صهیب

فرهنگ اسم ها

اسم: صهیب (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: sohaib) (فارسی: صهَيب) (انگلیسی: sohaib)
معنی: آن که یا آنچه سفیدی آن آمیخته با سرخی ( گندمگونی ) باشد، از صحابه ی پیامبر اسلام ( ص )، ( مصغر اَصْهَب )، سرخ و سفید به هم آمیخته، آن که موهای سرخ و سفید به هم آمیخته دارد، کنیه ی شیر درنده، ( اَعلام ) صهَیب: [قرن اول هجری] از صحابه ی پیامبر اسلام ( ص )، که در کودکی به دست رومیان اسیر و بعدها آزاد شده بود، در زمان ظهور اسلام در مکه تجارت می کرد، مسلمان شد و در مدینه به پیامبر اسلام ( ص ) پیوست و در جنگهای مسلمانان شرکت داشت
برچسب ها: اسم، اسم با ص، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

صهیب. [ص ُ هََ ] ( اِخ ) ابن سنان بن مالک ، مکنی به ابویحیی ، از بنی نمربن قاسط. صحابی است و از تیراندازان نامی عرب و از سابقان در اسلام است. پدر او از اشراف جاهلیت است. کسری او را بر ابله بصره ولایت داد. منازل کسان او در سرزمین موصل بر شط فرات ( از جانب جزیره و موصل ) بود. و صهیب بسال 36 قبل از هجرت. بدانجا متولد شد. رومیان بر آنها غارت بردند و صهیب را اسیر گرفتند. یکی از بنی کلب وی را اسیر گرفت و بمکه آورد. عبداﷲ جدعان تیمی او را خرید، سپس آزاد کرد و او در مکه بتجارت پرداخت و چون اسلام ظاهر گشت ، وی مسلمانی گرفت و سی و چندمین تن بود که اسلام آورد. چون مسلمانان عازم هجرت حبشه شدند، صهیب مالی فراوان بدست آورده بود. مشرکان از مهاجرت او ممانعت کردند و گفتند تو گدائی پست بودی و اکنون که مالی فراوان یافته ای اراده رفتن داری ! گفت : اگر مال خویش را بدهم مرا در رفتن آزاد میدارید؟ گفتند: آری. وی همه مال خود بدانها داد. چون این خبر به پیغمبر رسید، گفت : ربح صهیب ربح صهیب ؛ یعنی صهیب سود برد. صهیب در جنگ بدر و احد و دیگر غزوات حاضر بود و در صحیحین 307 حدیث از او آمده است. وی بسال 32 هَ. ق. در مدینه درگذشت. ( الاعلام زرکلی ص 436 ). صهیب بخاطر زهد و پارسائی و مقام شامخی که در متقدمین دارد بین مسلمانان شهرتی وافر داشته و در ادب فارسی نام او فراوان دیده میشود :
پیش صدر مصطفی بین هم بلال و هم صهیب
این چو عود آن چون شکر در عود سوزان آمده.
خاقانی.
چنان بزد ره اسلام غمزه ساقی
که اجتناب ز صهبا مگر صهیب کند.
حافظ.

صهیب. [ ص ُ هََ ] ( اِخ ) ابویحیی. رجوع به صهیب بن سنان شود.

فرهنگ فارسی

ابن سنان ابن مالک مکنی به ابو یحیی صحابی و از تیراندازان عرب (و.سرزمین موصل ۳۶ قبل از هجرت - ف. ۳۲ ه.ق . ). وی از بنی نمر بن قاسط و از سابقان در اسلام است . پدر او از اشراف جاهلیت است . کسری او را برابله بصره ولایت داد. منازل کسان او در سرزمین موصل بر شط فرات ( از جانب جزیره و موصل ) بود و صهیب بدانجا متولد شد. رومیان آنان را غارت نمودند وصهیب را اسیر کردند .یکی از بنی کلب وی را گرفت و بمکه آورد. عبدالله جدعان تیمی او را خرید . سپس آزاد کرد و او در مکه بتجارت پرداخت و چون اسلام ظاهر گشت او مسلمان شد . چون مسلمانان عازم حبشه شدند صهیب مالی فراوان بدست آورده بود و مشرکان از مهاجرت او ممانعت کردند و گفتند تو گدایی پست بودی و اکنون که مالی فراوان یافته ای اراده رفتن داری ? گفت : اگر مال خویش بدهم مرا در رفتن آزاد میکنید ? گفتند : آری . وی همه مال بدیشان داد. چون این خبر به پیغمبر رسید گفت [ ربح صهیب ربح صهیب ] ( صهیب سود برد ) . صهیب در جنگ بدر واحد و دیگر غزوات حاضر بود و در صحیحین ۴٠۷ حدیث از او آمده . وی بسبب زهد و پارسایی شهرت دارد.
ابویحیی

پیشنهاد کاربران

سلام
معنی گوناگونی داره مثلا تو عربی شیر سرخ و سفید درنده یا شیر درنده
تو رومی میشه بچه شیر
سلام منم صهیبم معنی به عربی یعنی شیر درنده یا همون سرخ و سفید هم معنی میده و به رومی بچه شیر میشه
من اسمم صهیب است و به معنای یکی از اصحاب پیامبر است ومعنی دیگه اش شیر سرخ است
هم یکی از اصحاب پیامبر بوده وهم به معنی شیری که سرخ و درنده است
صهیب رومی نام یکی از اصحاب پیامبر

شیر درنده
یه جا نوشته بود به معنی سرخ و سفید و شیر درنده
عالیه ولی به معنی رومی یعنی بچه شیر

بپرس