[ویکی فقه] تَکِش، علاءالدین، از فرمانروایان سلسلة خوارزمشاهیان (۴۷۰ـ ۶۲۸)است.
نخستین آگاهی درباره تکش متعلق به حدود ۵۶۸، یعنی هنگام درگذشت پدرش ایل ارسلان، است. جوینی سال درگذشت ایل ارسلان را ۵۶۰ نوشته و قزوینی تاریخ فوت وی را ۵۶۵ ضبط کرده است. تکش در آن هنگام از سوی پدرش حکومت جَنْد را داشت و در آن جا به سر می برد، ازینرو سلطانشاه محمود (برادر تکش) به کمک مادرش، ترکان خاتون، جانشین پدر شد و تکش را به خوارزم فراخواند. چون تکش از رفتن سر باز زد، لشکری برای گرفتن او از خوارزم به جند اعزام گردید. تکش، ناگزیر به قراختاییان ، که خاندانش خراجگزار آنان بودند، پناه برد و با قبول پرداخت خراج سالانه به قراختاییان، همراه لشکری به فرماندهی فَرما (فوما)، داماد خان قراختای، به خوارزم رفت. سلطانشاه و مادرش ناگزیر به شادیاخِ نیشابور گریختند و نزد مؤیدآی ابه، حاکم آنجا، رفتند و تکش در ۲۲ ربیع الا´خر ۵۶۸ بر تخت نشست. از این زمان تا ۵۸۹، تکش پیوسته با برادرش، که قدرتهای رقیب همچون غوریان و قراختاییان از او حمایت می کردند، در ستیز بود. تکش، پس از به قدرت رسیدن، ادعای استقلال کرد و فرستادگان خان قراختای را که برای دریافت خراج به دربار او آمده بودند، به بهانة به جا نیاوردن ادب کشت؛ ازینرو قراختاییان، به فرماندهی فرما و همراه با سلطانشاه، به خوارزم لشکر کشیدند ولی کاری از پیش نبردند و مجبور به بازگشت شدند.
← رابطه با فرمانروای غور
تکش، فردی عادل، متدین و فاضل بود و در موسیقی و هنر نیز دستی داشت. وی ممدوح رشیدالدین وطواط و خاقانی بود. تکش در مدت ۲۸ سال حکومت، با کمک لشکری متشکل از تعداد زیادی از قپچاقها و اقوام وابستة آنها، توانست قلمرو خوارزمشاهیان را به حداکثر گستردگی اش برساند، اما لشکریان بیش از آن که تابع او باشند، از تَرکان خاتون، زوجة مقتدر وی، اطاعت می کردند. این امر و همچنین خصومت تکش با خلیفه الناصر از عواملی بود که زمینه را برای زوال خوارزمشاهیان فراهم ساخت.
منابع
(۱) محمودبن محمد آقسرایی ، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار ، چاپ عثمان توران ، آنکارا ۱۹۴۴؛(۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ؛(۳) ابن عبری ، تاریخ الزمان ، نقله الی العربیة اسحاق ارمله ، بیروت ۱۹۸۶؛(۴) ابوحامد محمدبن ابراهیم ، ذیل سلجوقنامه ، در ظهیرالدین ظهیری نیشابوری ، سلجوقنامه ، تهران ۱۳۳۲ ش ؛(۵) محمدبن حسن اولیاءاللّه ، تاریخ رویان ، چاپ منوچهر ستوده ، تهران ۱۳۴۸ ش ؛(۶) واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان نامه : ترکستان در عهد هجوم مغول ، ترجمة کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۶ ش ؛(۷) محمدبن مؤید بهاءالدین بغدادی ، التوسل الی الترسل ؛(۸) جوینی، تاریخ جهانگشای ؛(۹) علی بن ناصر حسینی ، کتاب اخبار الدولة السلجوقیة ، چاپ محمد اقبال ، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴؛(۱۰) حمداللّه مستوفی ، تاریخ گزیده ؛(۱۱) محمدبن علی راوندی ، راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق ، به سعی و تصحیح محمد اقبال ، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی ، تهران ۱۳۶۴ ش ؛(۱۲) رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ؛(۱۳) محمدبن عبدالجبار عتبی ، ترجمة تاریخ یمینی ، از ناصح بن ظفر جر فادقانی ، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش ؛(۱۴) ابراهیم قفس اوغلو، تاریخ دولت خوارزمشاهیان ، ترجمة داود اصفهانیان ، تهران ۱۳۶۷ ش ؛(۱۵) ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی ، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، چاپ برنهارد دورن ، پترزبورگ ۱۸۵۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش ؛(۱۶) عثمان بن محمد منهاج سراج ، طبقات ناصری ، یا، تاریخ ایران و اسلام ، چاپ عبدالحی حبیبی ،تهران ۱۳۶۳ ش ؛(۱۷) ناصرالدین منشی کرمانی ، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء ، چاپ جلال الدین محدّث ارموی ، تهران ۱۳۳۸ ش ؛(۱۸) هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف ، چاپ عباس اقبال ، تهران ۱۳۵۷ ش ؛
نخستین آگاهی درباره تکش متعلق به حدود ۵۶۸، یعنی هنگام درگذشت پدرش ایل ارسلان، است. جوینی سال درگذشت ایل ارسلان را ۵۶۰ نوشته و قزوینی تاریخ فوت وی را ۵۶۵ ضبط کرده است. تکش در آن هنگام از سوی پدرش حکومت جَنْد را داشت و در آن جا به سر می برد، ازینرو سلطانشاه محمود (برادر تکش) به کمک مادرش، ترکان خاتون، جانشین پدر شد و تکش را به خوارزم فراخواند. چون تکش از رفتن سر باز زد، لشکری برای گرفتن او از خوارزم به جند اعزام گردید. تکش، ناگزیر به قراختاییان ، که خاندانش خراجگزار آنان بودند، پناه برد و با قبول پرداخت خراج سالانه به قراختاییان، همراه لشکری به فرماندهی فَرما (فوما)، داماد خان قراختای، به خوارزم رفت. سلطانشاه و مادرش ناگزیر به شادیاخِ نیشابور گریختند و نزد مؤیدآی ابه، حاکم آنجا، رفتند و تکش در ۲۲ ربیع الا´خر ۵۶۸ بر تخت نشست. از این زمان تا ۵۸۹، تکش پیوسته با برادرش، که قدرتهای رقیب همچون غوریان و قراختاییان از او حمایت می کردند، در ستیز بود. تکش، پس از به قدرت رسیدن، ادعای استقلال کرد و فرستادگان خان قراختای را که برای دریافت خراج به دربار او آمده بودند، به بهانة به جا نیاوردن ادب کشت؛ ازینرو قراختاییان، به فرماندهی فرما و همراه با سلطانشاه، به خوارزم لشکر کشیدند ولی کاری از پیش نبردند و مجبور به بازگشت شدند.
← رابطه با فرمانروای غور
تکش، فردی عادل، متدین و فاضل بود و در موسیقی و هنر نیز دستی داشت. وی ممدوح رشیدالدین وطواط و خاقانی بود. تکش در مدت ۲۸ سال حکومت، با کمک لشکری متشکل از تعداد زیادی از قپچاقها و اقوام وابستة آنها، توانست قلمرو خوارزمشاهیان را به حداکثر گستردگی اش برساند، اما لشکریان بیش از آن که تابع او باشند، از تَرکان خاتون، زوجة مقتدر وی، اطاعت می کردند. این امر و همچنین خصومت تکش با خلیفه الناصر از عواملی بود که زمینه را برای زوال خوارزمشاهیان فراهم ساخت.
منابع
(۱) محمودبن محمد آقسرایی ، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار ، چاپ عثمان توران ، آنکارا ۱۹۴۴؛(۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ؛(۳) ابن عبری ، تاریخ الزمان ، نقله الی العربیة اسحاق ارمله ، بیروت ۱۹۸۶؛(۴) ابوحامد محمدبن ابراهیم ، ذیل سلجوقنامه ، در ظهیرالدین ظهیری نیشابوری ، سلجوقنامه ، تهران ۱۳۳۲ ش ؛(۵) محمدبن حسن اولیاءاللّه ، تاریخ رویان ، چاپ منوچهر ستوده ، تهران ۱۳۴۸ ش ؛(۶) واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان نامه : ترکستان در عهد هجوم مغول ، ترجمة کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۶ ش ؛(۷) محمدبن مؤید بهاءالدین بغدادی ، التوسل الی الترسل ؛(۸) جوینی، تاریخ جهانگشای ؛(۹) علی بن ناصر حسینی ، کتاب اخبار الدولة السلجوقیة ، چاپ محمد اقبال ، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴؛(۱۰) حمداللّه مستوفی ، تاریخ گزیده ؛(۱۱) محمدبن علی راوندی ، راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق ، به سعی و تصحیح محمد اقبال ، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی ، تهران ۱۳۶۴ ش ؛(۱۲) رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ؛(۱۳) محمدبن عبدالجبار عتبی ، ترجمة تاریخ یمینی ، از ناصح بن ظفر جر فادقانی ، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش ؛(۱۴) ابراهیم قفس اوغلو، تاریخ دولت خوارزمشاهیان ، ترجمة داود اصفهانیان ، تهران ۱۳۶۷ ش ؛(۱۵) ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی ، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، چاپ برنهارد دورن ، پترزبورگ ۱۸۵۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش ؛(۱۶) عثمان بن محمد منهاج سراج ، طبقات ناصری ، یا، تاریخ ایران و اسلام ، چاپ عبدالحی حبیبی ،تهران ۱۳۶۳ ش ؛(۱۷) ناصرالدین منشی کرمانی ، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار در تاریخ وزراء ، چاپ جلال الدین محدّث ارموی ، تهران ۱۳۳۸ ش ؛(۱۸) هندوشاه بن سنجر، تجارب السلف ، چاپ عباس اقبال ، تهران ۱۳۵۷ ش ؛
wikifeqh: علاءالدین_تکش