ابر آمد از بیابان چون طیلسان رهبان
برق از میانْش تابان چون بسدین چلیپا.
کسائی.
ابر آمد بر شاخ و بر درخت گسترد رداهای طیلسان.
ابوالعباس عباسی.
درخت سیب را گوئی ز دیبا طیلسانستی جهان گوئی همه پُروشّی و پُرپَرنیانستی.
فرخی.
من [ احمدبن ابی دؤاد ] اسب تاختن گرفتم چنانکه ندانستم که بر زمینم یا در آسمان ، طیلسان از من جدا شده و من آگاه نه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 171 ).نشان مدبریت این بس که هرگز
چو عباسی نشوئی طیلسانت.
ناصرخسرو.
زآنکه نجوئی همی ز علم و ز دین بل در طلب اسب و طیلسان وردائی.
ناصرخسرو.
بر این بلند منبر با بانگ قال و قیل ازبهر طیلسان وْعِمامه وْ ردا شده ست.
ناصرخسرو.
به اسب و جامه نیکو چرا شدی مشغول سخنْت نیکو باید نه طیلسان و ردی.
ناصرخسرو.
وَاکنون چوبلبل است خطیب العجب مراگلبن ز گل همی همه شب طیلسان کند.
مسعودسعد.
طیلسان و ردا کمال بودکیسه و صره اصل مال بود.
سنائی ( در تعبیر رؤیا ).
طیلسان موسی و نعلین هارونت چه سودبیشتر بخوانید ...