طراحی

/tarrAhi/

مترادف طراحی: طرح ریزی، مدل سازی، نقشه کشی، نگارگری، برنامه ریزی

برابر پارسی: نمودارسازی

معنی انگلیسی:
designing, planning, sketching, draftsmanship

لغت نامه دهخدا

طراحی. [ طَرْ را ] ( حامص ) عمل و شغل طراح. بیرنگ گری. نقشه ریزی. نقشه بنائی را بر کاغذ، با حبر یا مداد و یا بر زمین با گچ و مانند آن کردن. نقاشی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

طراحی. [ طُ حی ی ] ( ع ص ) سیرٌ طُراحی ٌ؛ سیر دور و دراز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

عمل و شغل طراح ۱ - طرح افکنی نقشه ریزی . ۲ - طرح نقاشی . ۳ - شیوه ای از نقاشی که جنبه طرح آزمایشی و تمرینی دارد . ۴ - ریختن طرح جامه ها .
سیر طراحی سیر دور و دراز

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (حامص . ) کاری که طراح انجام می دهد.

فرهنگستان زبان و ادب

{drawing} [هنرهای تجسمی] بازنمایی تصویر یا شیء مشخص بر روی سطح به وسیلۀ خطوط

واژه نامه بختیاریکا

تَتَباع

دانشنامه عمومی

طراحی به دانش ایجاد یک طرح از تصویری ذهنی، خیالی یا واقع گرایانه گفته می شود. طراحی در معنای تخصصی، مفاهیم و کاربردهای متنوعی را دربر می گیرد، از این رو مانند واژهٔ هنر با یک تعریف مشخص نمی توان تمام جنبه های آن را بیان کرد.
در هنرهای تجسمی، طراحی یا به صورت یک اثر مستقل؛ یا به عنوان پیش طرحی برای یک اثر هنری انجام می گیرد که در این صورت طرح مقدماتی[ ۱] نیز خوانده می شود. طراحی در دو حوزهٔ کلی مطرح می شود: یکی drawing است که شامل برداشت های شخصی، احساسات فی البداهه و تجربه های آزاد طراح از موضوعات گوناگون با بیان مستقل و به روش های متنوع می باشد؛ و دیگری design است که شامل مراحل ترکیب عناصر بصری و فضا بر پایهٔ اصول طرح، برای مخاطبی معین است و جنبهٔ کاربردی دارد، مانند رشته های طراحی صنعتی، طراحی معماری، و طراحی لباس. [ ۲]
سابقه اولین طراحی ها بسیار کهن است. شاید بتوان گفت قدیمی ترین طرح ها مربوط به دورانی است که بشر درون غارها زندگی می کرده است. نقش های درون غار لاسکو و آلتامیرا در فرانسه نمونه هایی از این قبیل هستند. طراحی مردمان غارنشین با آئین ویژه و به دست افراد معدودی انجام می گرفت. اینطور حدس زده شده که هدف از این نقوش جنبه جادویی برای جلوگیری از سوانح طبیعی و افزایش قدرت در طبیعت بکار می رفته است. ابزار طراحی بشر اولیه بسیار ابتدایی بود و از سوخته چوب همراه با چربی و پیه حیوانات استفاده می کردند. [ ۳]
بین سده شانزدهم تا سده نوزدهم اهمیت طراحی در مقایسه با اهمیت رنگ پردازی بحث اصلی هنرمندان غربی بود و بر این مبنا هنر فلورانسی نیکولا پوسن و انگر از هنر ونیزی روبنس و دلاکروا متمایز شد. در شرق دور از گذشته تاکنون مرزی میان نقاشی و طراحی وجود نداشت و قلمو وسیله اصلی هر دو شاخه محسوب می شده است. در ایران پس از اسلام طراحی به عنوان نقشه ای برای نگارگری به حساب می آمد و ابتدا طرح را با خطوط بیرنگ بروی کاغذ می کشیدند و سپس به رنگ پردازی می پرداختند. در اواخر سده دهم هجری/شانزدهم میلادی طراحی از نگارگری مستقل شد و هنرمندانی مانند رضا عباسی، محمدی و شیخ محمد آن را به کمال رساندند. [ ۴]
امروزه، اجرای طراحی، محدود به استفاده از ابزارهای سنتی ( مداد، زغال و غیره ) نیست بلکه روش های متنوع ترکیب مواد، چسباندن وسایل، استفاده از مواد و ابزار تازه و غیرمتعارف نیز رواج یافته است. علاوه بر این، رایانه، دورنگار، ویدئو و انواع وسایل پیشرفتهٔ دیگر نیز امکانات تازه ای در این زمینه به وجود آورده اند. [ ۵] با این همه، آموزش طراحی از مسیر همان ابزارهای سنتی عبور می کند و از این طریق است که طراح قادر به استفادهٔ ماهرانه و خلاقانه از ابزارهای تازه می گردد.
عکس طراحیعکس طراحی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

architectonics (اسم)
ساختمان اثر ادبی، فن معماری، طراحی

designing (اسم)
طراحی

sketching (اسم)
طراحی، طرح ریزی

modeling (اسم)
طراحی، گچ بری، مدل سازی

drafting (اسم)
طراحی

modelling (اسم)
طراحی، گچ بری، مدل سازی

پیشنهاد کاربران

ساخت
با احترام. پیشنهاد شخصی بنده این است که می توانیم با آمیختن پیشوند در بن کار واژه زاییدن ( که اینجا منظور زایش و آفرینش هنری، فرهنگی و اندیشگی هست ) واژه های زیر را بسازیم
طرح:در زای
طراح:در زاگر
...
[مشاهده متن کامل]

طراحی:در زاگری، درزایی
به نظر می رسد واژه های پیشنهادی با designe انگلیسی نیز همانندی آوایی دارد

نگارشگری، نگارندگی
پی ریزی کردن
چارچوب بندی کردن
کلمه "طراحی" ( tartih ) در فارسی به احتمال زیاد از زبان آرامی، یکی از زبان های سامی که نیاکان زبان عربی هستند، وام گرفته شده است. در زبان آرامی، کلمه "طراز" ( taraza ) وجود داشت که به معنی "ترتیب" یا "انتظام" بود. این معنی زمانی که به فارسی وام گرفته شد، به مفهوم "طراحی" تکامل یافت.
...
[مشاهده متن کامل]

بنابراین، از نظر تقدم زمانی، ریشه "طراحی" ( tartih ) به احتمال زیاد در زبان آرامی شکل گرفته و حتی قدمتی قبل از عربی دارد. این کلمه با تغییر معنایی به سمت "طراحی" از آرامی وارد فارسی شد و عربی معادل مستقیمی برای آن ندارد.

طراحی در فارسی میتونه به چند جور ( بسته به نوع طراحی و دیزاین ) به کار برده بشه مثلا طراحی و دیزاین سفره غذا : ( ( چینش ) ) گزینه خوبیه که سفره آرایی هم گویند پس ( ( آرایییدن یا آرایش ) ) هم میشه استفاده کرد در جای مناسبش.
نمودگری
دزاین
در نمود ، در : در زبان اوستایی به چم کشیدن همگون با درو ، دراز ، دریو ، درد ، نمود به چم هر آنچه از ذهن به تجلی و ظهور و جلوه می کشد، و واژه نمودگر برای طراح و نمود و نماد برای طرح
دیسانش
( دیس: شکل )
رسم
‏دیزانیدن = شکل کشیدن، to design، طراحی کردن
دیزانش = عمل طراحی
دیزانیده = designed
دیزانشگر = designer
{دیزانیدن: دیز ( ریخت دیگری از دیس به معنای شکل ) پسوند کارواژه ساز �انیدن�. رویهمرفته به معنای ساختن یک شکل چه در ذهن چه بر روی کاغذ}
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
بازنمایی ( بر پایۀ پیشنهاد خوب فرهنگستان زبان و ادب )
مدل سازی
نقاشی کشیدن
طراحی : طرح ریزی ، مدل سازی
ترایی= طراحی
تراییدن = طراحی کردن
نقش انگاری
Farzad
کشیدن
طراحی کردن

برنامه ریزی
نقاشی کردن
طراحی: :[ اصطلاح انتشارات]طراح بابهره گیری از ذوق هنری ، فن روان بشناسی، ابتکار عمل و حس زیبا شناختی میان بخش ها و اجزای گوناگون توازن، وحدت وتناسب ایجاد میکند . ویراستار کتاب را پس از ویرایش به بخش طراحی
...
[مشاهده متن کامل]
ارائه میدهد. طراح جای صفحات ، اندازه حروف و نوع آنها حاشیه ها و فضا های خالی صفحات ، محل و نوع و شکل تصاویر و جداول ، اجزای سه گانه کتاب و جلد و روپوش جلد را طراحی میکند.

به فارسی: بَرسه ( بَرسیدن ) ، وانِشان ( وانِشیدن، وانِشان کردن/زدن )
بَرسه ( Barse ) مانند آلمانی Entwurf و عربی Al - Tarh به معنی انداختن است، زیرا طرح گاهی با فعل انداختن به کار میرفته. حافظ : طرحی نو در اندازیم.
...
[مشاهده متن کامل]

وانِش ( Vaneshaan ) نیز مانند انگلیسی Design و فرانسه ای Dessin از وا:de و نش/نشان:sign ساخته شده.

واژه طراحی در زبان اربی از واژه اوستایی دَر به چم کشیدن گرفته شده است از ریشه اوستایی دَر واژه های draw و drag در زبان انگلیسی و همچنین واژه traho در زبان لاتین نیز ساخته شده اند که همگی به چم کشیدن هستند، در زبان پارسی نوین هم واژه های بسیاری وجود دارند که ریشه آن ها به واژه اوستایی دَر برمی گردد مانند
...
[مشاهده متن کامل]

درو : کشیدن و بریدن فرآورده های کشاورزی، دریدن:کشیدن و پاره کردن، دره: دریدگی میان کوه ها، دراز :کش آمدگی، درز : کشیدگی و پارگی، درج :نوشتن، دریا : پهنه آبی طراحی تراهی طرح دَر تَر طراح ترا درا

پیسازی/پی سازی
پینمود/ پی نمود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس