فایز

/fAyez/

مترادف فایز: پیروز، غالب، فاتح، فایق، یابنده، مرادمند، رستگار

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

فایز. [ ی ِ ] ( ع ص ) فائز. رستگار. غالب و چیره. ( یادداشت بخط مؤلف ). فائز. رجوع به فائز شود.

فرهنگ فارسی

محمد علی از کنتران دشستان و شاعر دو بیتی سرای ( ف. ۱۳۲٠ ه ق . ) . وی بازویی قوی و بیانی گیرا داشت و در ۷٠ سالگی در گذشته . دیوان او شامل دو بیتی های دلکش در دست است .
فایز، رهائی یابنده، رستگارشونده، پیروزی یابنده، پیروز، رستگار
( اسم ) ۱ - رستگار شونده رستگار ۲ - پیروزی یابنده پیروز غالب فاتح .

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . فائز ] ۱ - (اِفا. ) رهایی یابنده ، رستگار شونده . ۲ - (ص . ) رستگار، پیروز.

فرهنگ عمید

۱. رهایی یابنده.
۲. رستگار.
۳. پیروز.
۴. فایل.

پیشنهاد کاربران

من بعد از کلی پیگیری که شش ماه طول کشیدموفق شدم اسم پسرم را فایز بزارم.
وزارت کشور تائید نمیکرد میگفتن باید اسم توی شناسنامه ( فائز ) ثبت بشه چون توی سیستم نبود. منم شکایتم رابه وزارت کشور فرستادم که بعد از تائیدهیت هفت نفره دانشکده ادبیات و بعد از کلی پیگیری موفق شدم شناسنامه را با نام ( فایز ) با ( ی ) بگیرم.
...
[مشاهده متن کامل]

در معنی فائز؛ بخش فرهنگ عمید۴. " فایل" اشتباه است. " نایل" درست است
طایفه کردونی*کردوانی* لر بختیاری
ساکن در مناطق
کوت عبدالله
ماهشهر. اهواز. شادگان
شاعر لر زبان در شهر دشتی
بوشهر
فایز ::سبکی از خواندن، نواهای
محلی لر بختیاری شده است

بپرس