهده متن کامل]
فردوس:
دکتر حسن انوری در مورد "فردوس " می نویسد: ( ( �فردوس: بهشت. اصل کلمه اوستایی است به صورتpairi - daeza و به معنی باغ و بوستان است، به زبان های مختلف از جمله یونانی به صورت paradeisos، فرانسه به صورت paradis و انگلیسی به صورت paradise رفته است. فردوس معرّب کلمه و جمع عربی آن فرادیس است. فردوس در قرآن نیز به کار رفته است. ۱٠۷/۱۸و ۱۱/۲۳ ) )
( ( گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را� ) )
( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص ۸۸. )
... [مشاهده متن کامل]
فردوس:
دکتر حسن انوری در مورد "فردوس " می نویسد: ( ( �فردوس: بهشت. اصل کلمه اوستایی است به صورتpairi - daeza و به معنی باغ و بوستان است، به زبان های مختلف از جمله یونانی به صورت paradeisos، فرانسه به صورت paradis و انگلیسی به صورت paradise رفته است. فردوس معرّب کلمه و جمع عربی آن فرادیس است. فردوس در قرآن نیز به کار رفته است. ۱٠۷/۱۸و ۱۱/۲۳ ) )
( ( گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را� ) )
( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص ۸۸. )
پاسخ به مرتضی
این مطالب تاریخی که شما نوشتی رو ما هم میدونیم چون حوصله ی کتاب خوندن داشتییم و تاریخ رو از اینستاگرام یاد نگرفتیم.
مطلبی که من در نوشته ی بالاتر گذاشته بودم، پیداست که یه مطلب تاریخی نیست بلکه یه مطلب رفتارشناسانه از دانش جامعه شناسی هستش که به کمک تاریخ، رفتار دو قوم صحراگرد و مردمکش مغول و ترک رو مقایسه میکنه. نه اینکه نژادشون یکی باشه بلکه رفتار رو ملاک قرار دادم.
... [مشاهده متن کامل]
جنابعالی از روی اطلاعات ضعیف و سطحی خودت میگی زبان مردم آذربایجان تا دوره سلجوقی تاتی بوده
ولی دوره سلجوقی، تازه ابتدای کوچ ترکها به آذربایجان بود و زبان آذربایجان تا قرنها بعدش هنوز آذری ( تاتی یا پهلوی ) بوده.
مثالش رساله روحی انارجانی هستش که آخرین سالهای قرن دهم نوشته شده ( معاصر شاه عباس ) و به یکی از گویشهای پهلوی آذری هست که به زبان تبریزی هم معروفه و درباره اعیان و اشراف و مردم کوچه بازار تبریز نوشته شده البته کلمه های ترکی هم توی اون پیدا میشه ولی مشخصه زبان تبریز تا اون موقع هنوز هم آذری بوده.
اولیا چلبی یکی از جهانگردان اهل عثمانی در قرن دهم ( صفوی ) که از ایران بازدید می کنه، نوشته که زنان در مراغه بیشتر به پهلوی صحبت میکنن که نشون میده تا زمان صفوی هم هنوز زبان پهلوی در آذربایجان زنده بوده ولی با ورود بیشتر ترکها یعنی قزلباشها به آذربایجان، دیگه زبان بومی مردم کلا از بین میره و کامل ترکی میشه.
این مطالب تاریخی که شما نوشتی رو ما هم میدونیم چون حوصله ی کتاب خوندن داشتییم و تاریخ رو از اینستاگرام یاد نگرفتیم.
مطلبی که من در نوشته ی بالاتر گذاشته بودم، پیداست که یه مطلب تاریخی نیست بلکه یه مطلب رفتارشناسانه از دانش جامعه شناسی هستش که به کمک تاریخ، رفتار دو قوم صحراگرد و مردمکش مغول و ترک رو مقایسه میکنه. نه اینکه نژادشون یکی باشه بلکه رفتار رو ملاک قرار دادم.
... [مشاهده متن کامل]
جنابعالی از روی اطلاعات ضعیف و سطحی خودت میگی زبان مردم آذربایجان تا دوره سلجوقی تاتی بوده
ولی دوره سلجوقی، تازه ابتدای کوچ ترکها به آذربایجان بود و زبان آذربایجان تا قرنها بعدش هنوز آذری ( تاتی یا پهلوی ) بوده.
مثالش رساله روحی انارجانی هستش که آخرین سالهای قرن دهم نوشته شده ( معاصر شاه عباس ) و به یکی از گویشهای پهلوی آذری هست که به زبان تبریزی هم معروفه و درباره اعیان و اشراف و مردم کوچه بازار تبریز نوشته شده البته کلمه های ترکی هم توی اون پیدا میشه ولی مشخصه زبان تبریز تا اون موقع هنوز هم آذری بوده.
اولیا چلبی یکی از جهانگردان اهل عثمانی در قرن دهم ( صفوی ) که از ایران بازدید می کنه، نوشته که زنان در مراغه بیشتر به پهلوی صحبت میکنن که نشون میده تا زمان صفوی هم هنوز زبان پهلوی در آذربایجان زنده بوده ولی با ورود بیشتر ترکها یعنی قزلباشها به آذربایجان، دیگه زبان بومی مردم کلا از بین میره و کامل ترکی میشه.
خطاب به م آریان
زبان ترکی از زمان امپراطوری سلجوقیان وارد ایران شده و هر سه حکومت غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان از طوایف ترکان بودند، مغول ها بعد زمان خوارزمشاهیان وارد ایران شده و نزدیک به دو قرن در ایران حکومت کردند و بعد دوباره ترکان سلجوقی قدرت رو از دست مغول ها گرفتند.
... [مشاهده متن کامل]
زبان مردم آذربایجان تا دوره سلجوقی زبان تاتی بود که به دست سلجوقیان ترک زبان شدند.
تاریخ رو از صفحات اینستاگرام نخونید، اگر هم حوصله کتاب خوندن ندارید نیازی نیست مهملات و تراوشات ذهن بیمارتون رو هر جایی جار بزندید
با تشکر
زبان ترکی از زمان امپراطوری سلجوقیان وارد ایران شده و هر سه حکومت غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان از طوایف ترکان بودند، مغول ها بعد زمان خوارزمشاهیان وارد ایران شده و نزدیک به دو قرن در ایران حکومت کردند و بعد دوباره ترکان سلجوقی قدرت رو از دست مغول ها گرفتند.
... [مشاهده متن کامل]
زبان مردم آذربایجان تا دوره سلجوقی زبان تاتی بود که به دست سلجوقیان ترک زبان شدند.
تاریخ رو از صفحات اینستاگرام نخونید، اگر هم حوصله کتاب خوندن ندارید نیازی نیست مهملات و تراوشات ذهن بیمارتون رو هر جایی جار بزندید
با تشکر
بُنواژه شناسی فردوس:واژه کهن پارسی و ایرانی است.
این واژه همان پردیس یا پارادیس هست که برگرفته از پارسی باستان paridaidam و اوستایی pairi - daeza می باشد. روشن است که این واژه از دو تکواژ ( پَر یا پارا ) و ( دیس یا دئیزا یا. . . ) می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
دگرگونی آوایی از ( پ ) پارسی نیز به ( ف ) در زبان عربی در واژگانی چون:
پسته ( پارسی ) به فستق ( معرب )
پارس ( پارسی ) به فارس ( معرب )
پیمان ( پارسی ) به فیمان ( معرب )
و. . . دیده می شود.
این واژه همان پردیس یا پارادیس هست که برگرفته از پارسی باستان paridaidam و اوستایی pairi - daeza می باشد. روشن است که این واژه از دو تکواژ ( پَر یا پارا ) و ( دیس یا دئیزا یا. . . ) می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
دگرگونی آوایی از ( پ ) پارسی نیز به ( ف ) در زبان عربی در واژگانی چون:
پسته ( پارسی ) به فستق ( معرب )
پارس ( پارسی ) به فارس ( معرب )
پیمان ( پارسی ) به فیمان ( معرب )
و. . . دیده می شود.
جناب دودانگه!
پس پاسخ شما در مورد گفته های تاریخنویسان، جغرافیدانان و جهانگردانی که زبان پهلوی و آذری را زبان مردم آذربایجان معرفی کرده اند چیست؟
آیا نوشته های ابن ندیم، ابن مقفع، خوارزمی، حمداله مستوفی، یاقوت حموی، اولیا چلبی و دیگران درباره ی زبان آذری، دروغ است و سخنان بدون سند و مدرک شما حقیقت است؟
... [مشاهده متن کامل]
آیا شاعرانی مانند همام تبریزی یا شیخ صفی الدین اردبیلی یا اوحدی مراغه ای و دیگران دیوانه شده بودند و به زبانی ناشناخته شعر سروده اند؟
خورشید حقیقت را نمی توان برای همیشه پشت ابرهای تاریک تعصب و کوردلی پنهان ساخت.
پس پاسخ شما در مورد گفته های تاریخنویسان، جغرافیدانان و جهانگردانی که زبان پهلوی و آذری را زبان مردم آذربایجان معرفی کرده اند چیست؟
آیا نوشته های ابن ندیم، ابن مقفع، خوارزمی، حمداله مستوفی، یاقوت حموی، اولیا چلبی و دیگران درباره ی زبان آذری، دروغ است و سخنان بدون سند و مدرک شما حقیقت است؟
... [مشاهده متن کامل]
آیا شاعرانی مانند همام تبریزی یا شیخ صفی الدین اردبیلی یا اوحدی مراغه ای و دیگران دیوانه شده بودند و به زبانی ناشناخته شعر سروده اند؟
خورشید حقیقت را نمی توان برای همیشه پشت ابرهای تاریک تعصب و کوردلی پنهان ساخت.
خواهش می کنیم پان مغولها هرجایی که رسیدند اظهار وجود نکنند.
با حسادت و ضعف شخصیتیِ خودتون، داشته های دیگران را به حساب خود می زنید و هر جا که نتوانستید این کار را بکنید، می خواهید از پایه و اساس آن را ویران کنید.
... [مشاهده متن کامل]
مغولها و فامیلهای ترکشون هم دقیقا همین کار رو می کردند، هرچیزی رو که می تونستند غارت می کردند و اگر نمی تونستند آتش می زدند یا با خاک یکسان می کردند.
چه آثار گرانبهایی که توسط این حرامیان نابود نشد.
با حسادت و ضعف شخصیتیِ خودتون، داشته های دیگران را به حساب خود می زنید و هر جا که نتوانستید این کار را بکنید، می خواهید از پایه و اساس آن را ویران کنید.
... [مشاهده متن کامل]
مغولها و فامیلهای ترکشون هم دقیقا همین کار رو می کردند، هرچیزی رو که می تونستند غارت می کردند و اگر نمی تونستند آتش می زدند یا با خاک یکسان می کردند.
چه آثار گرانبهایی که توسط این حرامیان نابود نشد.
فردوس به معنی بهشت است
و ریشه ی این اسم فارسی است
در عرب فردَوس نامیده می شود و در فارسی پردیس نامیده
می شود
و ریشه ی این اسم فارسی است
در عرب فردَوس نامیده می شود و در فارسی پردیس نامیده
می شود
در پاسخ به کاربر گرامی حسین
بر پایه گفته های ویکی پدیا:پردیس از زبان های ایرانی ( مادی ) وارد یونانی و از آنجا به فرانسوی و انگلیسی راه یافته است.
واژه پردیس از زبان های ایرانی به یونانی انگلیسی و فرانسه نیز به صورت ( به انگلیسی: Paradise ) ( به فرانسوی: Paradis ) وارد شده است و معرب آن به صورت فردیس و فردوس و در بعضی زبانهای اروپایی به صورت پارادایس درآمده، بیشتر به عنوان بهشت شناخته می شود و به کار می رود.
... [مشاهده متن کامل]
واژهٔ یونانی Paradeisos از واژهٔ مادی Paridaiza وام گرفته شده است. فارسی باستان آن Paridaida، اوستایی Paridaeza و ایلامی Partetas. این واژه در زبان اکدی به شکل Pardesu و در زبان عبری به شکل Pardes تغییر یافته است
بر پایه گفته های ویکی پدیا:پردیس از زبان های ایرانی ( مادی ) وارد یونانی و از آنجا به فرانسوی و انگلیسی راه یافته است.
واژه پردیس از زبان های ایرانی به یونانی انگلیسی و فرانسه نیز به صورت ( به انگلیسی: Paradise ) ( به فرانسوی: Paradis ) وارد شده است و معرب آن به صورت فردیس و فردوس و در بعضی زبانهای اروپایی به صورت پارادایس درآمده، بیشتر به عنوان بهشت شناخته می شود و به کار می رود.
... [مشاهده متن کامل]
واژهٔ یونانی Paradeisos از واژهٔ مادی Paridaiza وام گرفته شده است. فارسی باستان آن Paridaida، اوستایی Paridaeza و ایلامی Partetas. این واژه در زبان اکدی به شکل Pardesu و در زبان عبری به شکل Pardes تغییر یافته است
فردوس اسم عربیه به معنی بهشت و بار ها هم تو قرآن اومده ان الذین ءامنوا وعملوا الصـلحـت کانت لهم جنت الفردوس نزلا.
کلمه پارادایس که این دوستمون ادعا کردند از فارسی وارد لاتین شده من تو منابع مختلف خوندم تو انگلیسی هم که اتومولوژی شو زده نوشته از فرانسه وارد انگلیسی شده واین کلمه هم از زبان یونانی باستان وارد فرانسوی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
شده و این کلمه یه کلمه اورجینال یونانی شاید فرودس هم از یونانی وارده فارسی شده چون بالاخره در زمان گذشته ارتباط ایرانیان با یونانی زیاد بوده و حتی یونانی ها بیش از 400 سال در ایران حکومت کردند
به معنای باغ بهشت
یکی از زیباترین نامهای این کره خاکی
یکی از زیباترین نامهای این کره خاکی
فردوس : باغ وبستان
" فردوس" تازی شده ( معرب ) واژه پارسی" پردیس" که در اوستا بگونه " پاری دیز " آمده و در لاتین " پارادایز " شده که همگی به معنی باغ و بهشت برین است.
بهشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)