[ویکی فقه] در بین فقهای اهل سنت کسی که باعث تعدیل در اهل سنت شد و مذهب و تفکر عثمانی را کمرنگ کرد احمد بن حنبل می باشد.
احمد بن حنبل بین فقهای اهل سنت باعث تعدیل در اهل سنت شد با این حال دوران خلافت عثمان را دوران فتنه ندانسته و اعتقاد او بر افضلیت بر اساس همان ترتیب چینش خلفا می باشد. از وی منقول است که گفته است: هر کس علی (علیه السّلام) را بر ابوبکر ترجیح دهد بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) طعنه زده است و هر کس علی (علیه السّلام) را بر عمر ترجیح دهد بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و ابوبکر طعنه زده است و هر کس وی را بر عثمان ترجیح دهد بر ابوبکر و عمر و عثمان و بر اهل شورا و بر مهاجرین و انصار طعنه زده است.
نقش احمد بن حنبل
او با نوع بیان و اعتقادی که داشت باعث تعدیل در این تفکر شد. در نقلی آمده است که از احمد بن حنبل پرسیدند اگر کسی در اعتقاد خود در ترتیب خلفا بگوید ابوبکر و عمر و علی (علیه السّلام) و عثمان، درست است یا نه؟ گفت از این رای خشنود نیستم سائل پرسید: می گویند اگر فردی چنین اعتقادی داشته باشد مبتدع است. وی گفت این بدعت تندی نیست. سائل پرسید: اگر کسی بگوید ابوبکر و عمر و علی (علیه السّلام) و بعد ساکت شود؟ احمد گفت از این سخن خشنود نیستم. سائل پرسید: آیا معتقد به آن مبتدع است؟ وی گفت: از نسبت دادن این سخن هم نیز خشنود نیستم. احمد ادامه داد: برخی از اصحاب پیامبر عثمان را مقدم می داشتند. ابن مسعود درباره عثمان می گفت: خیر من بقی (بهترین کسی که باقی مانده است) و عایشه هم می گفت: اصبح عثمان خیر من علی (علیه السّلام) و آگاهیم که بعدا از هر دوی اینها چقدر بدگویی نسبت به عثمان منقول است. گرچه عایشه بعد از قتل عثمان از گفته های خود پشیمان شد.در این نوع گفتار بوضوح دو نکته را در می یابیم:۱. احمد بن حنبل از ورود نام امیرالمومنین علی (علیه السّلام) در بین خلفا ابائی نداشته و آن را مثل عثمانیها بد و نا پسند نمی شمرده است.۲. از تقدم امیرالمومنین (علیه السّلام) بر عثمان، بوی کفر استشمام نمی کرده است و همین امر اولین قدم برای کمرنگ کردن اعتقاد عثمانی بوده است. هر چند احمد ابوبکر و عمر را بر امیرالمومنین (علیه السّلام) تفضیل می داده است.از اینجا احمد بن حنبل کم کم عقیده تربیع (تربیع در لغت یعنی چیزی یا کسی را به عنوان جزء چهارم قرار دادن و در اصطلاح به قبول کردن امیرالمومنین (علیه السّلام) به عنوان خلیفه چهارم، عقیده تربیع می گویند.) را داخل در حوزه اهل سنت بالخصوص اهل حدیث کرد.
مراحل از بین بردن اعتقاد عثمانی
قدم اول او این بود که با نوشتن کتاب فضائل الصحابه و اختصاص دادن حدود دویست صفحه از آن به فضائل امیرالمومنین (علیه السّلام) و نقل احادیث فضائل امیرالمومنین (علیه السّلام) در صدد شکستن جو مسموم آن زمان بر آمد و تا حدی هم موفق شد. وی احادیث خاصی درباره امیرالمومنین (علیه السّلام) را بیان کرده و در بین مردم پخش می کرد. مثلا نقل می کند:زمانی که آیه برائت نازل شد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) آیه را به ابوبکر داد تا برای مشرکان بخواند. زمانی که رفت تا به ذا الحلیفه (مکانی است بین مدینه و مکه ) رسید پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) او را برگردانید و فرمود این آیات را کسی بجز من یا اهل بیت من نباید برای مشرکان ببرد. سپس علی (علیه السّلام) را فرستاد. نکتهای که لازم به تذکر است اعتراف احمد بن حنبل در نقل این حدیث، به ادخال امیرالمومنین (علیه السّلام) در اهل بیت پیامبر و از آن طرف این ادخال، اثبات عصمت را برای امیرالمومنین (علیه السّلام) می آورد.در جای دیگر احادیثی را می آورد که از جمله آن احادیث این است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:«یا علی لا یحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق». (علی جان تو را دوست نمی دارد مگر انسان مومن و تو را دشمن نمی دارد مگر انسان منافق)و در حدیث دیگری آورده است :قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): «یا علی انه من فارقنی فقد فارق الله و من فارقک فقد فارقنی»علی جان هرکسی از من جدا شود از خدا جدا شده و هر کسی که از تو جدا شود از من جدا شده است. نقل این احادیث تا آنجا بود که احمد به وضوح تصریح می کرد که جابر بن عبدالله انصاری می گفت: بنابر این احادیث ما انصار اگر می خواستیم ببینیم کسی مومن یا منافق هست با حب و بغض علی (علیه السّلام) می شناختیم. آوردن اینگونه احادیث در آن زمان که جو عثمانی غالب بود کار بسیار بزرگ و خطیری محسوب می شود.در قدم دوم برای اثبات خلافت امیرالمومنین (علیه السّلام) احمد بن حنبل چند اقدام در چند مرحله انجام داد.در مرحله نخست سعی در اشاعه حدیث سفینه داشت. این حدیث با حدیث مشهور سفینه که در فضائل اهل بیت است فرق دارد. در این حدیث طبق روایات اهل سنت منقول است که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: خلافت و جانشینی بعد از من سی سال است و بعد از آن ملوک و پادشاهی است. احمد این حدیث را بیان می کرد و بعد تلویحا برای اثبات خلافت امیرالمومنین (علیه السّلام) می گفت: ابوبکر دو سال و اندی حکومت کرد و عمر ده سال و عثمان دوازده سال و امیرالمومنین (علیه السّلام) شش سال. پس علی (علیه السّلام) در این سی سال بوده و خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) است.(البته ظاهر این امر این است که خود احمد بن حنبل هم در محاسبه اشتباه کرده زیرا محاسبه دقیق به اینگونه است که: ابوبکر دو سال و سه ماه و هشت روز، عمر ده سال و شش ماه، عثمان یازده سال و یازده ماه و سیزده روز، امام علی (علیه السّلام) چهار سال و هفت ماه چند روز کم، امام حسن (علیه السّلام) هشت ماه و ده روز که مجموع اینها می شود سی سال تمام.)در مرحله دوم همانطور که در بالا آمد اگر کسی نام امیرالمومنین (علیه السّلام) را در لیست خلفا می آورد او را بدعت نمی دانست –بر خلاف عثمانیه که اگر کسی این اعتقاد را داشت او را اهل بدعت در دین می دانستند- و می بینیم که در مقابل این اعتقاد می گفت: عیبی نمی بینم اگر کسی قائل به این شود که امیرالمومنین (علیه السّلام) خلیفه چهارم است؛ بخاطر نزدیکی وی با رسول خدا. در مرحله سوم تصریح می کرد که علی (علیه السّلام) نزد ما از خلفای راشیدین می باشد در مرحله چهارم در اثبات شدید اعتقادش می گفت: هر کس که قائل به تربیع نباشد او از الاغ گمراه تر است. با بکارگیری این شیوه احمد بن حنبل توانست طی چهار مرحله تفکر عثمانی را کم کم خنثی سازد و اهل سنت را به سمت عقیده تربیع بکشاند.پس باید گفت: هر چند عثمانیه کار خود را با حرارتی تمام شروع کرد و در خیلی از جریانات قرون اولی تاثیرگذار بود اما با تلاشهای احمد بن حنبل این آتش رو به سردی گرائید و بالاخره در قرن چهارم بی فروغ گردید.
احمد بن حنبل بین فقهای اهل سنت باعث تعدیل در اهل سنت شد با این حال دوران خلافت عثمان را دوران فتنه ندانسته و اعتقاد او بر افضلیت بر اساس همان ترتیب چینش خلفا می باشد. از وی منقول است که گفته است: هر کس علی (علیه السّلام) را بر ابوبکر ترجیح دهد بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) طعنه زده است و هر کس علی (علیه السّلام) را بر عمر ترجیح دهد بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و ابوبکر طعنه زده است و هر کس وی را بر عثمان ترجیح دهد بر ابوبکر و عمر و عثمان و بر اهل شورا و بر مهاجرین و انصار طعنه زده است.
نقش احمد بن حنبل
او با نوع بیان و اعتقادی که داشت باعث تعدیل در این تفکر شد. در نقلی آمده است که از احمد بن حنبل پرسیدند اگر کسی در اعتقاد خود در ترتیب خلفا بگوید ابوبکر و عمر و علی (علیه السّلام) و عثمان، درست است یا نه؟ گفت از این رای خشنود نیستم سائل پرسید: می گویند اگر فردی چنین اعتقادی داشته باشد مبتدع است. وی گفت این بدعت تندی نیست. سائل پرسید: اگر کسی بگوید ابوبکر و عمر و علی (علیه السّلام) و بعد ساکت شود؟ احمد گفت از این سخن خشنود نیستم. سائل پرسید: آیا معتقد به آن مبتدع است؟ وی گفت: از نسبت دادن این سخن هم نیز خشنود نیستم. احمد ادامه داد: برخی از اصحاب پیامبر عثمان را مقدم می داشتند. ابن مسعود درباره عثمان می گفت: خیر من بقی (بهترین کسی که باقی مانده است) و عایشه هم می گفت: اصبح عثمان خیر من علی (علیه السّلام) و آگاهیم که بعدا از هر دوی اینها چقدر بدگویی نسبت به عثمان منقول است. گرچه عایشه بعد از قتل عثمان از گفته های خود پشیمان شد.در این نوع گفتار بوضوح دو نکته را در می یابیم:۱. احمد بن حنبل از ورود نام امیرالمومنین علی (علیه السّلام) در بین خلفا ابائی نداشته و آن را مثل عثمانیها بد و نا پسند نمی شمرده است.۲. از تقدم امیرالمومنین (علیه السّلام) بر عثمان، بوی کفر استشمام نمی کرده است و همین امر اولین قدم برای کمرنگ کردن اعتقاد عثمانی بوده است. هر چند احمد ابوبکر و عمر را بر امیرالمومنین (علیه السّلام) تفضیل می داده است.از اینجا احمد بن حنبل کم کم عقیده تربیع (تربیع در لغت یعنی چیزی یا کسی را به عنوان جزء چهارم قرار دادن و در اصطلاح به قبول کردن امیرالمومنین (علیه السّلام) به عنوان خلیفه چهارم، عقیده تربیع می گویند.) را داخل در حوزه اهل سنت بالخصوص اهل حدیث کرد.
مراحل از بین بردن اعتقاد عثمانی
قدم اول او این بود که با نوشتن کتاب فضائل الصحابه و اختصاص دادن حدود دویست صفحه از آن به فضائل امیرالمومنین (علیه السّلام) و نقل احادیث فضائل امیرالمومنین (علیه السّلام) در صدد شکستن جو مسموم آن زمان بر آمد و تا حدی هم موفق شد. وی احادیث خاصی درباره امیرالمومنین (علیه السّلام) را بیان کرده و در بین مردم پخش می کرد. مثلا نقل می کند:زمانی که آیه برائت نازل شد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) آیه را به ابوبکر داد تا برای مشرکان بخواند. زمانی که رفت تا به ذا الحلیفه (مکانی است بین مدینه و مکه ) رسید پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) او را برگردانید و فرمود این آیات را کسی بجز من یا اهل بیت من نباید برای مشرکان ببرد. سپس علی (علیه السّلام) را فرستاد. نکتهای که لازم به تذکر است اعتراف احمد بن حنبل در نقل این حدیث، به ادخال امیرالمومنین (علیه السّلام) در اهل بیت پیامبر و از آن طرف این ادخال، اثبات عصمت را برای امیرالمومنین (علیه السّلام) می آورد.در جای دیگر احادیثی را می آورد که از جمله آن احادیث این است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:«یا علی لا یحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق». (علی جان تو را دوست نمی دارد مگر انسان مومن و تو را دشمن نمی دارد مگر انسان منافق)و در حدیث دیگری آورده است :قال رسول الله (صلی الله علیه وسلم): «یا علی انه من فارقنی فقد فارق الله و من فارقک فقد فارقنی»علی جان هرکسی از من جدا شود از خدا جدا شده و هر کسی که از تو جدا شود از من جدا شده است. نقل این احادیث تا آنجا بود که احمد به وضوح تصریح می کرد که جابر بن عبدالله انصاری می گفت: بنابر این احادیث ما انصار اگر می خواستیم ببینیم کسی مومن یا منافق هست با حب و بغض علی (علیه السّلام) می شناختیم. آوردن اینگونه احادیث در آن زمان که جو عثمانی غالب بود کار بسیار بزرگ و خطیری محسوب می شود.در قدم دوم برای اثبات خلافت امیرالمومنین (علیه السّلام) احمد بن حنبل چند اقدام در چند مرحله انجام داد.در مرحله نخست سعی در اشاعه حدیث سفینه داشت. این حدیث با حدیث مشهور سفینه که در فضائل اهل بیت است فرق دارد. در این حدیث طبق روایات اهل سنت منقول است که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: خلافت و جانشینی بعد از من سی سال است و بعد از آن ملوک و پادشاهی است. احمد این حدیث را بیان می کرد و بعد تلویحا برای اثبات خلافت امیرالمومنین (علیه السّلام) می گفت: ابوبکر دو سال و اندی حکومت کرد و عمر ده سال و عثمان دوازده سال و امیرالمومنین (علیه السّلام) شش سال. پس علی (علیه السّلام) در این سی سال بوده و خلیفه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) است.(البته ظاهر این امر این است که خود احمد بن حنبل هم در محاسبه اشتباه کرده زیرا محاسبه دقیق به اینگونه است که: ابوبکر دو سال و سه ماه و هشت روز، عمر ده سال و شش ماه، عثمان یازده سال و یازده ماه و سیزده روز، امام علی (علیه السّلام) چهار سال و هفت ماه چند روز کم، امام حسن (علیه السّلام) هشت ماه و ده روز که مجموع اینها می شود سی سال تمام.)در مرحله دوم همانطور که در بالا آمد اگر کسی نام امیرالمومنین (علیه السّلام) را در لیست خلفا می آورد او را بدعت نمی دانست –بر خلاف عثمانیه که اگر کسی این اعتقاد را داشت او را اهل بدعت در دین می دانستند- و می بینیم که در مقابل این اعتقاد می گفت: عیبی نمی بینم اگر کسی قائل به این شود که امیرالمومنین (علیه السّلام) خلیفه چهارم است؛ بخاطر نزدیکی وی با رسول خدا. در مرحله سوم تصریح می کرد که علی (علیه السّلام) نزد ما از خلفای راشیدین می باشد در مرحله چهارم در اثبات شدید اعتقادش می گفت: هر کس که قائل به تربیع نباشد او از الاغ گمراه تر است. با بکارگیری این شیوه احمد بن حنبل توانست طی چهار مرحله تفکر عثمانی را کم کم خنثی سازد و اهل سنت را به سمت عقیده تربیع بکشاند.پس باید گفت: هر چند عثمانیه کار خود را با حرارتی تمام شروع کرد و در خیلی از جریانات قرون اولی تاثیرگذار بود اما با تلاشهای احمد بن حنبل این آتش رو به سردی گرائید و بالاخره در قرن چهارم بی فروغ گردید.
wikifeqh: عاقبت_عثمانیه