علی امین
فرهنگ اسم ها
معنی: ترکیب دو اسم علی و امین ( شریف و امانتدار )، از نام های مرکب، علی و امین
برچسب ها: اسم، اسم با ع، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
علی امین. [ ع َ ی ِ اَ ] ( اِخ ) ابن محمود امین. فقیه واصولی بود که در حدود سال 1276 هَ. ق. در شقرا متولد شد و در همانجا آغاز به تحصیل کرد سپس به حنوبة از قرای جبل عامل رفت و آنگاه به نجف اشرف کوچ کرد و در حدود بیست ویک سال در آنجا اقامت گزید. سپس به جبل عامل بازگشت و در حدود هجده سال مشغول تدریس و تعلیم و قضاوت بین خصوم و افتاء بود و در یازدهم شوال سال 1328 هَ. ق. درگذشت. او را کتابی است در مواریث. و نیز اشعار و تعلیقاتی از او بجای مانده است. ( از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه عاملی ج 42 ص 142 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
منی که ز عشق تو دگرباری مانده ام،
دیوان حافظ مدیده ام و ز قرآن فقط خوانده ام،
ای علی جانم درب پناهت که شجاعت جویم،
شمع دیوان مدانم و ز تو فقط آیین دل گویم،
گوارا بود سخن کز سخن عشق مگویم،
... [مشاهده متن کامل]
فقط تو را درب چشمان همه بازا بجویم،
درب این زندگانی خفته درم غم،
اشک ریزم و بمانم وفادار قلب اِرَم،
تویی تو مهر این جانم که تا بود زندگانی،
قلب گران را مدهم بر هیچ احدی ز دورانی،
این همین شگفت آسمان و زمین را دارد،
همان گویمت که خدا فقط علی امین را داند،
درازا مدتی جستجو درب این زندگانی داشتم،
عشق را مدید ام و فقط خدا را ز چشمان علی کاشتم،
همین جایگاه مه توست که جانی دگر درش نیه،
شاد روان گردی و کز بازگشتم به سویم بیه،
درب دروازه ارم تو را جویم و ستاره باران مه،
بازا شاد کن و مرو به سوی آن دشت سلیمان ز که.
تکتم کمانی
دیوان حافظ مدیده ام و ز قرآن فقط خوانده ام،
ای علی جانم درب پناهت که شجاعت جویم،
شمع دیوان مدانم و ز تو فقط آیین دل گویم،
گوارا بود سخن کز سخن عشق مگویم،
... [مشاهده متن کامل]
فقط تو را درب چشمان همه بازا بجویم،
درب این زندگانی خفته درم غم،
اشک ریزم و بمانم وفادار قلب اِرَم،
تویی تو مهر این جانم که تا بود زندگانی،
قلب گران را مدهم بر هیچ احدی ز دورانی،
این همین شگفت آسمان و زمین را دارد،
همان گویمت که خدا فقط علی امین را داند،
درازا مدتی جستجو درب این زندگانی داشتم،
عشق را مدید ام و فقط خدا را ز چشمان علی کاشتم،
همین جایگاه مه توست که جانی دگر درش نیه،
شاد روان گردی و کز بازگشتم به سویم بیه،
درب دروازه ارم تو را جویم و ستاره باران مه،
بازا شاد کن و مرو به سوی آن دشت سلیمان ز که.
تکتم کمانی