علوم تفسیری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] علم تفسیر هم مانند علوم دیگر، از قواعدی ویژه تبعیت می کند که رعایت آن برای استنباط صحیح مرادالهی و کاهش خطای در تفسیر، ضروری است، برای رعایت قواعد یاد شده، مفسر باید از علومی برخوردار باشد که در پرتو آن، توانمندی لازم را برای تفسیر قرآن بر طبق آن قواعد به دست آورد. بر این اساس، «علوم مورد نیاز مفسران» از امور مورد نیاز در تفسیر به شمار می آید.
در این مقاله در صدد تبیین ضرورت فراگیری علوم مورد نیاز در تفسیر، از زوایا و جوانب مختلف آن و نیز معرفی این علوم است. گر چه ممکن است بیان این علوم و چگونگی بهره گیری از آن ها در تفسیر، به طور اجمال برای افرادی روشن به نظر برسد، ولی بصیرتی که در پرتو تفصیل و توضیح آن برای مفسر حاصل می شود، تاثیر مهم و سرنوشت سازی بر تفسیر به جای می گذارد و چه بسا ممکن است عدم آشنایی دقیق و همه جانبه با آن، مفسر را دچار انحراف سازد. علاوه براین، آشنایی بیشتر با نقش علوم و کاربرد هر یک در تفسیر، انگیزه مفسر را در فراگرفتن آن علوم قوت می بخشد و با دستیابی به آن توانمندی مفسر در فهم مفاد و مقاصد آیات قرآن افزون می شود.
علوم قرآن و تفسیر
با توجه به مطالب فوق، روشن شد که نقش علوم مورد نیاز در تفسیر، نقش ابزاری است و تنها بر قدرت فکری مفسر در تبیین آیات قرآن می افزاید؛ ولی منابع تفسیر ـ چنان که اشاره شد ـ اموری است که به لحاظ ارتباط محتوایی و تاثیر آن در روشن ساختن مفاد آیات، مورد بهره برداری قرار می گیرد. بنابراین، نقش منابع محتوایی است و مفسر پس از تبحر در علوم و آگاهی بر قواعد و کاربرد هر یک از مجموعه معارف مؤثر در آشکار شدن مفاد و مراد آیات که در منابع تفسیر اعم از آیات، روایات معصومین (علیهم السّلام)، تاریخ، دستاوردهای علوم تجربی طبیعی و علوم انسانی و اجتماعی تجربی آمده، در تفسیر بهره می گیرد و به آن ها استناد می نماید. بر این اساس، گر چه این دو مقوله در تفسیر و روشنگری مفاد آیات نقش مؤثری دارند، لکن تفاوت این دو در گونه گونی هویت آن ها و نوع بهره گیری از آن ها در تفسیر است. به عنوان مثال، علوم ادبی (صرف، نحو و معانی بیان) که نقش ابزاری دارند، از علوم مورد نیازند و روایات و قرآن که نقش محتوایی و معرفتی دارند، منبع به شمار می آیند. حتی گاه دو دسته از معارف منتسب به یک عنوان در تفسیر نقش دارند که یکی منبع ودیگری علم به شمار می آید؛ از باب نمونه، می توان «علوم روایی» و «منابع روایی» را نام برد، که اولی (علوم روایی) قواعدی را در بر می گیرد که در «درایة الحدیث و معرفة الرجال» مطرح است و با آن قواعد، می توان نسبت به روایاتی که در تفسیر آیات آمده قضاوت کرد؛ ولی دومی (منابع روایی) متون مشتمل بر روایات تفسیری است؛ به هر حال، فراگیری علوم مورد نیاز، زمینه های لازم برای استفاده متناسب وصحیح و بهینه از منابع و حل تعارض منابع و میزان اعتبار آن ها را فراهم می سازد.
علل پیدایش علوم
تاریخ تفسیر گواه بهره گیری مستمر مفسران از آگاهی های مقدماتی در تفسیر آیات قرآنی است. این نکته که ریشه در پیوستگی تفسیر با علوم پیش نیاز دارد، حقیقتی است که در تمام ادوار تفسیر و از جمله عصر نزول وجود داشته و شایان بررسی است، البته همان گونه که هر پدیده ای در ابتدای پیدایش خود صورتی بسیط و ساده دارد و به تدریج رو به فزونی می گذارد، علوم پیش نیاز در تفسیر هم، بدین منوال در ابتدا منحصر به آگاهی هایی بود که به طور طبیعی و فطری در اذهان مردم عصر نزول موجود بوده و به هنگام تفسیر مورد استفاده قرار می گرفت، بدون آن که عنوان علوم مورد نیاز تفسیر را به خود گرفته باشد و یا نیازی به تدوین آن احساس شود گذشت زمان و پیدایش عواملی چند، زمینه گرایش و بهره گیری بیش تر از علوم و معارف گوناگون در تفسیر را فراهم آورد و آن را به امر ضروری تبدیل نمود وموجب آن گردید که برخی از این علوم مستقلا تدوین و در تفسیر مورد بهره برداری واقع شود، بحث حاضر در صدد آن است که به بررسی عوامل یاد شده بپردازد و حتی المقدور از روند تاریخی آن سخن به میان آورد.
← قراین زمان نزول
...

پیشنهاد کاربران

بپرس