فرهنگ اسم ها
معنی: خندان و خوشحال، ( به مجاز ) زیبا و شاد
برچسب ها: اسم، اسم با ص، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
صبیح. [ ص َ ] ( اِخ ) وی یکی از متأخران شعرای عثمانی و از مردم استانبول و از کتاب گمرک غلطه است و به سال 1198 هَ. ق. درگذشت. غزلیات و قصائد و تواریخ جامع و دیوان مرتبی دارد. ( قاموس الاعلام ترکی ).
صبیح. [ ص َ ] ( اِخ ) وی از صحابه و آزادکرده حویطب بن عبدالعزیز و جد مادری محمدبن اسحاق است وآیه شریفه ٔ: «والذین یبتغون الکتاب مماملکت ایمانکم فکاتبوهم ان علمتم فیهم خیرا» ( قرآن 33/24 ) درباره او نازل شده است. ( قاموس الاعلام ترکی ).
صبیح. [ ص َ ] ( اِخ ) وی از اصحاب پیغمبر و آزادکرده سعیدبن العاص اموی است. او هنگام تدارک سفر بدر بیمار شد و پیغمبرابوسلمةبن عبدالاسد را فرمود که بر شتر او نشست و درغزوات دیگر خود وی حاضر بود. ( قاموس الاعلام ترکی ).
صبیح. [ ص َ ] ( اِخ ) وی یکی از اصحاب پیغمبر و آزادکرده ام المؤمنین ام سلمة و راوی حدیث مشهور: «انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالکم » درباره علی و فاطمه و حسن و حسین است. از وی حفید او ابراهیم از فرزند او عبدالرحمان روایت کند. ( قاموس الاعلام ترکی ).
صبیح. [ ص َ ] ( اِخ ) ابن المحرث مکنی به ابومریم الحنفی. صحابی است.
صبیح. [ ص َ ] ( اِخ ) ابن قاسم کوفی مکنی به ابوالجهم. تابعی است.
صبیح. [ ص َ ] ( اِخ ) مکنی به ابواحمد. تابعی است.
صبیح. [ص َ ] ( اِخ ) مکنی به ابوالوسیم. تابعی و محدث است.
فرهنگ فارسی
( صفت ) خوبرو و سفید چهره مقابل ملیح . یا وجه صبیح . روی نیکو .
وی از صحابه و آزاد کرده حویطب بن عبدالعزیز و جد مادری محمد بن اسحاق است
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. خوب رو، زیباروی، خوشگل، صاحب جمال.
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
زیبا
خوشگل
سفید رو
دل آرا
یا علم باشد حیی نام وقیح
یا سیاه زشت را نام صبیح
✏ �مولانا�
خوشگل
سفید رو
دل آرا
یا علم باشد حیی نام وقیح
یا سیاه زشت را نام صبیح
✏ �مولانا�