فرهنگ اسم ها
معنی: شمشیر تیز، برنده، مرد دلیر، ( در قدیم )، قطع کننده، بُرنده، دلاور
برچسب ها: اسم، اسم با ص، اسم پسر، اسم عربی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
هست شاهان را زمان برنشست
هول سرهنگان صارمها به دست.
( مثنوی ).
|| مرد دلاور رسا در امور. || شیر بیشه. ( منتهی الارب ).صارم. [ رِ ] ( اِخ )قاتل خاص بیک ( و خاص بیک در خلع مسعود و سلطنت سلطان محمد [ سلجوقی ] خدمتها کرد ) به امر سلطان محمدبن محمود. رجوع به حبیب السیر جزو چهارم از ج 2 ص 190 شود.
صارم. [ رِ ] ( اِخ ) ابن عُلْوان جَوخی. شیخ طوسی گوید: وی از اصحاب صادق است و نسبت او به بنی مجاشع میرسد که جریر آنان را بنی جوخی خوانده و یا نسبت او به جوخی کسکر است و آن قریه ای است از اعمال واسط و یا منسوب به جوخی است که نقطه ای است نزدیک زباله. لیکن تلفظ صحیح او جوخانی است و به مسامحت او را جوخی گویند. ( تنقیح المقال ج 2 ص 90 ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - برنده ( شمشیر ) . ۲ - مرد دلیر دلاور جمع : صوارم .
ابن علوان جوخی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. شیر درنده.
۳. (صفت ) بُرنده.
۴. (صفت ) دلاور، شجاع.
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
صارم بار عضو اتحادیه تخصص در حمل اسباب منزل و کالای تحاری و اداری گارکر خاور
باربربری صارم مشهد پوسش کل سطح مشهد
پوشش کل سطح شهر