[ویکی فقه] عبدالرحمن بن عبدالله بن عثمان، کنیه اش ابوعبدالله است، هر چند به خاطر پسرش محمد که معروف به ابوعتیق است، ابومحمد نیز گفته اند. مادرش ام رومان دختر حارث بن غنم می باشد. وی در جنگ با مرتدان یمامه که در راس آن ها مسیلمه کذاب بود، به رهبری خالد بن ولید شرکت داشت و برای شانه خالی کردن از بیعت با یزید و قبل از این که بیعت گیری برای یزید تمام شود، رهسپار مکه شد.
عبدالرحمن در مکه به دنیا آمد و در زمان جاهلیت نامش عبدالکعبه بود. هر چند عبدالعزی نیز گفته شده است که بعد از این که پس از صلح حدیبیه اسلام آورد، رسول خدا نامش را عبدالرحمن گذاشت. او بزرگ ترین فرزند ابوبکر بود. وی و عایشه هر دو از ام رومان می باشند. پدر و مادر عبدالرحمن در مکه وی را به اسلام دعوت می کردند؛ اما او به شدت در برابر آنان ایستادگی می کرد و با آنان بدرفتاری نموده و به آنان اف می گفت. برخی گفته اند که آیه اف در مورد عبدالرحمن و بی احترامی وی به پدر و مادرش در مقابل تلاش آنان برای هدایتش نازل شده است. قبل از اینکه اسلام اختیار کند، یکی از شجاعان قریش محسوب می شد که در جنگ بدر همراه مشرکین مکه علیه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلّم) شرکت داشت. وی در این جنگ خودنمایی زیادی کرده و خطاب به لشکر اسلام مبارز می طلبید که در مقابل این رجزخوانی وی، پدرش ابوبکر برخاست تا به مبارزه او برود؛ اما پیامبر مانع از این کار ابوبکر شد.
هجرت به مدینه
عبدالرحمن بعد از اینکه در صلح حدیبیه در سال ششم اسلام آورد. در سال هفتم به مدینه هجرت کرد. برخی نیز گفته اند وی قبل از فتح مکه همراه تعدادی از قریش از مکه به مدینه مهاجرت کرد و همان موقع اسلام آورد. سهم وی از محل درآمد کتیبه چهل خروار آذوقه و خواروبار بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به او پرداخت، می کرد. مادرش ام رومان قبل از وی به مدینه مهاجرت کرده و در سال ششم هجری وفات نمود؛ یعنی قبل از این که عبدالرحمن به مدینه بیاید. وی قاری قرآن و دارای سبک خاصی بود.
همسر عبدالرحمن
عبدالرحمن هم چنین با قریبه الصغری دختر ابی امیه، خواهر ام سلمه که قبلاً همسر معاویه بود و او را طلاق داده بود، ازدواج کرد که مادر این ها عاتکه دختر عتبة بن ربیعه بود و عبیدالله و ام حکیم از این همسر وی می باشد. هم چنین با امیمه دختر عدی بن قیس نیز در زمان پیامبر ازدواج کرد که پسرش محمد معروف به ابوعتیق از او متولد شد. وی در زمان جاهلیت به تجارت اشتغال داشت که در یکی از سفرهای تجاری اش به شام، عاشق زنی به نام لیلی بنت جودی دختر حاکم دمشق شد و این موضوع شیفتگی عبدالرحمن تا سال ها بعد ادامه داشت، تا زمانی که عمر خلیفه دوم سپاهیان اسلام را به رهبری خالد به شام فرستاد. عمر از او خواست در صورت پیدا کردن لیلی وی را به عبدالرحمن هدیه دهد. خالد نیز پس از پیروزی و پیدا کردن، لیلی وی را تسلیم عبدالرحمن نمود. عبدالرحمن، لیلی را بسیار دوست می داشت و به او توجه زیادی می کرد تا حدی که دیگر همسرانش از بی توجهی عبدالرحمن نسبت به خودشان نزد عایشه شکایت کردند. عایشه نیز عبدالرحمن را به خاطر توجه زیادش به لیلی و عدم توجه به دیگر همسرانش مورد ملامت قرار داد، پس از آن عبدالرحمن نسبت به لیلی بسیار بی توجه شد، به حدی که این بار لیلی از این بی محبتی همسرش شکایت به نزد عایشه برد و این بار عایشه برادر را به خاطر بی توجهی اش به لیلی مورد ملامت قرار داد و گفت: تو هم در دوستی و هم در بی توجهی نسبت به لیلی دچار افراط و تفریط می شوی، بهتر آن است که وی را رها کرده و به سوی خانواده اش بفرستی. عبدالرحمن دارای اولاد و اعقاب زیادی بود. حفصه دختر عبدالرحمن مدتی همسر امام حسن (علیه السّلام) بود؛ اما امام وی را طلاق داد. ابوشیخ، ابن مردویه، بیهقی، احمد بن حنبل، و طبرانی از جمله کسانی هستند که از عبدالرحمن روایت کرده اند.
ادعای عایشه
...
عبدالرحمن در مکه به دنیا آمد و در زمان جاهلیت نامش عبدالکعبه بود. هر چند عبدالعزی نیز گفته شده است که بعد از این که پس از صلح حدیبیه اسلام آورد، رسول خدا نامش را عبدالرحمن گذاشت. او بزرگ ترین فرزند ابوبکر بود. وی و عایشه هر دو از ام رومان می باشند. پدر و مادر عبدالرحمن در مکه وی را به اسلام دعوت می کردند؛ اما او به شدت در برابر آنان ایستادگی می کرد و با آنان بدرفتاری نموده و به آنان اف می گفت. برخی گفته اند که آیه اف در مورد عبدالرحمن و بی احترامی وی به پدر و مادرش در مقابل تلاش آنان برای هدایتش نازل شده است. قبل از اینکه اسلام اختیار کند، یکی از شجاعان قریش محسوب می شد که در جنگ بدر همراه مشرکین مکه علیه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلّم) شرکت داشت. وی در این جنگ خودنمایی زیادی کرده و خطاب به لشکر اسلام مبارز می طلبید که در مقابل این رجزخوانی وی، پدرش ابوبکر برخاست تا به مبارزه او برود؛ اما پیامبر مانع از این کار ابوبکر شد.
هجرت به مدینه
عبدالرحمن بعد از اینکه در صلح حدیبیه در سال ششم اسلام آورد. در سال هفتم به مدینه هجرت کرد. برخی نیز گفته اند وی قبل از فتح مکه همراه تعدادی از قریش از مکه به مدینه مهاجرت کرد و همان موقع اسلام آورد. سهم وی از محل درآمد کتیبه چهل خروار آذوقه و خواروبار بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به او پرداخت، می کرد. مادرش ام رومان قبل از وی به مدینه مهاجرت کرده و در سال ششم هجری وفات نمود؛ یعنی قبل از این که عبدالرحمن به مدینه بیاید. وی قاری قرآن و دارای سبک خاصی بود.
همسر عبدالرحمن
عبدالرحمن هم چنین با قریبه الصغری دختر ابی امیه، خواهر ام سلمه که قبلاً همسر معاویه بود و او را طلاق داده بود، ازدواج کرد که مادر این ها عاتکه دختر عتبة بن ربیعه بود و عبیدالله و ام حکیم از این همسر وی می باشد. هم چنین با امیمه دختر عدی بن قیس نیز در زمان پیامبر ازدواج کرد که پسرش محمد معروف به ابوعتیق از او متولد شد. وی در زمان جاهلیت به تجارت اشتغال داشت که در یکی از سفرهای تجاری اش به شام، عاشق زنی به نام لیلی بنت جودی دختر حاکم دمشق شد و این موضوع شیفتگی عبدالرحمن تا سال ها بعد ادامه داشت، تا زمانی که عمر خلیفه دوم سپاهیان اسلام را به رهبری خالد به شام فرستاد. عمر از او خواست در صورت پیدا کردن لیلی وی را به عبدالرحمن هدیه دهد. خالد نیز پس از پیروزی و پیدا کردن، لیلی وی را تسلیم عبدالرحمن نمود. عبدالرحمن، لیلی را بسیار دوست می داشت و به او توجه زیادی می کرد تا حدی که دیگر همسرانش از بی توجهی عبدالرحمن نسبت به خودشان نزد عایشه شکایت کردند. عایشه نیز عبدالرحمن را به خاطر توجه زیادش به لیلی و عدم توجه به دیگر همسرانش مورد ملامت قرار داد، پس از آن عبدالرحمن نسبت به لیلی بسیار بی توجه شد، به حدی که این بار لیلی از این بی محبتی همسرش شکایت به نزد عایشه برد و این بار عایشه برادر را به خاطر بی توجهی اش به لیلی مورد ملامت قرار داد و گفت: تو هم در دوستی و هم در بی توجهی نسبت به لیلی دچار افراط و تفریط می شوی، بهتر آن است که وی را رها کرده و به سوی خانواده اش بفرستی. عبدالرحمن دارای اولاد و اعقاب زیادی بود. حفصه دختر عبدالرحمن مدتی همسر امام حسن (علیه السّلام) بود؛ اما امام وی را طلاق داد. ابوشیخ، ابن مردویه، بیهقی، احمد بن حنبل، و طبرانی از جمله کسانی هستند که از عبدالرحمن روایت کرده اند.
ادعای عایشه
...
wikifeqh: عبدالرحمن_بن_ابی_بکر