فایق
/fAyeq/
مترادف فایق: پیروز، چیره، غالب، فاتح، فایز، مستولی، مسلط، برتر، عالی، والا
متضاد فایق: مغلوب
فرهنگ اسم ها
معنی: دارای برتری، مسلط، فائق، چیره، عالی، برگزیده
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
فایق. [ ی ِ ] ( اِخ ) روستایی است ، و از آن روستاست قریه ماودانه. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - برگزیده بهترین هر چیز ۲ - غالب مسلط چیره .
روستایی است و از آن روستاست قریه ماودانه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. چیره، مسلط.
* فایق آمدن (شدن ): چیره شدن، برتری یافتن.
پیشنهاد کاربران
مگو شهد و شیرین شکر فایقست
کسی را که سقمونیا لایقست
کسی را که سقمونیا لایقست
فایق = طراده
فایق به معنای برگیزده وبرتر
وقتی میگویند شهد فایق:عسل خالص
وقتی میگویند شهد فایق:عسل خالص
دارای برتری/ مسلط/ چیره
مسلط. چیره. دارای برتری
بالیده
مسلط ، دارای برتری
برگزیده
پیروز
برنده
برنده