صدرا
فرهنگ اسم ها
معنی: بالا برنده، ارج دهنده، بلندمرتبه، والامقام، نام حکیم و فیلسوف ایرانی معروف به ملاصدرا، ( صدر، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به صدر، ( اَعلام ) فیلسوف و متکلم ایرانی [حدود، قمری] معروف به صدرا، ملاصدرا و ملقب به صدرالدین و صدرالمتألهین، مؤلف اسفار در فلسفه و شرح چندین اثر فلسفی پیشینیان از قبیل شرح هِدایه، شواهد ربوبیه، شرح حکمت اشراق، همه به عربی و سه اصل به فارسی، در انتقاد از متعصبان، ( عربی ـ فارسی ) ( صدر + ا ( پسوند نسبت ) )، ( در اعلام ) فیلسوف و حکیم اسلامی قرن یازدهم معروف به صدرا، مرکب از صدر ( عربی به معنای بالا ) + الف فاعلی ( فارسی )، نام حکیم محمدبن ابراهیم بن یحیی شیرازی معروف به ملاصدرا
برچسب ها: اسم، اسم با ص، اسم پسر، اسم فارسی، اسم عربی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
ثم ابن ابراهیم صدر الاجل
فی سفر الحج مریض ( مریضاً؟ ) ( 1050 ) ارتحل
قدوة اهل العلم و الصفاء
یروی عن الداماد و البهائی.
این رباعی از ملاصدراست :
آنان که ره دوست گزیدند همه
در کوی شهادت آرمیدندهمه
در معرکه دو کون فتح از عشق است
هر چند سپاه او شهیدند همه.
( از ریحانة الادب ج 2 ص 460 ).
دانشنامه اسلامی
پیشنهاد کاربران
منم یک صدرایی هستم ، خداروشکر می کنم که مردم دوست دارن اسم صدرا رو ، رو بچه هاشون بزارن
صدرا مرکب از صدر ( عربی به معنای بالا ) الف فاعلی ( فارسی ) - بالا برنده، ارج دهنده، نام حکیم محمدبن ابراهیم بن یحیی شیرازی معروف به ملاصدرا .
صدرا : بلندمرتبه و والامقام
صدرا : بلندمرتبه و والامقام
ایم پسر منم صدرا است خیلی خیلی اسم قشنگیه من خیلی خوشحام اسمش را صدرا گذاشتم
صدرا یعنی پسر بابا اونم چه پسری شاهپسر
پسر دومی بابا داداش دومی صالح
پسر دومی بابا داداش دومی صالح
صدرا یعنی ارجمند آغاز اول راستی یه دانشمند ایرانی هست به اسم ملاصدرا
بلند مرتبه اسمی که از فیلسوف ملاصدرا به ارث رسیده
منم اسم پسرمو که قراره تا چند روز دیگه به دنیا رو صدرا بزارم
منم میخوام اسم بچه اولم که پسره و انشاءالله تا یک ماه دیگه به دنیا میاد رو صدرا بذارم
بهترین بهترین بهترین اسم دنیا عالی منم اسمم صدرا است بهترین اسم دنیاست عالی عالی عالی
بالاترین
ارشد
آقا زاده که ما یک روز خواهیم داشت
ارشد
آقا زاده که ما یک روز خواهیم داشت
صدرا.
خیلی اسم خوبیه اسم منم محمد صدرا است.
یعنی دلنشین ترین اسم دنیا: )
: )
خیلی اسم خوبیه اسم منم محمد صدرا است.
یعنی دلنشین ترین اسم دنیا: )
: )
صدرایعنی عشق محبت صمیمیت وفا دوست داشتن جیگربابافداش بشم پیش من نشسته.
اسم پسرم صدراست از روزی که فهمیدیم هست امید وشادی رو دوباره به خونمون اورد
من اسمشو چند سال پیش توخواب دیده بودم وعاشقش شدم
من اسمشو چند سال پیش توخواب دیده بودم وعاشقش شدم
صدرا یعنی بلند مرتبه ترین
صدرا یعنی عشق خواهرش😘
صدرا یعنی عشق خواهرش😘
حکیم قرن ۱۱
اسمی که خیلی دوست دارم
صدرا
ماهم یه صدرا داریم
که محمد صدرا هست ما صدرا صداش میزنیم
صدرا برادرمه
که محمد صدرا هست ما صدرا صداش میزنیم
صدرا برادرمه
من که اصلا این اسم رو دوست ندارم عربی هست وخیلی قدیمی
صدرا یک اسم شهر در استان فارس هست اسم یکی از شرکت های دریایی بالا مرتبه بلند آوازه استوار اسم برادر خودم هم صدرا هست و من خیلی آن را دوست دارم
صدرای یعنی پسرک زیبای مامان
در مقامی که "صدارت" به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی. . .
صدرا واقعا اسم خوش آهنگ و زیباییه. با اسم های زیادی هم ست میشه😊
لقب پیامبر اسلام هم هست. ترکیب فارسی عربی زیباییه.
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی. . .
صدرا واقعا اسم خوش آهنگ و زیباییه. با اسم های زیادی هم ست میشه😊
لقب پیامبر اسلام هم هست. ترکیب فارسی عربی زیباییه.
صدرایعنی بالانشینوارج دهنده وجیگرویکی یدونه مامانش که الان داره مختارمیبینه قربونش برم بااین اسم زیباوبامعنیش
پر قدرت
صدرا یعنی بلند مرتبه، والا مقام، ارج دهنده، بالابرنده. . . یعنی عشق. . . نفس. . . زندگی
آرزوی موفقیت و سلامتی و سربلندی برای همه بچه های عزیز و نازنین
آرزوی موفقیت و سلامتی و سربلندی برای همه بچه های عزیز و نازنین
یعنی جیگر خاله ، برترین و بلند مرتبه ترین
صدرا یعنی دلیل هر نفسم فرشته کوچولوی من که از بهشت اومده
بزرگ و بلند مرتبه
صدرا نام درختی است در بهشت که میوه های بسیار و برگهای رنگارنگ با عطر خوش دارد
صدرا یعنی بالا . یعنی عشق و نفس و زندگی مامان.
صدرا یعنی با هوش و دانا❤❤❤❤❤❤
صدرا یعنی با هوش و دانا❤❤❤❤❤❤
گفتند: صدرا یعنی چه ؟
در جملات کوتاه گفتم:
صدرا یعنی اول
صدرا یعنی بالا نشین، صدر نیشین
صدرا یعنی نخستین همه برای همه
صدرا یعنی آغاز زندگی مهرآگین
صدرا از واژه صدر؛ کلبه آرامش برای قلبهای زلال وآبی
... [مشاهده متن کامل]
صدر یعنی جایگاه آرامش قلب مهمترین قسمت وجود انسان
شرح صدر آرزوی بلند و جاودانه از انسانهای که طالب شرح وبسط صدر است که ربی اشرح لی صدری
ومحل لطف ورحمت الهی درگستره افق پهناوری از زندگی عاشقانه
ومحل ریزش صبر واستقامت و درک لذت آن که فرمود: الم نشرح لک صدرک
در جملات کوتاه گفتم:
صدرا یعنی اول
صدرا یعنی بالا نشین، صدر نیشین
صدرا یعنی نخستین همه برای همه
صدرا یعنی آغاز زندگی مهرآگین
صدرا از واژه صدر؛ کلبه آرامش برای قلبهای زلال وآبی
... [مشاهده متن کامل]
صدر یعنی جایگاه آرامش قلب مهمترین قسمت وجود انسان
شرح صدر آرزوی بلند و جاودانه از انسانهای که طالب شرح وبسط صدر است که ربی اشرح لی صدری
ومحل لطف ورحمت الهی درگستره افق پهناوری از زندگی عاشقانه
ومحل ریزش صبر واستقامت و درک لذت آن که فرمود: الم نشرح لک صدرک
زبیده، دختر ملا صدرای شیرازی و خواهر بدریه و صدریه، از زنان عالم، فاضل، ادیب و مفسر قرن یازدهم بود. زبیده نزد پدر و خواهرش بدریه درس خواند و در ادبیات و تفسیر به مقام استادی رسید و حافظ قرآن شد
بالاترین نقطه ای که می توان بود.
صدرا یعنی آینده خوب و روشنی که هر پدرومادری آرزوش دار. ومن معتقدم اسم فرزندمان را هرچی بگذاریم آیندشان نیز همان گونه رقم میخورد مگر اینکه خودمان کوتاهی یا نادانی کنیم😍صدرا😍
صدرا یعنی بزرگی ، مهربانی، زندگی
امیرصدرا : امیرصدرا ( عربی ) به معنای پادشاه و امیری که بزرگ و مهتر است، امیر والامقام.
آمنه بنت الهدی صدر یکی از زنان دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق بود. بنت الهدی در اسفندماه سال1316 ( 1356قمری ) درشهرکاظمین به دنیا آمد. آمنه بنت الهدی پدرش سیدحیدرصدر ومادرش دختر آیت الله شیخ عبدالحسین آل یاسین. آمنه صدرمعروف به بنت الهدی صدراست سیداسماعیل صدر وشهیدسیدمحمدباقرصدربرادران اویند. شهیده آمنه بنت الهدی صدرشهیده صدر، پیشگام نهضت اسلامی زنان درعراق بود.
... [مشاهده متن کامل]
زندگی نامه آمنه بنت الهدی صدر
آنچه که در پی می آید یادی و یادمانی از شهیده بزرگوار، بنت الهدی است که عمدتا بر اساس خاطرات �ام جعفر� همسر مکرمه علویه شهید بنت الهدی ( رحمة الله علیها ) ، در دهه اول ماه محرم الحرام به دنیا آمد و از همان زمان تولد با صبر و جهاد آشنا بود؛ زیرا در ماه مصائب متولد شد و شش ماه پس از تولد، پدرش آیت الله سید حیدر صدر وفات یافت. نام او را آمنه گذاشتند. وی در خانواده ای سرشار از محبت و ایمان و رابطه ای محکم میان اعضای آن در میان دو برادر مهربان و مادری والا تربیت یافت و از علم معرفت آنها بهره گرفت. وی همیشه می گفت، �عاشق علم و معرفت بودم و هر نوشته ای را که به دستم می افتاد، می خواندم. � وی همیشه دنبال یادگیری بود. سید شهید ( صدر ) بر تربیت ایشان بر اساس اصول اسلامی و جهادی نظارت می کرد تا زندگی او را وقف خدمت به اسلام و مسلمین و برافراشتن پرچم حق نماید. وی از الهامات و کرامات فراوانی برخوردار بود و اطلاعات زیادی از آنچه که در اطرافش می گذشت؛ داشت، به هر سؤالی که از وی می شد ؛ پاسخ می داد و پاسخ های وی قانع کننده و موجه بودند. بسیاری از زنان نزد وی می آمدند. تا در موارد امور دینی و دنیوی و همچنین در مورد واجبات حج و خمس سئوالات خود را بپرسند و پاسخهای مناسب را بگیرند.
ایشان بسیار ساده پوش و عفیف بود و پیوسته تکرار می کرد که زیبایی فقط به ظاهر نیست ؛ بلکه زیبایی حقیقی، زیبایی روح و عقل و ایمان است. رفتار او در دوران کودکی شباهتی به همسن و سالانش نداشت. مادر فاضله اش می گفت، �هرگز آمنه را به صورت یک دختر بچه ندیده ام. با همسن های خود مشغول بازی نمی شد؛ بلکه همیشه با بزرگ تر از خود همصحبت بود. � در سن دوازده سالگی مجله ای به نام �جامعه� را که یک مجله فرهنگی دینی بود؛ برای زنان مسلمان نوشت. علویه بنت الهدی بافندگی و خیاطی را خوب می دانست و برای برادر زاده های خود لباس می دوخت. دستپخت ایشان هم زبانزد همه بود و غذاهای مشهور عراقی مانند کوفته و دلمه و خورشت بادمجان را می پخت ؛ زیرا درب خانه سید شهید ( ره ) در همه وقت برای میهمانان باز بود و علویه شهید بنت الهدی ( ره ) با همسر شهید صدر، علویه ام جعفر در تهیه غذا برای میهمانان همکاری می کردند.
ایشان هر سه شب مراسم احیای شبهای قدر را به همراه گروهی از خواهران مؤمن برگزار می کرد و دعای جوشن کبیر و قرآن و سایر ادعیه شبهای قدر را می خواند و خواهران به همراه ایشان این دعاها را می خواندند، این مراسم به علت ترس از رژیم دیکتاتوری صدام، به صورت مخفیانه برگزار می شد و پس از پایان مراسم، همه با هم سحری صرف می کردند و با اخلاص تمام برای روز بعد، نیت می کردند. وی به سفر حج می رفت تا فرهنگ بیداری را در میان خواهرانی که همراه وی به سفر می رفتند؛ تبلیغ کند. خداوند متعال، فریضه حج را مقرر فرمود تا مردم ضمن انجام این فریضه، در مکانی جمع شوند که محل نشر دین و فرهنگ مسلمانان و اتحاد مردم اعم از سفید و سیاه و غنی و فقیر باشد. علویه شهید با اعتقاد به این اصل، نقش جهادی و راهبردی خود را انجام می داد. طی این سفرها، گاهی خواهرانی همراه وی بودند که برخی از آنها قبل از سفر ایمان و تقوای محکمی نداشتند و بعضی هم بی حجاب بودند؛ ولی پس از این سفر، با ایمان و تقوای کامل به دیار خود باز می گشتند.
وی برای سید شهید بهترین خواهر بود و در تمام زمینه های سیاسی و اجتماعی و دینی با وی مشارکت می کرد و مانند مادری مهربان نسبت به او با محبت و شریک غم و ناراحتی های او بود. در تصحیح کتابهای ایشان پیش از چاپ کمک و درباره نوشته های خود و هر کاری که می کرد؛ با ایشان مشورت می کرد و نظر او را می خواست. همچنین سید شهید ( ره ) ، نظر علویه شهید را در بسیاری از امور می خواست و به نظریات صواب و صحیح او عمل می کرد.
وی در ادای فریضه نماز عادت خاصی داشت و وضو را طولانی می کرد. در نماز خود بسیار محتاط بود و واژه های نماز را با مخرج های صحیح می خواند؛ قنوتش طولانی بود و نماز نافله به جا می آورد و سعی می کرد نماز را با اطمینان و آرامش بخواند و ترجیح می داد که در جای آرام و به دور از سر و صدا نماز بخوابد.
وی در بسیاری از اوقات قرآن را ختم و این ختم را گاهی به پدرش و گاهی به برادرش و یا یکی از اهل بیت هدیه می کرد. وی استعداد فوق العاده ای در خواندن قرآن با سرعت و صدای بلند داشت.
علویه بنت الهدی ( ره ) اتاق کوچکی در منزل سید شهید ( ره ) داشت ؛ چون او و مادرش به خاطر علاقه ای که به سید شهید داشتند؛ با وی زندگی می کردند. همچنین وی می خواست که در جوار حضرت امیرمؤمنان علی ( ع ) باشد. هنگامی که فشار امنیتی و سیاسی بیشتر می شد؛ شکایت و ناراحتی نمی کرد ؛ بلکه تا آنجا که می توانست صبر می کرد و در اتاق خویش رو به قبله می نشست و دعا و ناله می کرد. گاهی آن قدر گریه می کرد که همه دستمالهایش خیس اشک می شدند. شکایت و ناراحتی خود را در مقابل هیچ کس آشکار نمی کرد؛ مگر در برابر پروردگار خویش. فشار امنیتی و سیاسی و اجتماعی علیه ایشان بسیار زیاد بود و برخی از افراد، از رفتارهای او انتقاد می کردند و قدر و منزلت وی را زند خداوند متعال درک نمی کردند. در یکی از روزها علویه شهید ( ره ) به همراه علویه ام جعفر به مجلس عزاداری حضرت امام حسین ( ع ) رفتند. هنگام ورود به مجلس همه خواهران حاضر به جز معدودی به احترام آنها از جا بلند شدند. آنها هیچگونه توجهی به این کار نکردند و تا آخر وقت در مجلس ماندند. هنگام بازگشت به خانه، در مورد این جریان از علویه شهید بنت الهدی سئوال شد و ایشان گفت، �پیش بینی می کردم که این حادثه اتفاق بیفتد، ولی امور دنیوی اهمیت ندارند و دوست ندارم با کسی قطع رابطه کنم. �
وی سرگرمی های گونانی داشت که تا حد خلاقیت ونوآوری می رسید؛ از جمله نظم شعر که در این زمینه سید شهید ( ره ) به وی می گفت، �شما موهبت و استعداد خاصی دارید که من ندارم و آن نظم شعر است. � وی از کودکی به نظم شعر می پرداخت و آنها را حفظ می کرد و به آسانی می توانست احساسات خود را در قالب ابیات شعری موزون و با احساس بیان کند. وی شعرهای زیادی داشت ؛ از جمله ابیاتی در عشق به خداوند متعال و محبت اهل بیت ( ع ) همچنین قصیده ای در مورد حج سروده است که در کتاب وی به نام �اعمال حج� درج شده است. قصیده دیگری نیز در مورد نماز دارد که در مقدمه کتاب �آموزش نماز� بر اساس فتواهای سید شهید ( قدس سره ) چاپ شده است. همچنین قصاید دیگری سروده است ؛ از جمله قصیده ای در رثای برادرش آیت الله سید اسماعیل صدر ( ره ) که در مجلس ختم وی توسط مداح خوانده شد و همه حاضران تحت تأثیر آن قرار گرفتند و گریه کردند.
وی همچنان مقاوم بود و مصیبتها و سختی ها بر وی اثر نداشتند. در برابر بازداشتهای پی در پی سیده شهید ( ره ) ایستادگی و از وی حمایت می کرد و طاغوتیان را به چالش می کشید و مظلومیت برادرش و همه یاران وی را فریاد می کرد. هنگامی که در ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ شمسی سید محمدباقر صدر به فرمان صدام حسین، حاکم دست نشانده و طاغوتی عراق، دستگیر شد. بنت الهدی هنگام دستگیری برادرش، تا خیابان اصلی خانه شان جلو آمد و تصمیم گرفت تا برادر را همراهی کند، اما گماشتگان بعثی اجازه این کار را ندادند و وی در همان مکان فریاد برآورد و سخنرانی شگفت انگیزی ایراد نمود. سپس، رو به برادر کرد و گفت:�من بر نمی گردم و می خواهم مانند حضرت زینب ( س ) که برادرش حسین ( ع ) را همراهی کرد، همراه تو باشم. �
پس از انتقال برادر با تکبیرهای بلند، فریاد می زد:�شما از چه می ترسید، از یک مشت کتاب و مقاله، شما از بیداری مردم مسلمان می ترسید، ولی بدانید مردم بیدار شده اند. �
به دنبال آن، به حرم علی بن ابی طالب رفت و شبانه در آنجا سخنرانی کرد و مردم را به گریه واداشت. فردا و فرداهای دیگر هر روز به آنجا می رفت و سخنرانی می داشت. سرانجام، حرکت های روشنگرانه بنت الهدی، برادر را از زندان آزاد کرد، اما دیگر بار در ۱۷ فروردین ۱۳۵۹، حکومت بعثی عراق، بنت الهدی را، یک روز پس از بازداشت برادرش آیت الله صدر، دستگیر نمود و آنان را به سختی شکنجه داد. همواره در جمع زنان می گفت:�اسلام غریب است و دلسوز کم دارد. �
وی انواع بلاها و مصیبتها را با صبر و گشاده رویی می پذیرفت و می گفت، �همه اینها در برابر چشمان خدا و در راه خداست. � و با همه وجود در راه خود تا پای جان پیش رفت. سرانجام، بنت الهدی صدر به همراه برادر بزرگوارش پس از تحمل شکنجه های طاقت فرسای مزدوران بعثی عراق در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ سه روز پس از آخرین دستگیری، به گونه دردناکی به شهادت رسید و پیکر وی در قبرستان وادی السلام شهر نجف در مقبره خانوادگی خاندان صدر به خاک سپرده شد. پس از آنکه صدام، بنت الهدی را به قتل رساند، بعضی به او گفته بودند: چرا خواهر صدر را به قتل رساندی؟ او در پاسخ گفته بود:�من قضیه حسین را تکرار نمی کنم. زینب بعد از برادرش، زنده ماند و یزید و آل امیه را رسوا کرد�.
... [مشاهده متن کامل]
زندگی نامه آمنه بنت الهدی صدر
آنچه که در پی می آید یادی و یادمانی از شهیده بزرگوار، بنت الهدی است که عمدتا بر اساس خاطرات �ام جعفر� همسر مکرمه علویه شهید بنت الهدی ( رحمة الله علیها ) ، در دهه اول ماه محرم الحرام به دنیا آمد و از همان زمان تولد با صبر و جهاد آشنا بود؛ زیرا در ماه مصائب متولد شد و شش ماه پس از تولد، پدرش آیت الله سید حیدر صدر وفات یافت. نام او را آمنه گذاشتند. وی در خانواده ای سرشار از محبت و ایمان و رابطه ای محکم میان اعضای آن در میان دو برادر مهربان و مادری والا تربیت یافت و از علم معرفت آنها بهره گرفت. وی همیشه می گفت، �عاشق علم و معرفت بودم و هر نوشته ای را که به دستم می افتاد، می خواندم. � وی همیشه دنبال یادگیری بود. سید شهید ( صدر ) بر تربیت ایشان بر اساس اصول اسلامی و جهادی نظارت می کرد تا زندگی او را وقف خدمت به اسلام و مسلمین و برافراشتن پرچم حق نماید. وی از الهامات و کرامات فراوانی برخوردار بود و اطلاعات زیادی از آنچه که در اطرافش می گذشت؛ داشت، به هر سؤالی که از وی می شد ؛ پاسخ می داد و پاسخ های وی قانع کننده و موجه بودند. بسیاری از زنان نزد وی می آمدند. تا در موارد امور دینی و دنیوی و همچنین در مورد واجبات حج و خمس سئوالات خود را بپرسند و پاسخهای مناسب را بگیرند.
ایشان بسیار ساده پوش و عفیف بود و پیوسته تکرار می کرد که زیبایی فقط به ظاهر نیست ؛ بلکه زیبایی حقیقی، زیبایی روح و عقل و ایمان است. رفتار او در دوران کودکی شباهتی به همسن و سالانش نداشت. مادر فاضله اش می گفت، �هرگز آمنه را به صورت یک دختر بچه ندیده ام. با همسن های خود مشغول بازی نمی شد؛ بلکه همیشه با بزرگ تر از خود همصحبت بود. � در سن دوازده سالگی مجله ای به نام �جامعه� را که یک مجله فرهنگی دینی بود؛ برای زنان مسلمان نوشت. علویه بنت الهدی بافندگی و خیاطی را خوب می دانست و برای برادر زاده های خود لباس می دوخت. دستپخت ایشان هم زبانزد همه بود و غذاهای مشهور عراقی مانند کوفته و دلمه و خورشت بادمجان را می پخت ؛ زیرا درب خانه سید شهید ( ره ) در همه وقت برای میهمانان باز بود و علویه شهید بنت الهدی ( ره ) با همسر شهید صدر، علویه ام جعفر در تهیه غذا برای میهمانان همکاری می کردند.
ایشان هر سه شب مراسم احیای شبهای قدر را به همراه گروهی از خواهران مؤمن برگزار می کرد و دعای جوشن کبیر و قرآن و سایر ادعیه شبهای قدر را می خواند و خواهران به همراه ایشان این دعاها را می خواندند، این مراسم به علت ترس از رژیم دیکتاتوری صدام، به صورت مخفیانه برگزار می شد و پس از پایان مراسم، همه با هم سحری صرف می کردند و با اخلاص تمام برای روز بعد، نیت می کردند. وی به سفر حج می رفت تا فرهنگ بیداری را در میان خواهرانی که همراه وی به سفر می رفتند؛ تبلیغ کند. خداوند متعال، فریضه حج را مقرر فرمود تا مردم ضمن انجام این فریضه، در مکانی جمع شوند که محل نشر دین و فرهنگ مسلمانان و اتحاد مردم اعم از سفید و سیاه و غنی و فقیر باشد. علویه شهید با اعتقاد به این اصل، نقش جهادی و راهبردی خود را انجام می داد. طی این سفرها، گاهی خواهرانی همراه وی بودند که برخی از آنها قبل از سفر ایمان و تقوای محکمی نداشتند و بعضی هم بی حجاب بودند؛ ولی پس از این سفر، با ایمان و تقوای کامل به دیار خود باز می گشتند.
وی برای سید شهید بهترین خواهر بود و در تمام زمینه های سیاسی و اجتماعی و دینی با وی مشارکت می کرد و مانند مادری مهربان نسبت به او با محبت و شریک غم و ناراحتی های او بود. در تصحیح کتابهای ایشان پیش از چاپ کمک و درباره نوشته های خود و هر کاری که می کرد؛ با ایشان مشورت می کرد و نظر او را می خواست. همچنین سید شهید ( ره ) ، نظر علویه شهید را در بسیاری از امور می خواست و به نظریات صواب و صحیح او عمل می کرد.
وی در ادای فریضه نماز عادت خاصی داشت و وضو را طولانی می کرد. در نماز خود بسیار محتاط بود و واژه های نماز را با مخرج های صحیح می خواند؛ قنوتش طولانی بود و نماز نافله به جا می آورد و سعی می کرد نماز را با اطمینان و آرامش بخواند و ترجیح می داد که در جای آرام و به دور از سر و صدا نماز بخوابد.
وی در بسیاری از اوقات قرآن را ختم و این ختم را گاهی به پدرش و گاهی به برادرش و یا یکی از اهل بیت هدیه می کرد. وی استعداد فوق العاده ای در خواندن قرآن با سرعت و صدای بلند داشت.
علویه بنت الهدی ( ره ) اتاق کوچکی در منزل سید شهید ( ره ) داشت ؛ چون او و مادرش به خاطر علاقه ای که به سید شهید داشتند؛ با وی زندگی می کردند. همچنین وی می خواست که در جوار حضرت امیرمؤمنان علی ( ع ) باشد. هنگامی که فشار امنیتی و سیاسی بیشتر می شد؛ شکایت و ناراحتی نمی کرد ؛ بلکه تا آنجا که می توانست صبر می کرد و در اتاق خویش رو به قبله می نشست و دعا و ناله می کرد. گاهی آن قدر گریه می کرد که همه دستمالهایش خیس اشک می شدند. شکایت و ناراحتی خود را در مقابل هیچ کس آشکار نمی کرد؛ مگر در برابر پروردگار خویش. فشار امنیتی و سیاسی و اجتماعی علیه ایشان بسیار زیاد بود و برخی از افراد، از رفتارهای او انتقاد می کردند و قدر و منزلت وی را زند خداوند متعال درک نمی کردند. در یکی از روزها علویه شهید ( ره ) به همراه علویه ام جعفر به مجلس عزاداری حضرت امام حسین ( ع ) رفتند. هنگام ورود به مجلس همه خواهران حاضر به جز معدودی به احترام آنها از جا بلند شدند. آنها هیچگونه توجهی به این کار نکردند و تا آخر وقت در مجلس ماندند. هنگام بازگشت به خانه، در مورد این جریان از علویه شهید بنت الهدی سئوال شد و ایشان گفت، �پیش بینی می کردم که این حادثه اتفاق بیفتد، ولی امور دنیوی اهمیت ندارند و دوست ندارم با کسی قطع رابطه کنم. �
وی سرگرمی های گونانی داشت که تا حد خلاقیت ونوآوری می رسید؛ از جمله نظم شعر که در این زمینه سید شهید ( ره ) به وی می گفت، �شما موهبت و استعداد خاصی دارید که من ندارم و آن نظم شعر است. � وی از کودکی به نظم شعر می پرداخت و آنها را حفظ می کرد و به آسانی می توانست احساسات خود را در قالب ابیات شعری موزون و با احساس بیان کند. وی شعرهای زیادی داشت ؛ از جمله ابیاتی در عشق به خداوند متعال و محبت اهل بیت ( ع ) همچنین قصیده ای در مورد حج سروده است که در کتاب وی به نام �اعمال حج� درج شده است. قصیده دیگری نیز در مورد نماز دارد که در مقدمه کتاب �آموزش نماز� بر اساس فتواهای سید شهید ( قدس سره ) چاپ شده است. همچنین قصاید دیگری سروده است ؛ از جمله قصیده ای در رثای برادرش آیت الله سید اسماعیل صدر ( ره ) که در مجلس ختم وی توسط مداح خوانده شد و همه حاضران تحت تأثیر آن قرار گرفتند و گریه کردند.
وی همچنان مقاوم بود و مصیبتها و سختی ها بر وی اثر نداشتند. در برابر بازداشتهای پی در پی سیده شهید ( ره ) ایستادگی و از وی حمایت می کرد و طاغوتیان را به چالش می کشید و مظلومیت برادرش و همه یاران وی را فریاد می کرد. هنگامی که در ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ شمسی سید محمدباقر صدر به فرمان صدام حسین، حاکم دست نشانده و طاغوتی عراق، دستگیر شد. بنت الهدی هنگام دستگیری برادرش، تا خیابان اصلی خانه شان جلو آمد و تصمیم گرفت تا برادر را همراهی کند، اما گماشتگان بعثی اجازه این کار را ندادند و وی در همان مکان فریاد برآورد و سخنرانی شگفت انگیزی ایراد نمود. سپس، رو به برادر کرد و گفت:�من بر نمی گردم و می خواهم مانند حضرت زینب ( س ) که برادرش حسین ( ع ) را همراهی کرد، همراه تو باشم. �
پس از انتقال برادر با تکبیرهای بلند، فریاد می زد:�شما از چه می ترسید، از یک مشت کتاب و مقاله، شما از بیداری مردم مسلمان می ترسید، ولی بدانید مردم بیدار شده اند. �
به دنبال آن، به حرم علی بن ابی طالب رفت و شبانه در آنجا سخنرانی کرد و مردم را به گریه واداشت. فردا و فرداهای دیگر هر روز به آنجا می رفت و سخنرانی می داشت. سرانجام، حرکت های روشنگرانه بنت الهدی، برادر را از زندان آزاد کرد، اما دیگر بار در ۱۷ فروردین ۱۳۵۹، حکومت بعثی عراق، بنت الهدی را، یک روز پس از بازداشت برادرش آیت الله صدر، دستگیر نمود و آنان را به سختی شکنجه داد. همواره در جمع زنان می گفت:�اسلام غریب است و دلسوز کم دارد. �
وی انواع بلاها و مصیبتها را با صبر و گشاده رویی می پذیرفت و می گفت، �همه اینها در برابر چشمان خدا و در راه خداست. � و با همه وجود در راه خود تا پای جان پیش رفت. سرانجام، بنت الهدی صدر به همراه برادر بزرگوارش پس از تحمل شکنجه های طاقت فرسای مزدوران بعثی عراق در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ سه روز پس از آخرین دستگیری، به گونه دردناکی به شهادت رسید و پیکر وی در قبرستان وادی السلام شهر نجف در مقبره خانوادگی خاندان صدر به خاک سپرده شد. پس از آنکه صدام، بنت الهدی را به قتل رساند، بعضی به او گفته بودند: چرا خواهر صدر را به قتل رساندی؟ او در پاسخ گفته بود:�من قضیه حسین را تکرار نمی کنم. زینب بعد از برادرش، زنده ماند و یزید و آل امیه را رسوا کرد�.
صدرا : اسم باریشه عربی - فارسی . صدرا = صدر ( عربی ) به معنای بالانشین وپبشوا وبزرگ است ا ( الف تفخیم وتعظیم ) . صدرا به معنای صدرنشین وبالانشین است .
صدر : صدر به معنای دراولویت قرارداد ، سرلوحه قرارداد، درصدرقرارداد، در رأس قرارداد، پبشوا ، بزرگ ، مقدم دانستن ودرصدرنشاندن است .
... [مشاهده متن کامل]
صدرالدین : به معنای پیشوای دین ( اسلام )
صدرا اسمی مشترک میان دختروپسر است.
پس بهتراست برای رفع شبه پیشوندی براسم صدرا برای جنس پسرافزوده شود. مانند حکیم ملاصدرای شیرازی که اسم کاملش محمد بن ابراهیم قوام شیرازی وملقب به صدرالدین ، صدرا ، ملاصدرا ، صدرالمتألهین است. محمدصدرابنامید.
پیشنهادات : امیرصدرا ، محمد صدرا ، امیرمحمدصدرا
اسم پسرخودم هم محمدصدرا می باشد.
صدر : صدر به معنای دراولویت قرارداد ، سرلوحه قرارداد، درصدرقرارداد، در رأس قرارداد، پبشوا ، بزرگ ، مقدم دانستن ودرصدرنشاندن است .
... [مشاهده متن کامل]
صدرالدین : به معنای پیشوای دین ( اسلام )
صدرا اسمی مشترک میان دختروپسر است.
پس بهتراست برای رفع شبه پیشوندی براسم صدرا برای جنس پسرافزوده شود. مانند حکیم ملاصدرای شیرازی که اسم کاملش محمد بن ابراهیم قوام شیرازی وملقب به صدرالدین ، صدرا ، ملاصدرا ، صدرالمتألهین است. محمدصدرابنامید.
پیشنهادات : امیرصدرا ، محمد صدرا ، امیرمحمدصدرا
اسم پسرخودم هم محمدصدرا می باشد.
صدرا یعنی عشق، زندگی، نفس، امید، آرامش
فدای اون اسمش بشم ک برازندشه. نفس مامان
فدای اون اسمش بشم ک برازندشه. نفس مامان
صدرا یعنی کوچولوی دوست داشتنی من که میخواد قدم به این دنیا بذاره🤗
صدرا یعنی نوه ونفس مادر که از دوریش داره نفسم میگیره ، قربون خودش واسمش برم
صدرا
بلندمرتبه
صدرا یعنی پسری که دراینده خواهم داشت
بلندمرتبه
صدرا یعنی پسری که دراینده خواهم داشت
به زبان ترکی یعنی، ارباب
صدرایعنی عشق مادرنفس بابا صدرایعنی ارج دهنده صدرایعنی عمرمامان وبابلش
صدرا
یعنی بلند مرتبه یعنی اول
یعنی پسر ارشد من
یعنی عمرو زندگی مامانش صدرا یعنی دارایی من قربونش بشه مامان
یعنی بلند مرتبه یعنی اول
یعنی پسر ارشد من
یعنی عمرو زندگی مامانش صدرا یعنی دارایی من قربونش بشه مامان
صدرا یعنی اول . حاکم. بالا برنده. بلند مقام
یعنی عمر و هستی من ، جیگر من و قلب من
یعنی عمر و هستی من ، جیگر من و قلب من
صدرا یعنی عشق مامان وباباش که الانم داره کودک شو میبینه گل پسرم تمام هستی منه
صدرا یعنی شمارش نفس یعنی بوی امید. یعنی عشق مامان وبابا . صدرا یعنی انتظار برای چند ماه که بدنیا بیاد
صدرا یعنی بالابرنده و ارج دهنده . . . . یعنی پسر بزرگ مامان و باباش یعنی نفسمون فداش بشم الهی
صدرا یعنی بالا مرتبه و ارج دهنده
صدرا یعنی بالا مرتبه بالا مقام یعنی عشق مامان و باباش قربونش برم
یعنی بالا مرتبه یعنی تک و خاص خوشگل و جذاب اصلا اسم دوست پسرم همینه عشق منه اون جیگر💏💏💏👅💓
صدرا یعنی بالابرنده وارج دهنده نفس مامان وجیگرباباش ک الان۷ماهشه وخوابه قربونش برم من
یعنی عشق بابا نفس بابا ک الانم داره بازی میکنه
صدرایعنی عشق یعنی جیگر مامانی که اینده بدنیامیاد انشاللله
بالا برنده
بلند مرتبه. اولین اولویت
ارج دهنده. بالند مرتبه
منسوب به صدر ( اول ) .
صدرا یعنی بلند مرتبه
صدرا اسم زیبای عربی به معنای ارج دهنده، نام یکی از حکمای ایرانی ملاصدرا است
صدرا یعنی بالا - اول _آغاز . صدرا ترکیبی از �ص، د، ر، ا� است. صدرا نام یکی از دانشمندان ما هست �ملا صدرا�
صدرا یعنی اولین - اولین ها - نخستین
بالانشین - حاکم - خبره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٣)