عفیف
/~afif/
مترادف عفیف: باآزرم، باتقوا، باحیا، باشرم، باعفاف، باعفت، پارسا، پاک، پاکجامه، پاکدامن، شریف، معصوم، نجیب
متضاد عفیف: آلوده دامن، ناپاک
برابر پارسی: پرهیزکار، پارسا، پاکدامن
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: پای بند به اصول اخلاقی، پارسا و پرهیزکار، دارای عفت، ( عفت، به علاوه پای بند به اصول اخلاقی، پرهیزکار، پارسا
برچسب ها: اسم، اسم با ع، اسم پسر، اسم دختر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
- عفیف الطعمه ؛ حلال خوار. ( یادداشت به خط دهخدا ).
عفیف. [ ع ُ ف َ ] ( اِخ ) از اعلام است. ( از منتهی الارب ).
عفیف.[ ع ُ ف َ ی ی ِ ] ( ع ص مصغر ) مصغر عَفیف است و آن نام چند تن باشد. ( از منتهی الارب ). رجوع به عَفیف شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که عفت پیشه دارد پارسا پرهیزگار پاکدامن .
پارسا مرد پارسا و پرهیزگار از حرام
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
عفیف (شهر). عفیف ( شهر ) ( به عربی: محافظة عفیف ) یک شهر در عربستان سعودی است که در نجد واقع شده است. [ ۱]
عفیف ۳۹٬۵۸۱ نفر جمعیت دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفعفیف ۳۹٬۵۸۱ نفر جمعیت دارد.
wiki: عفیف (شهر)
جدول کلمات
مترادف ها
روشن، پاکیزه، عفیف، طاهر، تمیز، پاک، صاف، زلال، نظیف، باطراوت
خالص، منزه، اصیل، عفیف، تمیز، پاک، محض، ناب، سره، بیغش، ژاو
پرهیزکار، پاکدامن، عفیف، مقدس، متقی، با فضیلت، باتقوا، فرهومند
پرهیزکار، پاکدامن، عفیف، طاهر، خالص ومهذب
پاکدامن، عفیف، دست نخورده، استفاده نشده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کون پاک ( در هماوندی با زبانزدِ چون کونِ مُلّا پاک است یا مِثل کونِ مُلّا پاک است که تا چندین دهه پیش هنوز کاربرد داشت. )
پاک شلوار
( صفت ) عفیف ، تمیز شلوار ، نقی العرض ، نظیف السراویل.
( صفت ) عفیف ، تمیز شلوار ، نقی العرض ، نظیف السراویل.
ذی عفت/عفاف. [ ع ِف ْ ف َ ] ( ع ص مرکب ) صاحب عفاف.