عنایت
/~enAyat/
مترادف عنایت: اعتنا، التفات، تفضل، تمایل، توجه، فیض، لطف، مرحمت، مهربانی، میل، نظر، نگاه
برابر پارسی: مهرورزی، مهربانی، بزرگواری، آگاهی
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: مهربانی، لطف، ( عربی )، توجه به کسی همراه با مهربانی، نیکی، احسان، کمک، یاری، ( در تصوف ) توجه خاص خداوند به سالک، ( در فلسفه ی قدیم ) علم خداوند به نظام خیر کلی یا مصالح امور بندگان
برچسب ها: اسم، اسم با ع، اسم پسر، اسم فارسی، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
بهر تفضل از او کشوری به نعمت و ناز
بهر عنایت از او عالمی به جامه و جام.
فرخی.
اختران را عنایتی است بدوهمه بر سعد او کنند قران.
فرخی.
زعم امیرالمؤمنین آن است که عنایت خدای تعالی در هر دو صورت نعمت و نقمت بر او بسیار است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309 ). هر کجا عنایت آفریدگار جل جلاله آمد همه هنرها و بزرگیها ظاهر کرد. ( تاریخ بیهقی ص 387 ). واین جز عنایت الهی نیست که طبیعت را این قوت داده ست تا این اجسام طبیعی را بدینگونه می پرورد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). عنایت ایزدیست که طبیعت را این قوتها بداده ست. ( ذخیره خوارزمشاهی ). حری که من از عنایت رایش
با حاصل و دستگاه و امکانم.
مسعودسعد.
دید ارباب من عنایت توزآن همه کارها بسامان است.
مسعودسعد.
آخر ای خواجه عمید حسن از تو این خلق را عنایت نیست.
مسعودسعد.
امروز هرچه دارم از عنایت آن پادشاهزاده دارم. ( چهارمقاله ).یارب ز حال محنت خاقانی آگهی
در حال او به عین عنایت نگاه کن.
خاقانی.
مرا تو باش که از ما و من دلم بگرفت برآر تیغ عنایت نه من گذار و نه ما.
خاقانی.
در آینه عنایت صیقل شناخته زو قبله کرده و شده سرمست و مستهام.
خاقانی.
از خدای تعالی عافیت خواستند و در پناه عنایت و رحمت او گریختند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 298 ). آن ولایت بر پسر ابونصر مقرر داشت و او را به عنایت و رعایت مخصوص میداشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 267 ). به امان پناهید و زنهار طلبید و در ذمت عنایت و رعایت حاجب آلتونتاش گریخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 342 ).بار عنا کش به شب قیرگون
هرچه عنا بیش عنایت فزون.
نظامی ( خسرو و شیرین ص 6 ).
تا بمن امید هدایت کراست تا بخداچشم عنایت کراست.
نظامی.
بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) آهنگ کردن قصد کردن . ۲ - حفظ کردن. ۳ - توجه نمودن مورد توجه قرار دادن . ۴ - احسان کردن انعام کردن ۵ - ( اسم ) قصد . ۶ - توجه اهتمام . ۷ - احسان انعام . ۸ - علم حق تعالی به مصالح امور بندگان علم محیط الهی علم خدا به نظام وجودی جهان . یا عنایت الهی . بخشایش الهی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. حفظ کردن.
۳. اهتمام داشتن، توجه و اشتغال به امری، قصد و اهتمام.
۴. مهربانی، لطف.
۵. یاری، کمک.
* عنایت الهی: لطف و بخشش خداوند.
* عنایت کردن: (مصدر لازم )
۱. توجه کردن.
۲. یاری کردن.
۳. لطف کردن.
۴. [مجاز] بخشیدن.
دانشنامه عمومی
عنایت (هیرمند). عنایت یک روستا در ایران است که در بخش مرکزی شهرستان هیرمند در استان سیستان و بلوچستان واقع شده است. [ ۱] عنایت ۱۹۰ نفر جمعیت دارد.
این روستا در دهستان مارگان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۹۰ نفر ( ۴۱ خانوار ) بوده است. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین روستا در دهستان مارگان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۹۰ نفر ( ۴۱ خانوار ) بوده است. [ ۲]

wiki: عنایت (هیرمند)
دانشنامه آزاد فارسی
(در لغت به معنی توجه و مقصد و اراده) موهبتی است الهی که به بندگان خاصِّ خدا تعلّق می گیرد تا بدون تلاش و پیمودن راه های دشوار، به حقایق برسند و به صورت کشف و شهود و عین الیقین، حقایقی را، که دیگران از درک آن ها عاجزند، دریابند. این مانند کار پیامبران و اولیای بزرگ است که بدون تلاش و گذشتن از مدارج کمال در میان خلق، به آن دست یافته اند. بنابراین مقام رسالت و نبوت و ولایت مقامی عنایتی است و نه کسبی و اجتهادی.
wikijoo: عنایت
پیشنهاد کاربران
عنایت ؛ اعتنا کردن، تَعَنّی کردن در معنی و معانی
واژه هایی مانند �آی�، �آیه�، �عِیْن�، �آینه�، �عینک�، �معاینه�، �آئین�، �انعکاس ، عِینعکاس�، �استعانه�، �معنی�، �معنویت�، �مُعَیَّن�، �عیان�، �تَعَنّی�، �عنوان�، �اعتنا�، �عنایت� و . . . همگی به نوعی حامل مفهوم دیدن، مشاهده، یا وضوح و فهم و شناخت و تعیین و جلوه و نمود و نظر و رؤیَت هستند، و این نشان دهنده ی قدرت و گستردگی ریشه ی �عین� در زبان های عربی و فارسی است که می تواند در حوزه های بسیار زیادی با مفهوم مشترک دیدن گسترش یابد به طوری که مفهوم به عِیْن آمدن در کلمات اشاره ای مثل ( این آن اینها آنها ) همه مرتبط با کلمه ی عین و عیان بودن و دیدن قابل مشاهده می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
البته این نکته در اینجا لازم به ذکر است که مفهوم کلمه ی مُعَیَّن و مَعین نباید با هم اشتباه گرفته شوند.
چون کلمه ی مَعین از ریشه ی مَعْ و ماء و مایع و میعان به معنی آبدار و دارای آب از کلمه ی ماء منشعب شده است.
آئین ؛ اگر در ساختمان این کلمه حرف تعالی بخش ( آ ) را به عنوان باب ورود به کلمه در نظر بگیریم و با نگارش آعین این کلمه را در قانون و قواعد ایجاد کلمات تحلیل و بررسی کنیم به معنی آداب و رسومی که منتج به، به عِیْن آمدن و انعکاس و بازتاب نور خداوند متعال از طریق عملکرد وجود ما می شود می باشد.
فلسفه ی مفهوم نهفته در صندوقچه ی اسرارآمیز آئین ، به برآیندِ آداب و رسومی گفته می شود که آینده ی انسان را عیان و تعیین و تضمین کند.
فلسفه وجودی ابزاری به نام آینه نیز بر مبنای بازتاب نور و انعکاس عکس و تصاویر جهت عیان شدن و به عِیْن آمدن و مُعَیَّن شدن می باشد.
تا بدانجا که از مفهوم کلمه ی آینه به عنوان ابزاری برای انعکاس و به عِیْن آمدن در فرهنگ فارسی کلمه ی آئین نیز رایج و متداول شده است
همچنین معنی اصطلاح تَعَنّی و عنایت داشتن و عنوان از جهت به عِیْن آمدن و توجه کردن و نگاه کردن جهت به چشم آمدن می باشد.
آیه ؛ عیان کننده با تَعَنّی و عنایت به عناوین و عِیْن و معانی
درک و جانمایی بهتر مطالب فوق و مفهوم کلمات مرتبط با کلمه ی آئین جهت نشستن و حفظ این مفهوم در ذهن در مطلبِ تحلیل و تفسیر شده ی زیر در خصوص مفهوم کلمه ی آیسودا تبیین شده است ؛
آیسودا ؛
از آنجایی که در فرهنگ غنی فارسی و تمدن پهناور ایرانی در فرهنگ نامگذاری ها ، شخصیت زن در زندگی و مادر و دختر برای ایرانیان دارای اَرج و قرب و احترام زیادی بوده است تمام نام های زنانه در نزد ایرانیان بر مبنای ارزش های بالایی بوده که شخصیت زن به عنوان یک شخصیت مرکزی و محوری در تشکیل خانواده و ساختن زندگی برای مردان ایران زمین داشته است به طوری که شعار زن زندگی سازندگی چکیده و عصاره ی ناب این فرهنگ غنی در پهنه ی وسیع فرهنگ ایران عزیزمان بوده است.
تعریفی که از کلمه ی آیسودا در زبان ترکی به عنوان بخشی از تمدن ایران در حال حاضر رایج می باشد بدینصورت است که کلمه ی آیسودا بر مبنا و مرتبط با دو کلمه ی ( آی ) با ترجمه و برگردان آن به زبان فارسی به معنی ماه و بخش دوم کلمه ی ( سو ) به معنی آب می باشد.
یعنی تصویری از ماه که در آب افتاده باشد و آب نیز به مانند یک آینه این تصویر را انعکاس داده باشد و به عِیْن آورده باشد.
فلسفه ی کلمه ی ( آی ) به معنی ماه در زبان ترکی منشعب شده و خلاصه شده ی کلمه ی آیْن با ریخت کامل تر آن آینه می باشد.
از آنجایی که از جانب خداوند حکیم ، ماهیت و فلسفه ی وجودی کره ی ماه به مانند یک آینه در واقعیت و در عالم هستی بر مبنای انعکاس نور خورشید برای آسمان شب می باشد.
کلمه ی خلاصه شده و ناقص ( آی ) در زبان ترکی که دارای ریخت کاملتر، تحت عنوان آیْن می باشد منشعب از کلمه ی آینه می باشد.
یعنی حکمت و انتخاب کلمه ی آی منشعب از کلمه ی آینه در زبان ترکی به معنی ماه بر مبنای انعکاس دهنده بودن آینه می باشد بر همین مبنا، با تحلیل و تفسیری که برای کلمه ی آیسودا منشعب از دو کلمه ی آینه و سو به معنی آب شد ریخت کاملتر کلمه ی آیسودا با این تعریف کلمه ی آینسودا می باشد.
ولی از آنجایی که حرف ( ن ) در ساختمان کلمه ی آیسودا وجود ندارد اگر بخواهیم از یک زاویه ی دیگر یک تفسیر درست از کلمه ی آیسودا با توجه به پیشینه ی تاریخی و آئین و فرهنگ و تمدن غنی ایران در حوزه ی تمدنی ایران پهناور را داشته باشیم با توجه به ذات آوایی و رفتار تعالی بخش حرف ( آ ) در انتهای ساختمان کلمه ی آیسودا به معنی مایه ی آسودگی و بسیار آسایش بخش و سایه افکن دارای معنا و مفهوم می باشد.
آنَاءِ اللَّیْلِ ؛
از مفهوم مشترک کلمات آئین و آئینه و آینه و آیه و عِیْن و عیان و آینده و تَعَنّی و عنایت و اعتنا و عنوان و معنی و معنا و معنویت و. . . با ساختمان ها و کاربری های متفاوت در قرآن با کلمه ی آناء به معنی عیان شدن در هنگامی که ماه، نور خورشید را در شب انعکاس و بازتاب می دهد و عیان می کند برای ذکر تسبیح خداوند متعال آورده شده است.
فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا ۖ وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَىٰ
عنایت ؛ اعتنا کردن، تَعَنّی کردن در معنی و معانی
عنایت ؛ وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ
( نستعین ؛ کلمه ی نستعین به معنی طلب استعانت در آیه ی ایاک نستعین از ریشه ی عِین ایجاد گردیده به معنی به یکتایی خودت تنها از تو می خواهیم که ما را ببینی و از نظر خودت دور نکنی می باشد. کلمه ی عین مرتبط با کلماتی از قبیل عینک مُعَین عیان آینه و. . . می باشد. )
عنان ؛ از مصدر عِیْن در بسیاری از موقعیت های کاربردی جهت کلمه سازی استفاده شده است.
اصطلاح عنان کار از دست دادن یعنی کنترل نگاه و نظر را از دست دادن و دیدن چیزهایی که نباید دیده شود. پس با این تفسیر عنان یعنی مهار کردن و کنترل کردن چشم و نگاه و دید.
مصدر و بن واژه ی کلمه ی عنان ، عین می باشد
و مصدر این مصدر عی یا آی مرتبط با کلمه ی آیه و آیْن می باشد.
کلیدواژه ی ( عین ) مصدر و بن واژه ی بسیاری از کلمات هم خانواده خودش در جایگاه های کاربردی مختلف می باشد.
( آیه عنان عنوان عین عُوْن عینک معاینه عیان آینه آن این معنی معنا مُعَیَّن تعیین تعاون معاون تأنی )
حروف اصلی در تمام کلمات ذکر شده با مصدر و بن واژه ی ( عین ) دو حرف ( ع ن ) می باشد.
و حرف اصلی تر کلمه ی عین حرف ( ع ) می باشد.
حرف ( ع آ ) با توجه به محل مشترک صدور آوای آنها از ابزارهای کلامی واقع در دهان در قوانین ایجاد کلمات و قوانین نگارشی آنها قابل تبدیل به یکدیگر می باشند.
حقیقت و ذات آوایی حرف ( آ ع ) منطبق با عالم واقع یک جریان رو به ازدیاد و تعالی و قابل رویت را در کلمات ایجاد می کند.
به گونه ای که وقتی صدای این حرف را با کمک ابزارهای ایجاد کلام مثل لب و دندان و حلق و زبان به آواز در می آوریم دهان به مانند شیپوری که بخواهد صدا را از یک نقطه ی تنگی به یک نقطه ی حجیم تری برساند این مفهوم تعالی را می توانیم درک کنیم.
یکی از ابعاد ذات آوایی حرف ( آ ع ) این است که در هر کلمه ای نقش آفرینی کند بُعد تألیف شدن و تعالی یافتن و به چشم آمدن و دیده شدن در آن مستتر می باشد.
حرف ( آ ) چه با ریخت بی کلاه ( ا ) چه با ترکیب مُصَوِّت ها چه با ریخت عین ( ع ) نماد تألیف شدن و تعالی یافتن و به چشم آمدن در مفهوم کلمات را ایجاد می کند.
به گونه ای که دو کلمه ی عِین و عینک در زبان عربی و کلمه ی آینه در زبان فارسی و خود کلمه ی تألیف و تعالی و علف به خوبی این تعریف را تأیید می کند.
عنوان ؛ سرفصل قرار دادن برای دیدن و به عین آمدن و عیان شدن عمق مطلب
عین ؛ چشم
عُوْن ؛ چشمها
عیان ؛ آشکار و قابل رویت
معنی ؛ مفهوم جهت دیدن و درک مسایل
معین ؛ مشخص
تعیین ؛ مشخص کردن از جهت به دید آمدن
تعاون ؛ همفکری از جهت بهتر دیدن مسایل
معاون ؛ جانشین از جهت عدم حضور رییس برای دیدن
تأنی ؛ حوصله به خرج دادن جهت دیدن مسایل
حتی کلمه ی انتظار که از نظر کردن و نظارت منشعب شده است با ریخت عینتظر به مفهوم نظاره کردن با چشم احتمالا با کلمه ی عین مرتبط می باشد مانند کلمه ی انعکاس که با نگارش عِینعکاس مفهوم خودش را با مصدر عین بهتر به ما می رساند.
همچنین کلمه ی عنصر به معنی مواد قابل رویت
و کلمه ی انسان با ریخت عینسان به معنی موجود بینا
و کلمه ی اُنس به معنی به چشم همدیگر آمدن و همدیگر را دیدن و فراوان از این دست کلمات مفهوم به عین آمدن در آن مستتر است.
واژه هایی مانند �آی�، �آیه�، �عِیْن�، �آینه�، �عینک�، �معاینه�، �آئین�، �انعکاس ، عِینعکاس�، �استعانه�، �معنی�، �معنویت�، �مُعَیَّن�، �عیان�، �تَعَنّی�، �عنوان�، �اعتنا�، �عنایت� و . . . همگی به نوعی حامل مفهوم دیدن، مشاهده، یا وضوح و فهم و شناخت و تعیین و جلوه و نمود و نظر و رؤیَت هستند، و این نشان دهنده ی قدرت و گستردگی ریشه ی �عین� در زبان های عربی و فارسی است که می تواند در حوزه های بسیار زیادی با مفهوم مشترک دیدن گسترش یابد به طوری که مفهوم به عِیْن آمدن در کلمات اشاره ای مثل ( این آن اینها آنها ) همه مرتبط با کلمه ی عین و عیان بودن و دیدن قابل مشاهده می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
البته این نکته در اینجا لازم به ذکر است که مفهوم کلمه ی مُعَیَّن و مَعین نباید با هم اشتباه گرفته شوند.
چون کلمه ی مَعین از ریشه ی مَعْ و ماء و مایع و میعان به معنی آبدار و دارای آب از کلمه ی ماء منشعب شده است.
آئین ؛ اگر در ساختمان این کلمه حرف تعالی بخش ( آ ) را به عنوان باب ورود به کلمه در نظر بگیریم و با نگارش آعین این کلمه را در قانون و قواعد ایجاد کلمات تحلیل و بررسی کنیم به معنی آداب و رسومی که منتج به، به عِیْن آمدن و انعکاس و بازتاب نور خداوند متعال از طریق عملکرد وجود ما می شود می باشد.
فلسفه ی مفهوم نهفته در صندوقچه ی اسرارآمیز آئین ، به برآیندِ آداب و رسومی گفته می شود که آینده ی انسان را عیان و تعیین و تضمین کند.
فلسفه وجودی ابزاری به نام آینه نیز بر مبنای بازتاب نور و انعکاس عکس و تصاویر جهت عیان شدن و به عِیْن آمدن و مُعَیَّن شدن می باشد.
تا بدانجا که از مفهوم کلمه ی آینه به عنوان ابزاری برای انعکاس و به عِیْن آمدن در فرهنگ فارسی کلمه ی آئین نیز رایج و متداول شده است
همچنین معنی اصطلاح تَعَنّی و عنایت داشتن و عنوان از جهت به عِیْن آمدن و توجه کردن و نگاه کردن جهت به چشم آمدن می باشد.
آیه ؛ عیان کننده با تَعَنّی و عنایت به عناوین و عِیْن و معانی
درک و جانمایی بهتر مطالب فوق و مفهوم کلمات مرتبط با کلمه ی آئین جهت نشستن و حفظ این مفهوم در ذهن در مطلبِ تحلیل و تفسیر شده ی زیر در خصوص مفهوم کلمه ی آیسودا تبیین شده است ؛
آیسودا ؛
از آنجایی که در فرهنگ غنی فارسی و تمدن پهناور ایرانی در فرهنگ نامگذاری ها ، شخصیت زن در زندگی و مادر و دختر برای ایرانیان دارای اَرج و قرب و احترام زیادی بوده است تمام نام های زنانه در نزد ایرانیان بر مبنای ارزش های بالایی بوده که شخصیت زن به عنوان یک شخصیت مرکزی و محوری در تشکیل خانواده و ساختن زندگی برای مردان ایران زمین داشته است به طوری که شعار زن زندگی سازندگی چکیده و عصاره ی ناب این فرهنگ غنی در پهنه ی وسیع فرهنگ ایران عزیزمان بوده است.
تعریفی که از کلمه ی آیسودا در زبان ترکی به عنوان بخشی از تمدن ایران در حال حاضر رایج می باشد بدینصورت است که کلمه ی آیسودا بر مبنا و مرتبط با دو کلمه ی ( آی ) با ترجمه و برگردان آن به زبان فارسی به معنی ماه و بخش دوم کلمه ی ( سو ) به معنی آب می باشد.
یعنی تصویری از ماه که در آب افتاده باشد و آب نیز به مانند یک آینه این تصویر را انعکاس داده باشد و به عِیْن آورده باشد.
فلسفه ی کلمه ی ( آی ) به معنی ماه در زبان ترکی منشعب شده و خلاصه شده ی کلمه ی آیْن با ریخت کامل تر آن آینه می باشد.
از آنجایی که از جانب خداوند حکیم ، ماهیت و فلسفه ی وجودی کره ی ماه به مانند یک آینه در واقعیت و در عالم هستی بر مبنای انعکاس نور خورشید برای آسمان شب می باشد.
کلمه ی خلاصه شده و ناقص ( آی ) در زبان ترکی که دارای ریخت کاملتر، تحت عنوان آیْن می باشد منشعب از کلمه ی آینه می باشد.
یعنی حکمت و انتخاب کلمه ی آی منشعب از کلمه ی آینه در زبان ترکی به معنی ماه بر مبنای انعکاس دهنده بودن آینه می باشد بر همین مبنا، با تحلیل و تفسیری که برای کلمه ی آیسودا منشعب از دو کلمه ی آینه و سو به معنی آب شد ریخت کاملتر کلمه ی آیسودا با این تعریف کلمه ی آینسودا می باشد.
ولی از آنجایی که حرف ( ن ) در ساختمان کلمه ی آیسودا وجود ندارد اگر بخواهیم از یک زاویه ی دیگر یک تفسیر درست از کلمه ی آیسودا با توجه به پیشینه ی تاریخی و آئین و فرهنگ و تمدن غنی ایران در حوزه ی تمدنی ایران پهناور را داشته باشیم با توجه به ذات آوایی و رفتار تعالی بخش حرف ( آ ) در انتهای ساختمان کلمه ی آیسودا به معنی مایه ی آسودگی و بسیار آسایش بخش و سایه افکن دارای معنا و مفهوم می باشد.
آنَاءِ اللَّیْلِ ؛
از مفهوم مشترک کلمات آئین و آئینه و آینه و آیه و عِیْن و عیان و آینده و تَعَنّی و عنایت و اعتنا و عنوان و معنی و معنا و معنویت و. . . با ساختمان ها و کاربری های متفاوت در قرآن با کلمه ی آناء به معنی عیان شدن در هنگامی که ماه، نور خورشید را در شب انعکاس و بازتاب می دهد و عیان می کند برای ذکر تسبیح خداوند متعال آورده شده است.
فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا ۖ وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَىٰ
عنایت ؛ اعتنا کردن، تَعَنّی کردن در معنی و معانی
عنایت ؛ وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ
( نستعین ؛ کلمه ی نستعین به معنی طلب استعانت در آیه ی ایاک نستعین از ریشه ی عِین ایجاد گردیده به معنی به یکتایی خودت تنها از تو می خواهیم که ما را ببینی و از نظر خودت دور نکنی می باشد. کلمه ی عین مرتبط با کلماتی از قبیل عینک مُعَین عیان آینه و. . . می باشد. )
عنان ؛ از مصدر عِیْن در بسیاری از موقعیت های کاربردی جهت کلمه سازی استفاده شده است.
اصطلاح عنان کار از دست دادن یعنی کنترل نگاه و نظر را از دست دادن و دیدن چیزهایی که نباید دیده شود. پس با این تفسیر عنان یعنی مهار کردن و کنترل کردن چشم و نگاه و دید.
مصدر و بن واژه ی کلمه ی عنان ، عین می باشد
و مصدر این مصدر عی یا آی مرتبط با کلمه ی آیه و آیْن می باشد.
کلیدواژه ی ( عین ) مصدر و بن واژه ی بسیاری از کلمات هم خانواده خودش در جایگاه های کاربردی مختلف می باشد.
( آیه عنان عنوان عین عُوْن عینک معاینه عیان آینه آن این معنی معنا مُعَیَّن تعیین تعاون معاون تأنی )
حروف اصلی در تمام کلمات ذکر شده با مصدر و بن واژه ی ( عین ) دو حرف ( ع ن ) می باشد.
و حرف اصلی تر کلمه ی عین حرف ( ع ) می باشد.
حرف ( ع آ ) با توجه به محل مشترک صدور آوای آنها از ابزارهای کلامی واقع در دهان در قوانین ایجاد کلمات و قوانین نگارشی آنها قابل تبدیل به یکدیگر می باشند.
حقیقت و ذات آوایی حرف ( آ ع ) منطبق با عالم واقع یک جریان رو به ازدیاد و تعالی و قابل رویت را در کلمات ایجاد می کند.
به گونه ای که وقتی صدای این حرف را با کمک ابزارهای ایجاد کلام مثل لب و دندان و حلق و زبان به آواز در می آوریم دهان به مانند شیپوری که بخواهد صدا را از یک نقطه ی تنگی به یک نقطه ی حجیم تری برساند این مفهوم تعالی را می توانیم درک کنیم.
یکی از ابعاد ذات آوایی حرف ( آ ع ) این است که در هر کلمه ای نقش آفرینی کند بُعد تألیف شدن و تعالی یافتن و به چشم آمدن و دیده شدن در آن مستتر می باشد.
حرف ( آ ) چه با ریخت بی کلاه ( ا ) چه با ترکیب مُصَوِّت ها چه با ریخت عین ( ع ) نماد تألیف شدن و تعالی یافتن و به چشم آمدن در مفهوم کلمات را ایجاد می کند.
به گونه ای که دو کلمه ی عِین و عینک در زبان عربی و کلمه ی آینه در زبان فارسی و خود کلمه ی تألیف و تعالی و علف به خوبی این تعریف را تأیید می کند.
عنوان ؛ سرفصل قرار دادن برای دیدن و به عین آمدن و عیان شدن عمق مطلب
عین ؛ چشم
عُوْن ؛ چشمها
عیان ؛ آشکار و قابل رویت
معنی ؛ مفهوم جهت دیدن و درک مسایل
معین ؛ مشخص
تعیین ؛ مشخص کردن از جهت به دید آمدن
تعاون ؛ همفکری از جهت بهتر دیدن مسایل
معاون ؛ جانشین از جهت عدم حضور رییس برای دیدن
تأنی ؛ حوصله به خرج دادن جهت دیدن مسایل
حتی کلمه ی انتظار که از نظر کردن و نظارت منشعب شده است با ریخت عینتظر به مفهوم نظاره کردن با چشم احتمالا با کلمه ی عین مرتبط می باشد مانند کلمه ی انعکاس که با نگارش عِینعکاس مفهوم خودش را با مصدر عین بهتر به ما می رساند.
همچنین کلمه ی عنصر به معنی مواد قابل رویت
و کلمه ی انسان با ریخت عینسان به معنی موجود بینا
و کلمه ی اُنس به معنی به چشم همدیگر آمدن و همدیگر را دیدن و فراوان از این دست کلمات مفهوم به عین آمدن در آن مستتر است.
عنایت: از عَنَت است. اگر انسان در عبادت و خلوت خویش با خدا هم بر او لطفی شود و چون گردن شکسته به عبادت خدا رود به این لطف الهی عنایت گویند. وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ یعنی تمام خلایق در
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
روز قیامت چنان از شرمندگی ظلمی که بر گردن دارند حاضر می شوند گویی گردن شان شکسته و خرد شده و از خوف الهی گردن بالا نمی آید.
لطف و مهربانی
هم تو ، به عنایت الهی
انجا، قدمم رسان که خواهی
یعنی، خدا یا با لطف و مهربانی خودت من رو به جایی که میخواهی برسان
هم تو ، به عنایت الهی
انجا، قدمم رسان که خواهی
یعنی، خدا یا با لطف و مهربانی خودت من رو به جایی که میخواهی برسان
سلام متضاد عنیت چی می شود
عنایت ؛ لطف، نیکی، احسان، کمک، یاری، مرحمت ، مهربانی ، فیض .
روی کردن، رویکرد/
خدا به او عنایت کرده است = خدا به او رو کرده است.
عنایت شما باعث موفقیت ما شد = رویکرد شما مایه پیروزی ( یا سربلندی ) ما شد.
خدا به او عنایت کرده است = خدا به او رو کرده است.
عنایت شما باعث موفقیت ما شد = رویکرد شما مایه پیروزی ( یا سربلندی ) ما شد.
بلند نظر بودن
گذشتن از خطای دیگری
بخشش٬اعتنا کردن٬لطف
مهربانی
بزرگواری
بیت کامل شعر:
هم تو، به عنایت الهی آنجا، قَدَمَم رسان که خواهی
بزرگواری
بیت کامل شعر:
هم تو، به عنایت الهی آنجا، قَدَمَم رسان که خواهی
فعلاپیشنهادی وجودندارد.
جمال مینه - کابل - افغانستان
جمال مینه - کابل - افغانستان
توجه
لطف، احسان
بخشایش، لطف، توجه، احسان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)