عندلیب
/~andalib/
مترادف عندلیب: بلبل، هزار، هزارآوا، هزاردستان
برابر پارسی: بلبل، هزار دستان
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: بلبل
برچسب ها: اسم، اسم با ع، اسم پسر، اسم عربی، اسم پرنده
لغت نامه دهخدا
جرس دستان گوناگون همی زد
بسان عندلیبی از عنادل.
منوچهری.
خنیاگرانت فاخته و عندلیب رابشکست نای در کف و طنبور در کنار.
منوچهری.
برگل تر عندلیب گنج فریدون زده ست لشکر چین در بهار خیمه به هامون زده ست.
منوچهری.
عندلیب هنر به بانگ آمد. ( تاریخ بیهقی ص 387 ).چو گور دشت بسی رفته ای نشیب و فراز
چو عندلیب بسی گفته ای سرودو غزل.
ناصرخسرو.
تا بی نوا جهان به نوا گشت عندلیب بر شادی از نوای جهان در نوا شده ست.
ناصرخسرو.
تنم ز بار بلا زآن همیشه ترسان است که گاه گاهی چون عندلیب بسراید.
مسعودسعد.
به باغ لهو تو رامش چو ارغوان خندیدز شاخ مدح تو دولت چو عندلیب سرود.
مسعودسعد.
طوطیانه گفت نتوانند جز آموخته عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا.
مسعودسعد.
چمن شده ست چو محراب و عندلیب همی زبور خواندداودوار در محراب.
معزی.
من که خاقانیم به باغ جهان عندلیبم ولیک نوحه گرم.
خاقانی.
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارندعندلیبم ، به گلستان شدنم نگذارند.
خاقانی.
مرگ شود بوالعجب ، تیغ شود گندناکوس شود عندلیب ، خاک شود لاله زار.
خاقانی.
بیکار بود که در بهاران گویند به عندلیب مخروش.
سعدی.
نه عجب گر فرورود نفسش عندلیبی غراب هم قفسش.
سعدی ( گلستان چ یوسفی ص 179 ).
خوشا و خرما وقت حبیبان ببوی صبح و بانگ عندلیبان.
سعدی.
سرگذشت اهل دل را از نظیری بشنویدعندلیب آشفته تر میگوید این افسانه را.
نظیری ( از امثال و حکم دهخدا ).
تأثیر عشق بین که پس ازمرگ عندلیب اوراق گل بریزد و بر وی کفن شود.
؟ ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).
بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
( اسم ) بلبل جمع : عنادل .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:بلبل
wikijoo: عندلیب
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
عندلیب احتمالا اندرلیب باشد به مفهوم درون پُر. در اندرون لبالب. کلمه بلبل، الباب، اولولالباب، و اصطلاح لُب کلام، نیز مرتبط با همین کلمه است.
بلبل
بلبل، هزاردستان