طرح بزرگ

دانشنامه عمومی

طرح بزرگ ( به انگلیسی: The Grand Design ) نام کتابی از فیزیکدان انگلیسی استیون هاوکینگ است. هاوکینگ این کتاب جنجال برانگیز را با همکاری لئونارد ملودینوف نوشته است. [ ۱]
این کتاب در ۷ سپتامبر ۲۰۱۰ در ایالات متحده آمریکا به چاپ رسید و تنها پس از چند روز به پرفروش ترین کتاب سایت amazon. com تبدیل شد. [ ۲] [ ۳] [ ۴] آنگاه در ۹ سپتامبر ۲۰۱۰ در انگلستان منتشر شد و در همان روز به پرفروش ترین کتاب سایت amazon. co. uk تبدیل شد. [ ۵] در بین محبوب ترین کتاب های علمی جهان نیز این کتاب در رتبه پانزدهم قرار دارد درحالی که کتاب دیگر استیون هاوکینگ یعنی تاریخچه مختصر زمان در رتبه نخست قرار دارد. [ ۶]
زمینهٔ پژوهشی استیون هاوکینگ کیهان شناسی و گرانش کوانتومی است و او در کتاب طرح بزرگ، عمیق ترین پرسش های کیهان شناسی مدرن را پیش کشیده و با طرح تئوری های شناخته شده فیزیک امروز، از «نظریه_ام» و نسبیت عام و نسبیت خاص گرفته تا فرضیهٔ پل دیراک و اصل عدم قطعیت هایزنبرگ. . . ــ کوشش کرده به یک نظریه کامل[ پانویس ۱] که بتواند جهان هستی را تعریف و توجیه کند، برسد. [ پانویس ۲]
استیون هاوکینگ می نویسد: ما در دنیایی حیرت انگیز و گیج کننده زندگی می کنیم. می خواهیم معنای آنچه را که در پیرامون خویش می یابیم بدانیم و دوست داریم بپرسیم: سرشت جهان چیست؟ جایگاه ما در آن کجاست؟ از کجا آمده ایم و آمدنمان از بهر چه بوده است؟ منشأ جهان چیست و چرا به صورت کنونی اش درآمده است؟ جهان چگونه به پایان خواهد رسید؟ آیا جهان دیگری هم هست؟
او با نگاهی گذرا به یونان قدیم و ارزشی که به قوانین طبیعت قائل بودند به زمانه کپرنیک و آیزاک نیوتن رسیده و با عبور از آن دوران، آلبرت اینشتین و اروین شرودینگر و ماکس پلانک را دُور زده تا نظریهٔ خود را بیان کند و فیزیک و متافیزیک را بهم پیوند دهد.
استیون هاوکینگ می گوید:
ممکن است روشی که کیهان بوجود آمده هماهنگ با قوانین دانش باشد که در این صورت نیازی نیست به خدا متوسل بشویم تا تصمیم بگیریم که کیهان چگونه آغاز شده است. اگر ما یک فرضیه همه جانبه و کامل را در مورد پیدایش عالم کشف کنیم این مهم ترین پیروزی انسان خواهد بود چون ما قادر خواهیم بود که فکر خدا را بخوانیم… بشر، راز خلقت جهان را گشوده است. جهان می تواند به طور خود بخود ( خود با خود ) ، خودش را از هیچ بوجود آورَد، بعلاوه می تواند در حالت های متفاوت ایجاد شده باشد و همه مشاهدات و محاسبات بر این نظر صحه می گذارد.
عکس طرح بزرگعکس طرح بزرگ
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

برای درک و شرح پیدایش جهان شرط ضروری و بنیادی در قدم اول به رسمیت شناختن قدرت و علم و آگاهی خداوند و وجود طرح مطلق آفرینش می باشد و در قدم دوم پذیرش این حقیقت که خداوند متعال در طول تاریخ بشریت تاکنون هیچ انسانی را تحت عناوین نبی و پسر و رسول برای هدایت بشر
...
[مشاهده متن کامل]

انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات پچ پچ یا نجوّا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم و با واسطه. در قدم سوم پذیریش حقیقت دیگر و آن اینکه، تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و باز دارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان از قبیل ستایش و پرستش؛ نیایش و مناجات؛ دعا و عبادات ؛ تعیین قبله گاه ؛ احداث معابد و قربانی حیوانات ؛ زیارت امکان به اصطلاح مقدسه؛ تسبیح و ذکر ؛ طاعت و بندگی از طرف خداوند و به امر وی و از آسمان بر وجود انسان نازل نگردیده بلکه میراث دوران بت پرستی اند و از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی بر روی گردن و دوش و گرده انسان نهاده شده اند و آنهم با قصد و نیت و هدف و انگیزه باطنی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان چه موافق و چه مخالف و آنهم نه با تبعیت از امر و کلام خداوند بلکه به پیروی از پرتو نور ظلمانی آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نام آوری و شهرت طلبی در سطوح زندگی های ابتدایی ایلی و طایفه ای و قبیله ای و قومی و بین اقوام در شرائط تاریخی و اعصار مختلف باستان. علاوه بر این حقایق سه حقیقت ژرف و ماورایی دیگر را برای شرح پیدایش جهان و درک حکمت الهی باید در نظر گرفت که در طول تاریخ بشریت تاکنون در مقابل دید و برد اندیشه متفکرین و اندیشمندان بزرگ منجمله انبیاء و اولیاء دینی مخفی و کشف نشده باقی مانده اند و بطور اختصار به شرح زیر می باشند:
الف - کثرت پایان ناپذیر ماورائی. یعنی تجزیه و تحلیل یا تقسیم هستی و مکان نامتناهی یا بیکران و یا بینهایت به هستی ها و مکان های محدود یا متناهی و مساوی و بیشمار که به سمت بیکرانی هرگز پایان نمی یابد. به زبان عام و روزمره میتوان از عبارت تقسیم اراضی سرزمین بیکران خداوند توسط خود خداوند استفاده نمود.
ب - هرفرد انسانی تنها دارای یک سرنوشت یا 1 سکه جنسی یک رویه به شکل 《یا مرد و یا زن 》 نمی باشد بلکه پنج سرنوشت یا 5 سکه جنسی دو رویه.
پ - همچنین هر فرد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود و یا 1 نفس مجرد نیست بلکه 10 تا.
نتیجه اینکه انسان از طریق معارف وحیانی و روائی و حدیثی دینی و تفاسیر قطور و پرحجم و کم محتوا و متناقض آنها هرگز به شناخت خود و فلسفه آفرینش جهان و جهان ها و خداوند نائل نخواهد گردید بلکه فقط از طریق شناخت طبیعت و بخصوص طبع انسانی و کیهان به چنین شناختی دست خواهد یافت.
کنار گذاشتن یا جدی نگرفتن اصول و فروع دین به معنای از دست دادن خداوند نمی باشد بلکه بهترین راه در جهت بیداری.

سلام،
یک تمرین ساده برای یوگا کاران فکری - خیالی:
جهت رفع استرس یا کاهش بار روانی حاصل از دوندگی های روز مره در جهت رفع مایهتاج زندگانی ، در طول روز چند دقیقه چشمان خود را ببندید و در مقابل چشمان خیال یک حبه قند به شکل مکعب مربع را تصور نماید و آنرا در هوا در نظر داشته باشید که شش سطوح آن آزاد باشند. حال سعی کنید اطراف آنرا در تمام جهات فضا با یک لایه از حبه قند های دیگر پر کنید و از خود به پرسید که برای این کار خیالی به چند حبه قند نیاز خواهید داشت؟ مطمئنن پاسخ سوال را پس از چند لحظه پیدا خواهید کرد، بصورت زیر : از آنجاییکه حبه قند خیالی دارای شش سطح می باشد، هرکدام از این سطوح میتوانند یک حبه قند را در همسایگی دیوار به دیوار پذیرا باشند. بنابر این برای ایجاد اولین لایه در اطراف حبه قند به شش حبه قند دیگر نیاز هست. چشم ها را باز نکنید و رشته خیال را ادامه دهید. در حین تمرکز فکری از خود به پرسید که اگر یک لایه دیگر روی لایه اول بخواهید ایجاد کنید به چند حبه قند نیاز خواهید داشت؟ با اندکی تامل و تفکر و تخیل به جواب سوال مطرح شده خواهید رسید: هرکدام از شش حبه قند لایه اول یکی از سطوح ششگانه خویش را با حبه قند اولی ( یا میانی ) مماس نموده و هرکدام دارای پنج سطح آزاد برای پذیرش همسایه دیوار به دیوار هستند. عدد شش را در خیال در عدد پنج ضرب کنید و جواب برابر با عدد سی خواهد بود. رشته خیال را ادامه دهید و سعی کنید تعداد حبه قندها را برای لایه های سوم و چهارم و پنجم و الا آخر محاسبه کنید و آنهم بدون استفاده از ماشین حساب. برای محاسبه تعداد مکعب های مورد نیاز لایه سوم به خود بگوئید که سی حبه قند در لایه دوم هرکدام یکی از سطوح ششگانه خودرا با لایه مادون یا پائینی به اشتراک گذاشته و هرکدام پنج سطح آزاد برای پذیرش همسایه دارند و عدد سی را عد پنج ضرب کنید که صدوپنجاه خواهد شد. و صد و پنجاه را در پنج ضرب کنید و حاصل آن برابر خواهد شد با هفتصد و پنجاه و الا آخر به سمت بینهایت. هنوز بازی تمام نشده تمرین تمرکز و تخیل را ادامه دهید. به قول معروف : ساکت باشید و محاسبه را ادامه دهید .
...
[مشاهده متن کامل]

. . . . . . . . . . 750 , 150 , 30 , 6 , 1
در ادامه تخیل از خود به پرسید که آیا میتوان از این سری اعداد یک فرمول تصاعدی استخراج کرد که کاربرد عملی هم داشته باشد؟ یا اینکه تمرینی ساده بود جهت ایجاد تمرکز و رفع تنش. این فرمول با اندکی کنجکاوی به شکل زیر خواهد بود :
بینهایت <=== . . . . 3^6. 5 , 2^6. 5 , 1^6. 5 , 0^6. 5 , 1
▪ ^ علامتِ به توان رساندن است.
بعد از اینکه به این فرمول رسیدید از خود به پرسید که نتیجه این بازی خیالی چه کاربرد عملی می تواند داشته باشد؟ این جمله را به یاد بیاورید که : پای استدلالیون چوبین بوَد / پای چوبین سخت بی تمکین بوَد.
یک کاربرد عملی که خود بازهم در حیطه محاسبات می باشد: البته از طریق این کاربرد نه میتوان یک لقمه نان در آورد و نه یک لیوان آب! حال برای اینکه کاربرد را روشن تر لمس و احساس کنید، در خیال فرض کنید که در مدرسه آقا یا خانم معلم به شما یک مشق داده است که در تعطیلات دوروزه آخر هفته اگر حوصله داشتید آنرا در منزل حل کنید. سوال : برای ایجاد یا چینش لایه 1001 ام به چند حبه قند به شکل مکعب مربع نیاز خواهد بود ؟
حال چون خود شما قبل از در یافت مشق از آقا یا خانم معلم، فرمول را در قالب اعداد سروده اید، دیگر ترس به شما غلبه نمیکند و با یک حساب ساده سر انگشتی پاسخ را کف دست آقا یا خانم معلم خواهید گذاشت. عدد 5 را به توان 1000 می رسانید و سپس آنرا در عدد 6 ضرب می کنید!
کاربرد دوم : تصور کنید که جهان های موازی و بیشمار در پهنه بیکرانی و بینهایت به شکل حبه قند و یا مکعب مربع باشند، و اگر خواستید و دوست داشتید که اندکی با محاسبات الاهی آشنا شوید و بدانید که هستی بیکران خویش را با چه فرمولی از طریق تقسیم به کثرت رسانده است، آنگاه نام این تصاعد یا سری را به شکل زیر نام گذاری کنید : سری افزایش تورمی تعداد جهان های مکعب مربعی شکل در پهنه بیکرانی و بینهایت.
روز بعد یا هفته بعد دوباره تمرین یوگای فکری - خیالی را ادامه دهید و برای این کار بجای حبه قند یک توپ پینگ پنگ را در نظر بگیرید که کروی شکل می باشد. به همان فرمول بالا خواهید رسید و عنوان آن را به شکل زیر در قالب کلمات فرمول بندی کنید : سری افزایش تورمی تعداد جهان های کروی شکل در پهنه بیکرانی و بینهایت. هفته بعد برای تمرین تمرکز و رفع استرس یک منشور شش ضلعی و هشت سطحی مربعی ( شبیه خان های روی شان مومی در کندوی زنبور عسل ) را مورد تخیل قرار دهید. متوجه خواهید شد که فرمول آن اندکی با دو حالت قبلی تفاوت خواهد داشت : عدد 5 دیگر پایه تصاعد نخواهد بود بلکه عدد 7 و عدد اصلی 8 بجای 6. نام آن فرمول را بگذارید : سری افزایش تورمی تعداد جهان های خان زنبور عسلی شکل در پهنه بیکرانی و بینهایت.
اَشکال هندسی دیگر از قبیل مخروط ؛ هرم های سه سطحی و چهار سطحی و شش و هشت سطحی هم می توانند موضوع تمرین یوگا قرار گیرند. اما یک مقداری پیچیده ترند و از امر : ساکت باش و محاسبه کن ، کمتر میل به پیروی دارند. گرچه شکل مخروط بیشتر باب میل اندیشمندان دینی در طول تاریخ بوده است که پدیده های نزول و صعود را تبیین نمایند، اما در سطح جهانی چینش آنها در کنار همدیگر در پهنه نامتناهی مشکل تر از سه حالت اول می باشد، لذا اینکه خداوند متعال به احتمال قریب به یقین در عمل تقسیم هستی خویش از این اَشکال هندسی استفاده نکرده است. جهان های کروی از لحاظ سیمتری یا تقارن امتیاز رتبه اول را دارا می باشند، اما در بین آنها فضا های خالی و دست نخورده و بی مصرف ایجاد می شود که می توان آنرا نشانه عدم صرفه جویی دانست. لذا بیشترین احتمال نصیب مکعب مربع یا منشور شش ضلعی هشت سطحی با سطوح مربعی شکل شبیه خان های عسل، میشود. حال از خود به پرسید که آیا خداوند از یک نقطه دلخواه در پهنه هستی بیکران تقسیم تورمی را با یک جهان آغاز کرده و یا در مناطق بسیار دور دست نقاط زیادی را بطور همزمان انتخاب نموده که هرکدام در اطراف یک جهان مرکزی در حال افزایش تورمی بسر می برند و مرزهای این جزایر بیشمار تورمی به علت دور بودن هنوز بهم دیگر نرسیده و هنوز تصادمی صورت نگرفته است. اگر یک روزی در آینده های نزدیک و یا دور این جزایر غول آسا بطور شاخ به شاخ یا سینه به سینه و یا جبهه به جبهه و در تمام جهات بهمدیگر برخورد نمایند، آیا هستی بیکران متلاشی خواهد گردید و غیر از دود یا دُخان چیزی باقی نخواهد ماند؟ این حقیر ساده ترین امکان را انتخاب نموده ام که با دست خود موجب پریشانی خاطر خود نشوم. خداوند یک نقطه دلخواه را انتخاب نموده و یا اینکه در عین واحد و برق آسا یعنی بطور همزمان و معجزه آسا حدود 5 بتوان 1000 جهان عظیم الجثه را در یک چشم بهم زنی با ابلاغ امر : بشو ، بر هستی بیکران خویش آفریده است و پس از آن ایجاد لایه های بعدی و عمل تقسیم را به دست خودکاری و خودمختاری سپرده است و در لحظه بعد به بطور جاودانه به استراحت پرداخته است؟ بهر حال راه های خداوند متعال بیشمار اند و راه های خیال انسان هم نیمه بیشمار.
امید اینکه این تمرین یوگای فکری - خیالی سنگین نبوده باشد.
هاوکینگ در اثر معروف خود یعنی " طرح بزرگ " برای تعیین امکانات بیشمار محتوای جهان های موازی از عدد 500^10 استفاده کرده است. این حقیر جهان ها را از لحاظ فرم یا شکل و محتوا مطلقا برابر و همسان تصور می کنم.
در ختم بحث امروز یک تمرین ساده دیگر :
یک عدد دلخواه را تصور کنید که دارای یک میلیارد رقم باشد. اگر بخواهید این عدد را روی کاغذ بنویسید، احتمالا به یک دفتر پانصد صفحه ای نیاز خواهید داشت و چندین روز و هفته طول خواهد کشید که آنر تحریر نمائید. پس از اینکه نوشتن کتاب تمام شد برای تلفظ آن عدد بی زبان باید تمام ارقام را از صقحه اول تا آخر بر زبان بیاورید و شاید چند روزی طول بکشد. حال یک عدد دلخواه دیگر را انتخاب کنید که یک میلیارد به توان یک میلیارد رقم داشته باشد و برای سهولت در نوشتن آن همه ارقام آن عدد را یک رقم بین صفر تا نُه انتخاب کنید و از خود به پرسید که برای نوشتن و بیان آن عدد به چندین دهه یا قرن ، زمان نیاز خواهد بود. در پایان تمرین با شگفت و اعجاب از خود به پرسید: خداوند با چنین اعدادی چگونه دست و پنجه نرم می کند!!

. The Absolute Design vs The Grand Design
طرح مطلق در مقابل طرح بزرگ.
کاخ مجلل و پر شکوه دیوان عظیم " افسانه نوین آفرینش" را بر صخره هائی بنا می نهیم که در طی کلیه اعصار آینده تا بازگشت به معاد در مقابل هرگونه طوفان ها و زلزله های زمینی و دریایی ؛ باد و بوران و برف و تگرگ؛ سقوط ماه روی کره زمین ؛ برخورد سنگ واره های آسمانی برزمین ؛ سقوط کرات زهره و عطارد و زمین و مریخ در خورشید تقریبا در پنج میلیارد سال آینده و حتا قیامت ها یا مه بانگ های پی در پی و متوالی نتوانند خراشی ناچیز بر معماری ظاهری و باطنی آن ایجاد کنند چه رسد به تخریب در و دیوارها و اساس آن. پس از این لطیفه گویی کودکانه اشاراتی کوتاه و مختصر به این صخره ها که میتوان به زبان تمثیل آنها را کلیدهای مطمئن و قابل اعتماد افتتاح و یا گشایش در گنج راز های بنیادی یا کاتِگوری ( پنهان شده در خاک واقعیت عینی و محض ) خلقت و آفرینش نامید:
...
[مشاهده متن کامل]

الف - موجود بودن طرح مطلق و صاحب مطلق آن که دارای قدرت و دانش و هوش و آگاهی و حکمت و رحمت و صبر و عشق بیکران و مطلق باشد نه تنها یک پیش فرض بلکه حقیقت مطلق است. در این نکته راه های علم و دین در بررسی پیدایش جهان و انسان و بقیه موجودات زنده و غیر زنده بطور کامل از هم جدا می شوند. اگر مراجع دینی بخصوص ادیان ابراهیمی از ته دل و باطن و از صمیم قلب دوستدار انسان و خداوند و شناخت خداوند و حکمت وی می باشند، میتوانند داستان های افسانه وار خیالی و اوهامی دینی را کنار بگذارند و با علم همراه و هم قدم شوند. اگر همراهی و هم قدمی را دوست نداشتند، حداقل از سنگ اندازی به سوی علم و ایجاد مانع در سر راه علم در شناخت انسان و طبیعت و کیهان و جهان و خداوند خودداری نمایند. بنیان گذاران آیین ها و ادیان بجای اینکه ریشه پرستش را بخشکانند و انسان را رها و رستگار سازند، بار های سنگین تری را بر گردن و دوش و کول انسان گذاشتند که بسیار سنگین تر ؛ هولناک تر و ظلمانی تر از بار سبک طبیعی دوران بت پرستی اند. زیرا علاوه بر تبعیت و پیروی از شهوت غریزه نام آوری و شهرت طلبی ، پیامبران دین و آیین ها بخصوص ادیان ابراهیمی در ته دل و باطن خویش بطور آگاهانه یا ناخود آگاه انسان را دوست نداشته اند بلکه از انسان متنفر بوده اند. برای انسان خط و نشان طاعت و بندگی در مقابل خداوند، کشیدن نشانه آشکار و بارز تنفر از انسان می باشد. القاب اشرف مخلوقات و خلیفه الهی به انسان چسباندن ظاهر زیبای قضیه می باشد و باطن آن زشت و منفور.
ب - کثرت پایان ناپذیر ماورایی یعنی تقسیم مکان بیکران و مطلق به مکان های محدود و متناهی با محیط و مرز های مطلقا مسدود و نفوظ ناپذیر و در سر جای خود جاودانه ثابت و ساکن و پایدار باقی ماندن. قطر هرکدام از این مکان ها برابر است با فاصله بین مراکز مکان های همسایه که میتوان آنرا ثابت الهی تقسیم هستی نامید.
ب - سرنوشت های پنجگانه جنسی و عشقی افراد انسانی. تنها از این طریق می توان تعداد منازل اصلی حرکات نزولی و صعودی خود خداوند به عنوان کل بهمراه کلیه مخلوقات به عنوان اجزای تفکیک ناپذیر از کل از سطح ایده آل و کمال مطلق مبداء و برگشت به آن حالت اولیه یعنی معاد و روند ظهورات حالات واقعیت محض و غیبی ( عالم غیب ) در قالب واقعیت عینی و شهودی ( عوالم بیشمار شهودی ) ، قابل تعیین می باشند و نه از راه و طریقی دیگر.
پ - نفوس عشره بجای عقول عشره و یا خویشتن های دهگانه افراد بشری که برای اولین بار در مبداء هرکدام در سطح کمال آفریده شده اند و در طول سفر از مشمولیت تغییر و تحول و تکامل و گذر زمان و میرایی مبّرا می باشند و همیشه در سه منزل اولیه نزولی و سه منزل آخری صعودی دو تا از آنها بصورت زوج های دوقلوی خودی بیدار و بقیه در خواب و دیدن روئیا هی شیرین و لذت بخش در عالم روئیا بسر می برند که جای آن عالم روئیا در ذهن بیکران خداوند می باشد که هستی بیکران خداوند را نه تنها در بر دارد بلکه منطبق بر آن است. در چهار منزل پایانی سیر نزولی و در چهار منزل سیر صعودی چهار تا از نفوس به تنهائی پشت سر هم بیدار میشوند و شاهد تغییر و تحولات و تکامل هستی و گذر زمان خواهند شد. منازل یا وادی ها و یا ایستگاه های هفتگانه نزولی و صعودی در دوره های هفت مرحله ای همیشه در سطحی بر تر از سطوح قبل تکرار می گردند و پس از قیامت کبرا ( به زبان دینی ) و آخرین مه بانگ ( به زبان علمی ) سفر خلقت به پایان میرسد و حالت معاد که همان حالت مبداء می باشد دوباره ایجاد خواهد شد و نفوس عشره یا خویشتن های دهگانه افراد انسانی در کلیه نسل ها همزمان از خواب بیدار خواهند و زندگی اشتراکی خودرا در واقعیت محض طبیعی و کیهانی دوباره آغاز خواهند نمود.
حرکت یک ذره مادی و یا یک ذره نوری را از نقطه a به نقطه b با حرکت جهان بین چنین دو نقطه ای یک مثال بسیار کودکانه می باشد و نه علمی. از آنجاییکه مکان جهان ها هر کدام سر جای خود به امر صاحب مطلق طرح مطلق میخکوب گردیده اند و سکون مطلق بر آنها حکمفرماست ، لذا هیچگاه نمی توانند از نقطه x به سوی نقطه y حرکت کنند و روان شوند، بلکه فقط محتوای آنها از حالت مبداء نزول می یابد و سپس به سوی حالت معاد بر می گردد. ضمننا بجای عبارت " تاریخچه های جایگزین " میتوان از تاریخچه های انفرادی و خانوادگی و اجتماعی و تاریخ های کلی و متوالی و پی درپی کیهانی صحبت به میان آورد که در عرض هم وجود ندارند بلکه در طول زمان پشت سر هم به ظهور می رسند و آنهم از طریق وقوع قیامت ها یا مه بانگ های متوالی و آنهم براثر نوسانات انقباض و انبساط محتوای کل جهان. لذا انقباض یک قدم از انبساط در مبداء مقدم تر بوده است. حرکت نزولی هستی با انقباض آغاز گردیده است و با آخرین انقباض در سیر صعودی به پایان خواهد رسید.
قبل از مه بانگ چه بود ؟ برای اینکه یک پاسخ ماورای علم فیزیک و بطور حقیقی و منطبق بر حقیقت به این سوال ارائه دهیم که در مقابل هرگونه استدلال های فهمانی و عقلانی و کشف و شهود های دل و باطن فلاسفه و حکیمان و عارفان و باور های وحیانی و حدیثی و روایی اندیشمندان دینی که هرکدام در ظاهر از الماس تیز تر و بُرا تر به نظر می رسند، خراش بر ندارد و جاودانه صدمه ناپذیر باقی به ماند، توجه به این حقیقت است که افراد انسانی از حق طبیعی و الهی برخوردار می باشند که یک بار مرد باشند و یک بار زن . و آنهم در دو عالم مادی مستقل و پشت سر هم. یعنی در دو منزل ؛ دو وادی و یا دو شهر عشق هم در سیر انتهای نزولی و تکرار کاملا همسان آن دو منزل در آغاز سیر صعود و آنهم بطور بیشمار در چرخه طولانی هفت پله ای حرکت خود هستی. از آنجاییکه نمیتوانیم مطمئنا و یقینن به این حقیقت آگاه شویم که آیا هم اکنون در آخرین منزل نزولی در یکی از دوره های هفتگانه بسر می بریم یا در منزل ماقبل آخر ؟ و اگر در سیر صعودی به سر می بریم باز هم نمی توانیم یقین حاصل کنیم و مطمئن باشیم که آیا هم اکنون در حال زندگی کردن در منزل اول صعودی همان دوره هستیم یا در منزل دوم ؟ لذا حل معما و راز گشایی را به عهده خواننده گرامی واگذار می نمایم . چیزی که میتوان بطور صد در صد اما نه به شکل دگماتیک و تعصب از نوع باور دین و مذهب به آن اطمینان و یقین داشت این است قبل از مه بانگ همین زندگی در سطحی دیگر وجود داشته است و با این تفاوت عمده که کلیه مردان، زن بوده اند و کلیه زنان، مرد. امیدوارم و از ته دل آرزو دارم که هاوکینگ در زندگی قبل از مه بانگ در قالب جسمانی یک زن زیبا و دانشمند محکوم به نشستن روی صندلی چرخدار نبوده باشد و در زندگی بعدی که پس از وقوع قیامت یا مه بانگ بعدی از نو آفریده خواهد شد و هاوکینگ دوباره در قالب جسمانی زنانه پا به عرصه وجود خواهد گذاشت و رسالت علمی خودرا در سطح برتری ادامه خواهد داد مثل این زندگی محکوم به نشستن روی صندلی چرخدار نشود. آمین
اگر فرصت دیگری دست داد بحث را ادامه خواهیم داد.
امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را به درد نیاورده باشم. در پایان دوبیت شعر از مولانا :
تا نگردی او ندانی اش تمام / خواه آن انوار باشد خواه ظُلام

بجای عنوان طرح بزرگ در مقابل داستان آفرینش مندرج در کتاب اول موسا تحت عنوان Genesis یکی از پنج کتب اولیه عهد قدیم ، میتوان از این به بعد از عنوان
" افسانه نوین آفرینش " به زبان غربی Genesis Nova استفاده کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

در آزمایش دو شکاف در علم فیزیک در بررسی ماهیت نور، اگر اول در مقابل حرکت نور یک شکاف قرار گیرد، نور ماهیت یا خاصیت ذره ای بودن را از خود نشان می دهد. و اگر دو شکاف بسیار نزدیک بهم در سر راه نور قرار گیرد ، آنگاه نور از خود ماهیت موجی بودن را نشان می دهد. هنوز یک آزمایش دیگری انجام نگرفته است که در آن نور بتواند همزمان این دوماهیت را از خود بروز دهد. ریچارد فیمان ( تلفظ انگلیسی : فای مَن ) پیشنهاد نمود که یک ذره نور یا یک الکترون در حرکت خود در بین دو نقطه تنها یک مسیر واحد و معین را طی نمیکند بلکه مجموعه ای از مسیر های ممکنه که میانگین جمع آنها محتمل ترین مسیر می باشد که به زبان علمی " پاد اینتگرال " نامیده می شود و به معنای جمع راه ها است. دیوید بوهم پیشنهاد داد که ماهیت نور در اصل ذره ای می باشد و ماهیت مکان موجی است. لذا ذرات نور و الکترون ها در حرکت از نقطه ای به نقطه دیگر هیچ انتخاب آزاد دیگری ندارند غیر از اینکه روی مسیر های موجی شکل حرکت کنند. این پارادوکس یا تناقض هنوز بطور روشن حل نگردیده است. هاوکینگ و ملودینوف ( این نام ریشه در نام مندلیوف دارد ) این موضوع را به میدان کیهان شناسی منتقل نموده اند و بر این باور اند که جهان هم در طول حیات اش از اولین لحظه وقوع مه بانگ تاکنون تنها یک راه و مسیر را طی ننموده بلکه راه های فراوانی را و در بین راه به جهان های کثیری تبدیل شده است !!؟؟ چه خطای بزرگی!
داوکینز زیست شناس بریتانیای میگوید : داروین خدا را از علم زیست شناسی بیرون انداخت و هاوکینگ در علم کیهان شناسی اورا بطور کلی از صحنه شناخت و دانش بشری حذف نمود. این بیان داوکینز بطور روشن و آشکار حقیقت ندارد، زیرا نظریه تکاملی داروین افسانه دینی خلقت آدم از خاک بهشتی و استخراج حوا را از دنده های چپ یا راستش را نقش بر آب کرد و نه اینکه خدا را از علم بیولوژی طرد نموده باشد. و نظریه مه بانگ در علوم نجوم و کیهان شناسی افسانه دینی خلقت شش روزه جهان توسط خداوند را نقش بر آب کرد و نه بیرون راندن خداوند را از دانش بشری. پیامبران ادیان ابراهیمی تصاویر اشتباه ؛ خیالی ؛ اوهامی و غیر حقیقی از خلقت انسان و موجودات زنده و غیر زنده و جهان را توسط خداوند به بشر ارائه داده اند و نه اینکه خود خداوند و خلقت جهان و انسان و کلیه موجودات توسط او افسانه باشند. مفهوم خدا در طول تاریخ بشریت با آغاز پیدایش ادیان ابراهیمی در انحصار این ادیان و مذاهب عدیده آنها در آمده است و این انحصار گرچه با پیدایش رنسانس ضربات شدیدی ( از نوع ضربات مشت کاسیوس کلی در رینگ بُکس بر سر و صورت حریفان خود ) را بر پیکره خود دریافت نموده است و ضربات سنگین مارکس و انگلس هم با تحریر ماتریالیزم دیالکتیکی و تاریخی و قرار دادن آنها در دست چماق داران کمونیستی، نتوانستند سر و گردن و تنه و پاهای آن انحصار شوم و ظلمانی را بطور کامل خُرد و له و لورده کنند و آنرا از صحنه خارج سازند. اشتباه آنان این بود که افسانه بودن داستان های دینی را با افسانه بودن خداوند، معادل و مترادف و هم معنی پنداشته اند. بجای اینکه به مردم بگویند که خداوند متعال در طول تاریخ بشریت هیچ انسانی را جهت هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده است و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات پچ پچ و یا زمزمه و نجوا نکرده است بلکه انسان و موجودات زنده دیگر را همان طوری آفریده است که داروین در اثر خود به نام " اصل انواع " شرح داده است و خود آن اثر هم به تکامل و روشنگری بیشتری نیاز مند است. آنها هم بسان و تقلید از پیامبران به فکر نام آوری و رسیدن به شهرت جهانی بوده اند و نه دست یابی به حقیقت و لمس و احساس آن .
بهر حال بینش علمی هاوکینگ در طرح بزرگ و بینش ادیان ابراهیمی در داستان خلقت جهان یک وجه مشترک و غیر حقیقی دارند و آن اینکه : از دیدگاه ادیان ابراهیمی خداوند جهان را از نیستی و عدم آفریده است و از دیدگاه هاوکینگ جهان خود بخود در دل نیستی و عدم ایجاد شده است. حال دیدگاه دینی را یک لحظه کنار بگذاریم و توجه خودرا به دیدگاه هاوکینگ و یارانش معطوف داریم.
طبق اصل طلائی علم فیزیک خمیر مایه جهان مادی یعنی انرژی نه قابل ایجاد است و نه قابل انهدام. در طول تکامل جهان نه ذره ای به آن افزوده می گردد و نه ذره ای از آن کاسته میشود. بنابر این خمیر مایه جهان نه از عدم و نیستی خلق گردیده است و نه در دل عدم و نیستی خود بخود به وجود آمده است بلکه از هستی بیکران خود خداوند آفریده شده است و آنهم با هدفی مشخص و معین و معنا دار و در چهار چوب یک طرح مطلق . لذا هم باور و بینش ادیان ابراهیمی اشتباه می باشد و هم نظریه هاوکینگ و ملودینف. از طرفی دیگر شکی نیست که هاوکینگ یکی از ریاضی دانان بزرگ عصر حاضر می باشد، اما بطور روشن و آشکار میتوان ادعا نمود که مثل اندیشمندان دینی ، تصور روشنی از مفاهیم نامتناهی ؛ بیکرانی و بینهایت نداشته و نتوانسته است به این حقیقت دست یابد که بینهایت نمی تواند دارای یک مرکزیت واحد و یگانه و منحصر به فرد باشد، زیرا هرچیزی که دارای مرکز باشد، ضرورتا دارای محیط و مرز و کرانه هم می باشد. هاوکینگِ ریاضی دان و هندسه شناس اگر به این حقیقت می رسید، آنگاه می توانست موجود بودن مجموعه جهان های موازی را به زبان ریاضی به اثبات برساند. موجود بودن جهان های موازی در اطراف این جهان و در پهنه بیکرانی هیچگاه از لحاظ تجربی قابل مشاهده و اثبات نخواهند بود بلکه تنها از طریق تقسیم زمینه بینهایت و بیکرانی به روش هندسی و آنهم معقول تر و منطقی تر خواهد بود که محیط و مرز جهان ها را مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر در نظر بگیریم و برای جلوگیری از پریشانی خیال تخیل گران علمی ، مفیدتر خواهد بود که کلیه جهان هایی تاکنون خلق یا ایجاد شده اند و جهان هائی که در اطراف این مجموعه در کلیه جهات در آینده و آینده ها خلق یا ایجاد خواهند شد، همگی را از لحاظ فرم یا شکل و محتوا مطلقا برابر و یکسان در نظر داشته باشیم.
بیشتر از این سر خوانندگان گرامی را به درد نمی آورم. در صورت علاقه بیشتر در همین سایت می توان به مباحث زیر مراجعه کرد : هفت عالم ؛ گرانش کوانتایی ( تلفظ به زبان انگلیسی : کوانتمی ) ؛ عالم غیب و شهود ؛ ازل و ابد ؛ بی مکانی و بی زمانی ؛ نظریات ام و ریسمان و ابر ریسمان و حلقه ؛ حضرات و کلیات خمس ؛ نظام احسن یا احسان ؛ دلیل و معلول ؛ علم نفس ؛ خویشتن ؛ امشاسپندان ؛ زرتشت ؛ دهر ؛ مه بانگ ؛ بیگ بانگ ؛ امکان اشرف و اخس ؛ ماده ؛ روح ؛ روان ؛ جان ؛ خلقت و آفرینش ؛ سیاه چاله ها ؛ ماده و انرژی تاریک ؛ زندگی های بعد از مرگ ؛ دنیا ها یا جهان های موازی ؛ قیامت ؛ معاد و خیلی بحث های دیگر.
نکته مهم و حساس این است که زمانی که از حکمت الهی و خود خداوند صحبت به میان می آید، باید ببینیم که از چه دیدگاهی سخن گفته یا نوشته می شود: دینی یا علمی؟
دیدگاه غایت شناسی علمی از خداوند در حال حاضر درست مثل دیگاه های مختلف دینی ناقص است و نیاز به تکامل دارد.
یک مثال کودکانه و روز مره برای تشخیص فرق بین نگاه دینی و علمی به خداوند و حکمت الهی :
خداوند حقیقی و واقعی و عینی و غیبی ، بینهایت بار بزرگتر است از " الله اکبر دینی " .

بپرس