کشد تا نشنود فریاد ما را
ستم بین صیدکش صیاد ما را
ستم باشد خطا بر ما گرفتن
ندیده روی ترکان خطا را.
( آتشکده آذر ص 381 ).
صاحب مجمعالفصحاء گوید: وی از مشاهیر شعرای عصر خود بود و غالباً غزلسرائی میکردولی در آخر عمر یک منظومه به نام شهنشاهنامه در احوالات و جنگهای حضرت رسول ( ص ) و علی ( ع ) بسرود و ده سال در آن رنج برد و سپس کتاب را به دربار فتح علیشاه هدیه کرد. وی مثنویی نیز به نام گلشن خیال دارد. صافی بسال 1219 هَ. ق. در اصفهان درگذشت و در مقبره میر ابوالقاسم فندرسکی دفن شد. این اشعار از مثنوی گلشن خیال اوست :مردان صبور نیک مردند
صاحب دل و چاره ساز دردند
صبر است علاج درد گفتم
سفتم گهری و نیک سفتم
خورشید مراد زیر ابر است
اکسیر مراد چیست صبر است
تخمی که به صبر از زمین رست
بارش به مراد خاطر تست.
( از مجمعالفصحاء ج 2 صص 317 - 324 ).