عجلیه

لغت نامه دهخدا

( عجلیة ) عجلیة. [ ع ِ لی ی َ ] ( اِخ ) فرقه ای از زیدیه. اصحاب هارون عجلی اند که از جهت عقایدشبیه به فرقه بتریه اند. ( از خاندان نوبختی ص 259 ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] برای پرداختن به شناخت یک فرقه، شناخت حامیان آن فرقه از عناصر مهم فرقه شناسی است که نباید مورد غفلت واقع شود؛ بطوریکه در مسیر تشکیل یا عملکرد یک فرقه، گروه ها و احزاب و فرقه های دیگری می توانند دخالت داشته باشند و در واقع خود را زیر مجموعه آن فرقه اصلی و نیرومند قرار می دهند تا از پوشش سیاسی و یا برد اجتماعی آنها استفاده کنند. معمولا این فرق زیر مجموعه ای ضعیف و بی ارزش هستند مگر اینکه دخالت موثری در فرقه اصلی داشته باشند.
فرقه ای است منسوب به هارون بن سعد العجلی که در واقع رئیس این فرقه بوده است ولی از حامیان مهم فرقه زیدیه محسوب می شود و احتمالا برای بدست آوردن شان اجتماعی و سیاسی و به سبب تناسب افکار خود با زیدیه به فرقه موثر و اصلی زیدیه پیوسته و هماهنگ با ایشان به گسترش سیاست ها و افکار زیدیه پرداختند و به این ترتیب حزبی مستقل از فرق زیدیه ولی همسو با زیدیه را تشکیل دادند و طرفدار امامت زید بن علی بوده اند و بعد از شهادت او گرایش به امامت محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب پیدا می کنند.سرکرده فرقه عجلیه شخصیتی به نام هارون بن سعد (سعید) العجلی الکوفی می باشد و این فرقه منسوب به نام اوست. او را از جمله اصحاب امام صادق (علیه السّلام) برشمرده اند. مذهب او را زیدی گفته اند و چنانکه از زیدیه بدست می آید او را افضل و بهترین رجال خود معرفی کرده اند و نیز امام صادق (علیه السّلام) او را سرکرده عجلیه می نامد. از عمر او اطلاع دقیقی در دست نیست اما وفات اسماعیل فرزند امام جعفر صادق (علیه السّلام) را -که در زمان حیات امام رخ داده است- درک کرده و به همین دلیل بر مسیر امامت در شیعه خرده گرفته که با جواب کوبنده و اعجاز گونه امام صادق (علیه السّلام) شبهه و تحلیل ناصواب او منتفی می شود. از جمله پیروان او محمد بن سالم بیاع القصب است.
عجلیه از نظر علمی
همانطور که گفته شد این فرقه از حامیان زیدیه است و از نظر علمی و عملی قابل مقایسه با فرقه زیدیه نیستند بلکه از نظر علمی بنیه ای برای مطرح شدن نداشتند و به همین دلیل ایشان را از ضعفاء زیدیه نام نهاده اند و از تحلیل این مطلب می توان نتیجه گرفت که ایشان مردمی ساده و عوامی مقلد بوده اند که خود را با شرائط انقلابی فرقه زیدیه تطبیق می داده اند و پس از شهادت زید بن علی و تفرق زیدیه به هیچ یک از فرق زیدیه ملحق نشدند و گویا به سبب اندیشه تقلید گرایانه خود، کورکورانه به دنبال انقلاب فرزندان امام حسن (علیه السّلام) من جمله محمد بن عبدالله و مهدویت او حرکت کردند. از این مبحث تقلید کورکورانه و بدون دلیل، عدم علمیت در این فرقه کشف می شود و یکی از شواهد این تفکر ساده، عدم عالمان و مفتیان در این فرقه می باشد. چنانکه این مدعا با مقایسه با دیگر فرق زیدیه مانند جارودیه و بتریه و همچنین دیگر فرق منحرف ثابت می شود. زیرا در این فرق افرادی که دم از اجتهاد و علم و فتوی می زدند کم نبوده است. از این رو می بینیم که رؤسای فرق دیگر، از خاندان اهل بیت (علیهم السّلام) استفاده علمی می بردند ولی این عنصر در این مکتب بسیار کمرنگ و بی اثر است و شاهدی بر این مطلب نداریم. این مطلب در روایتی که ابوعمرو کشی در رجال خویش نقل می کند واضح می شود.امام صادق (علیه السّلام) فرمود:ما احد اجهل منهم یعنی العجلیة ان فی المرجئة فتیا و علما و فی الخوارج فتیا و علما و ما احد اجهل منه هیچ کس از ایشان (عجلیه) نادان تر نیست. در فرقه مرجئه و خوارج (با تمام کج رویهای خود) علم و عالم وجود دارد در حالی که نادان تری از این فرقه نیست.نظر امام علیه السّلام به علم صحیح در نزد خوارج و مرجئه نیست بلکه بطور طبیعی در بیان سنجشی بین فرق منحرف می باشند و نظر بر این است که خوارج و مرجئه به عنوان فرقی که در ایشان مدعی علم و دانش وجود دارد مطرح می باشند ولی در این فرقه تنها تقلید جاهلانه وجود دارد.
علمیت هارون بن سعد
این شخصیت به عنوان رئیس فرقه عجلیه و یکی از سران زیدیه از عنوانی که امام (علیه السّلام) به عجلیه دادند بی بهره نیست. علم و دانش او در حد علم سران زیدیه مانند ابی جارود و سلمه بن کهیل و حکم بن عتیبه و... نیست و حتی در حد یک راوی از راویان ساده امام صادق(علیه السّلام) نیست بلکه او را می توان از راویان زیدیه و اهل سنت شمرد. زیرا در این دو مکتب، از روایت او اثر و نشان علمی و روایی می توان یافت ولی از مکتب اهل بیت (علیهم السّلام) بی بهره است. چون رهبر فرقه، ناآگاه به علم و به فرموده امام (علیه السّلام) از جاهلترین مردم می باشد.
تحلیل نادرست هارون بن سعد
...

پیشنهاد کاربران

بپرس