[ویکی فقه] ابن تیمیه علاوه بر مذهب حنبلی که مذهب وی بود، به تحقیق در مذاهب فقهی و علم کلام و اصول اعتقادات نیز پرداخت و بر خلاف اکثر معاصران خود فلسفه و حکمت هم آموخت و با ادیان یهود و مسیحیت آشنا شد.
کسی که آثار ابن تیمیه را مطالعه می کند و اطلاعات او را در معارف اسلامی از فقه و حدیث و کلام و لغت و تفسیر می بیند، انتظار دارد که در بلندی و تعصب ستیزی نیز فردی برجسته باشد و گرد تعصبات و فرقه گرایی های زمان خود نگردد، اما او در حدود عقاید مذهب خانوادگی خود (حنبلی ) محدود و محصور مانده و در مجادلات و مباحثات کلامی از راه انصاف به دوره افتاده و به مخالفان خود با سلاح اتهام حمله کرده است .البته او در این کار همانند بغدادی مؤلف الفرق بین الفرق و ابن حزم اندلسی مؤلف الفصل چندان تند نرفته و همه جا از سلاح تکفیر استفاده نکرده است .ابن تیمیه آن چه را خوانده و یاد گرفته است ، در دفاع از اصول حنابله و محدثان به کار می برد و فقط آنان را اهل نظر یا به تعبیر خودش «نظار» می خواند و بزرگان اندیشه جهان و حکمای بزرگ اسلام را به باد انتقادهای سخت و عنیف می گیرد و حتی بر اشعری و غزالی و فخر رازی بی محابا می تازد و تنها در بعضی از مسائل فقهی از خود استقلال رأی نشان می دهد.
متکلمان و فلاسفه
ابن تیمیه متکلمان را اهل بدعت می داند و می گوید فلاسفه و متکلمان ، حقیقتی را ثابت نکرده اند و اصولی را که بنیاد نهاده اند با حقیقت مناقض و معارض است و آن ها این اصول را بر آن چه پیغامبر اسلام آورده است ، مقدم می دارند. می گوید بنا بر عقیده فلاسفه پیغمبر حقیقت را به مردم نگفته ، بلکه خلاف حقیقت را به ایشان گفته است تا نفع خود را در آن پندارند، ابن سینا و امثال او می گفتند با این که حضرت رسول از حقیت آگاه بود، مخالف آن را بیان می کرد و مردم را به تخییل یا پندار می افکند ولی فارابی و امثال او معتقد بودند که پیغمبر اسلام حتی از حقیقت هم بی خبر بوده است و هم چنان که خود در پندار بود مردم را نیز به پندار می افکند، به عقیده ایشان فیلسوف از نبی برتر است و نبوت از سنخ رؤیاست .ابن تیمیه می گوید: متکلمان معتقدند که حضرت رسول می خواست مردم را از حقیقت آگاه سازد، اما عباراتی که بدین منظور بیان کرده است ، دلالت صریح بر حقیقت ندارد و باید سخنان او را تأویل کرد.
تأویل و جای گاه عقل
ملاحده و قرامطه تأویل را فقط در حق خواص روا می داشتند، تمام این گروه ها عقل را با نص و ظاهر قرآن و حدیث معارض می دانند.
← آراء
...
کسی که آثار ابن تیمیه را مطالعه می کند و اطلاعات او را در معارف اسلامی از فقه و حدیث و کلام و لغت و تفسیر می بیند، انتظار دارد که در بلندی و تعصب ستیزی نیز فردی برجسته باشد و گرد تعصبات و فرقه گرایی های زمان خود نگردد، اما او در حدود عقاید مذهب خانوادگی خود (حنبلی ) محدود و محصور مانده و در مجادلات و مباحثات کلامی از راه انصاف به دوره افتاده و به مخالفان خود با سلاح اتهام حمله کرده است .البته او در این کار همانند بغدادی مؤلف الفرق بین الفرق و ابن حزم اندلسی مؤلف الفصل چندان تند نرفته و همه جا از سلاح تکفیر استفاده نکرده است .ابن تیمیه آن چه را خوانده و یاد گرفته است ، در دفاع از اصول حنابله و محدثان به کار می برد و فقط آنان را اهل نظر یا به تعبیر خودش «نظار» می خواند و بزرگان اندیشه جهان و حکمای بزرگ اسلام را به باد انتقادهای سخت و عنیف می گیرد و حتی بر اشعری و غزالی و فخر رازی بی محابا می تازد و تنها در بعضی از مسائل فقهی از خود استقلال رأی نشان می دهد.
متکلمان و فلاسفه
ابن تیمیه متکلمان را اهل بدعت می داند و می گوید فلاسفه و متکلمان ، حقیقتی را ثابت نکرده اند و اصولی را که بنیاد نهاده اند با حقیقت مناقض و معارض است و آن ها این اصول را بر آن چه پیغامبر اسلام آورده است ، مقدم می دارند. می گوید بنا بر عقیده فلاسفه پیغمبر حقیقت را به مردم نگفته ، بلکه خلاف حقیقت را به ایشان گفته است تا نفع خود را در آن پندارند، ابن سینا و امثال او می گفتند با این که حضرت رسول از حقیت آگاه بود، مخالف آن را بیان می کرد و مردم را به تخییل یا پندار می افکند ولی فارابی و امثال او معتقد بودند که پیغمبر اسلام حتی از حقیقت هم بی خبر بوده است و هم چنان که خود در پندار بود مردم را نیز به پندار می افکند، به عقیده ایشان فیلسوف از نبی برتر است و نبوت از سنخ رؤیاست .ابن تیمیه می گوید: متکلمان معتقدند که حضرت رسول می خواست مردم را از حقیقت آگاه سازد، اما عباراتی که بدین منظور بیان کرده است ، دلالت صریح بر حقیقت ندارد و باید سخنان او را تأویل کرد.
تأویل و جای گاه عقل
ملاحده و قرامطه تأویل را فقط در حق خواص روا می داشتند، تمام این گروه ها عقل را با نص و ظاهر قرآن و حدیث معارض می دانند.
← آراء
...
wikifeqh: عقاید_ابن_تیمیه