شال

/SAl/

مترادف شال: کمربند، میان بند، بالاپوش

معنی انگلیسی:
shawl, long piece of cloth wound by men as a belt round the waist, sash, scarf, long piece of cloth wound by men as a belt, sashscarf

لغت نامه دهخدا

شال. ( اِ ) پارچه پشمی یا کرکی مخصوص که در شهرهای ایران بویژه در کرمان و مشهد و خلخال بافته می شود وبرای پالتو و لباسهای زمستانی بکار میرود. طرز تهیه آن به این صورت است که ابتدا نخهای پشمی را که بوسیله دوک رشته اند جولاهان در دستگاه مخصوص می تنند ( می بافند ) و آن بافته را نیز شال گویند ولی چون خیلی نازک و تاروپودها از هم دورند هر چند متری که می خواهنداز عرض با نخ خودش بهم میدوزند و بعد آن را در ظرف بزرگی یا روی سنگی میگذارند و آب گرمی روی آن میریزند و می خیسانند آنگاه با دست و پا به اندازه ای مالش میدهند تا خیلی ضخیم شود. البته در اینصورت میزان شال خیلی کم می شود. مثلاً از 5 متر یک متر بدست می آید سپس همین شال را برای مصرف پالتو و لباسهای زمستانی استعمال میکنند. علاوه بر اینکه این نوع شال در خلخال همه جا رسم است و از بهترین صادرات خلخال بشمار میروددر خلخال دهی بنام ( کوبولان ) وجود دارد که بهترین نوع شال را در آنجا تهیه میکنند بحدی که گاهی با پارچه های گرانبهای خارجی پالتویی رقابت میکند. و برخی از شالهای ظریف برنگ ساده و برخی دیگر برنگهای گوناگون و بته های کوچک و ظریف بافته شود. در تداول عامه خراسان بر هر پارچه مربع یا مستطیلی در حدود حداقل یک متر تا سه چهار متر اطلاق شود که برای بقچه ، روسری و دیگر وسایل بکار میرود. مؤلف اقرب الموارد نویسد: جامه ای است که در کشمیر و لاهور سازند و به کشورهای دیگر حمل کنند گویند که آن را از پشم شتر بافند و شال گویند چون بر روی کتف اندازند و اگر این کلمه تازی باشد جمع آن : شیلان و شالات باشد. ( از اقرب الموارد ).
- شال امیری . ( یادداشت مؤلف ).
- شال انگشتر. ( یادداشت مؤلف ). شال و انگشتری که هنگام خواستگاری و خطبه کردن دختری بخانه او برند.
- شال انگشتر کردن دختری را ( یادداشت مؤلف ) ؛ خطبه کردن دختری را با بردن حلقه انگشتری و قطعه شالی بخانه او.
- شال بوته ؛ شال که دارای نقش و بته است :
ای بسا شال بوته و افشان
که نباشد ز تار و پودش نشان.
حکیم قاسم کرمانی ( خارستان ).
- شال شور ؛ که شال شوید. رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.
- شال طوس ؛ شال که در طوس بافند.صاحب بهار عجم گوید: نوعی از شال و رنگ طوسی قریب برنگ خاکستر است و بعضی از اهل ایران که در هند بفن شعر شهرت دارند میگفتند که طوس به معنی رنگ غلیظ است و صحیح تر بزای معجمه است پس صحیح رنگ توزی باشد نه رنگ طوسی و در این صورت مراد از شال طوس شالی بود که در شهر طوس بافند ولیکن بدین معنی شال طوس شهرت ندارد و اغلب طوس معرب توز است. و این معنی مؤلف را از بعضی ثقات مسموع شده که طوس نام پرنده ای است که بال و پرش قریب برنگ خاکستری است. ( بهار عجم ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نوعی پارچه ساده یا گلدار که از پشم یا کرک بافند . یا شال کرمانی . شالی که در کرمان بافته شده . یا شال کشمیری . شالی که در کشمیر بافته شده . ۲ - بالا پوشی که از پارچه پشمی خشن سازند و کشاورزان پوشند . ۳ - پارچه ای دراز و کم عرض که دور کمر یا سر یا گردن پیچند . ۴ - گلیم کوچک پشمین .
نام قصبه ایست که سه فرسخ با قند هار فاصله دارد .

فرهنگ معین

(اِ. ) نوعی پارچة ساده یا گلدار که از پشم یا کرک بافند.

فرهنگ عمید

۱. نوعی پارچۀ ساده یا گل دار که از پشم یا کرک بافته می شود. &delta، شال کرمانی و شال کشمیری معروف است.
۲. بالاپوشی که از پارچۀ پشمی خشن می دوزند و کشاورزان به تن می کنند.
۳. پارچه ای دراز و کم پهنا که دور کمر یا سر می بندند.

فرهنگستان زبان و ادب

[شیمی] ← شمار اتصال لیگاند

گویش مازنی

/shaal/ شغال & پارچه ای پشمین که دور سر، کمر و یا گردن بندند & شغال - در پهلوی و سانسکریت سرگاتا هم آمده است & نام درختی است

واژه نامه بختیاریکا

پارچه سفید رنگ و درازی که جهت مصارف گوناگون به کمر می بستند از قبیل مصارف طبی؛ جیب
خلوت

دانشنامه عمومی

• شال نخی ساده
• شال لمه دار
• شال شنی
• شال الیاف طبیعی ( معروف به شال هنرمندی )
• شال کرپ
• شال هد دار ( شال هددار یا هدشال ترکیب دو محصول هد حجاب و شال کرپ حریر می باشد به این ترتیب که هد به شال متصل شده است. استفاده از هدشال در بین بلاگرهای حجاب بسیار رواج دارد )
به شالی که بر گردن می اندازند، شال گردن گفته می شود. [ نیازمند منبع]
شال های کشمیری از قدیم معروف بوده اند. [ ۱]
عکس شال

شال (بوئین زهرا). شال ( به تاتی: چال ) شهری است در بخش شال شهرستان بوئین زهرا استان قزوین ایران که در بستر رودخانه خررود یا خروط واقع شده و این رودخانه اسفرورین و شال را از هم جدا می کند. این رودخانه در سال های گذشته از اوایل پاییز و تا اوایل تابستان جریان داشته؛ اما کمی بیشتر از یک دهه پیش به علت خشکسالی های دائم و احداث سد در بالادست کاملاً خشک و بی آب شده است.
این شهر به چهار محله اصلی تقسیم شده است:
۱ - محله ی داغ
۲ - محله ی علیا ( گلیکیه )
۳ - محله ی سفلی ( جرین محله )
۴ - محله رفیعی ها
و برخی از محلات وابسته به محله های اصلی:
محله ی حصار
محله ی ۱۶ متری
محله ی چمبک
موسیب
هاشم قلعه
رزگیزا و. . .
مردم شال به زبان تاتی ( گویش شالی ) صحبت می کنند[ ۳] [ ۴] [ ۵]
صنعت این شهر به حدود ۲۰۰ واحد کورهٔ آجرپزی هوفمن و سفال طوری که این شهر به قطب تولید آجر استان های قزوین، زنجان، گیلان و بخش های از البرز، تهران و مازندران تبدیل شده است، اختصاص دارد. ∗
عکس شال (بوئین زهرا)عکس شال (بوئین زهرا)عکس شال (بوئین زهرا)

شال (فیلم). شال ( انگلیسی: The Scarf ) فیلمی در ژانر مهیج به کارگردانی ایوالد آندره دوپونت است که در سال ۱۹۵۱ منتشر شد.
عکس شال (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

شهری در استان قزوین، شهرستان بوئین زهرا، و مرکز اداری بخش شال، با ارتفاعی حدود ۱,۲۷۰ متر. در دشتی در ۴۵ کیلومتری جنوب غربی قزوین و ۳۰ کیلومتری غرب شمالی بوئین زهرا، سر راه تاکستان به دانسفهان، قرار دارد. اقلیم آن معتدل و خشک و جمعیت آن۱۵,۱۱۵ نفر است (۱۳۸۵).

جدول کلمات

سموسه

مترادف ها

scarf (اسم)
شال گردن، روسری، شال، حمایل ابریشمی و امثال ان

shawl (اسم)
دستمال گردن، سرانداز، حجاب، چپی، شال

wraparound (اسم)
شال

فارسی به عربی

شال

پیشنهاد کاربران

کلمه ی شال کلمه ای ایرانی است. منبع:
https://books. google. com/ngrams/graph?year_start=1800&year_end=2019&corpus=26&smoothing=7&case_insensitive=on&content=shawl
خود واژه ی شال هم انگلیسی هست
SHAWL :
a piece of fabric worn by women over the shoulders or head or wrapped round a baby.
SCARF :
a length or square of fabric worn around the neck or head.
در تالشی یعنی شغال
آقای علی هنر زاده
در همه جا نوشتن شال ریشه پارسی داره استدلال شما کاملا غلط هست
واژه chalina در اسپانیایی که پوشش دور شانه یا سر را دارد از واژه ای در فرانسوی و این یکی از واژه شال در فارسی گرفته شده است
شال
شال کلمه ای عربی است به معنی روسری ( فارسی ) هم در عربی بکار رفته = رداء یوضع علی الاکتاف.
در اصل کلمه شال یعنی رَفَعَ اجسام الثقیل یعنی بلند کردن، بلند کردن اجسام و اشیاء سنگین.
به شکل شَل و یشیل و هم مورد استفاده قرار میگیرد.
شال در زبان مازندرانی به معنی شغال است
شال کمر :
اوستایی : کُشتی – košti ؛ کُستی – kosti
پهلوی : کستیک – kostik = کمربند ویژه زردشتیان .
تالشی : کِشتی – kēšti = شالی می باشد که در مراسم عروسی تالشان ، برادر داماد به دور کمر عروس می بندد . این شال در جشن چهارشنبه سوری نیز استفاده می شود برای شال انداختن .
Scarf
در زبان گیلکی : شغال

بپرس