شیوه تفسیر قران به قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شیوه تفسیر قرآن به قرآن. تفسیر قرآن به قرآن دارای گستره وسیعی است که در گرایش ها و سبک های گوناگون تفسیری قابل توجه است و شیوه ها و انواع این تفسیر از منظرهای مختلف تقسیم بندی شده اند.
به نظر می رسد شیوه های اساسی این نوع تفسیر را در دو شیوه می توان مورد توجه قرار داد: شیوه متکی به روابط و پیوندهای لفظی و شیوه متکی به روابط و پیوندهای معنوی. در شیوه نخست با ملاحظه واژگان و مفاهیم مشترک میان آیات و بخش ها و گردآوری آن ها و تحلیل و تدبر در آن ها می توان به فهم کامل تری دست یافت، چنان که غالب آیاتی که رابطه عام و خاص و مطلق و مقیّد دارند در این شیوه قابل توجه اند؛ اما در شیوه دوم، مفسر نیازمند توجه به مضامین مشترک میان آیات و تحلیل و بررسی رابطه آن هاست. نمونه واضح آیاتی که با این شیوه تفسیر می شوند آیات محکم و آیات متشابهی است که با هم رابطه لفظی ندارند. شیوه نخست مرحله لازم و نه کافی در تفسیر قرآن به قرآن است، پس این دو شیوه مکمّل یکدیگر خواهند بود.
رابطه آیات با یکدیگر در این دو شیوه
در این دو شیوه رابطه آیات با یکدیگر، معمولاً در گونه های زیر سامان می یابد:
← اجمال و تفصیل
مخالفت با روش تفسیر قرآن به قرآن به مثابه روشی تفسیری پیشینه ای کهن به قدمت خود این روش در تاریخ تفسیر دارد. مهم ترین جریان هایی که به این مخالفت ها دامن زده اند، جریان های حدیثگرای سنّی و شیعی هستند. شاخه افراطی این جریان ها که اساساً فهم قرآن را جز به مدد روایت روا ندانسته ، هیچ یک از سه رویکرد پیش گفته تفسیری را برنمی تابد.جریان اخباری در حوزه شیعی که بیشتر با صبغه فقهی شناخته می شود و مدعای اصلی خود را در عدم حجیت ظواهر، در مقام استنباط احکام شرعی از ظواهر قرآن مطرح ساخته از آن رو که ظواهر قرآنی را منهای روایات قابل استناد نمی شمارد در همین جریان به شمار می آید، هرچند از آن رو که به اعتبار دلالت های صریح و منصوص قرآن باور دارد و بسیاری از آیات را با وجود شواهد عقلایی و مؤیّدات عقلی قابل تمسک می شمارد ، از جریان مزبور فاصله گرفته است.در عصر اخیر، رویکرد افراطی مزبور با رویکرد نخست در روش تفسیری همراه شده و در برابر دو رویکرد دیگر قرار گرفته است. در حوزه سنّی، گرایش های سلفی مهم ترین طیف مخالفان این دو رویکرد به شمار می آیند. در حوزه شیعی نیز طیفی از اصولگرایان که به شیوه های سنّتی مفسران شیعی و نقش اصیل و محوری روایات وفا دارند، روش تفسیری مزبور را به نقد کشیده اند. شاید بتوان اساسی ترین رهیافت انتقادی مخالفان را در دو حوزه سنی و شیعی به مسئله نقش عقل در تفسیر بازگرداند، بر این اساس آنان بر پررنگ شدن نقش عقل و فراتر رفتن تفسیر در این رویکرد از حدّ ظهورات متن قرآنی انگشت نهاده و ادله نکوهش « تفسیر به رأی»را مستند انتقادات خود دانسته اند. طبعاً ممکن است برخی از این رویکردها یا برخی دیدگاه های مطرح در آن ها مشمول روش نکوهیده تفسیر به رأی بوده و در عقلگروی به افراط انجامیده باشد؛ اما باید توجه داشت که تفسیر به رأی آن گونه که از شواهد روایی برمی آید، از تدبّر ضابطه مند در آیات و در پرتو هدایت های کلیدی پیشوایان دین در امر تفسیر، بیگانه است. افزون بر این، مشکل مزبور در واقع ناشی از عدم رعایت درست ضوابط معناشناسی و اصول عقلایی فهم قرآن است؛ نه نادیده انگاری روایات تفسیری و کاربست روش تفسیری قرآن به قرآن.به طور خاص مخالفت برخی از دانشمندان شیعی متأخر با روش علامه طباطبایی در رویکرد سوم به برداشت نادرستی از مبانی تفسیری وی و مباحث انتزاعی پیرامون آن باز می گردد و مخالفان، دیدگاه منفی خود را به آرای تفسیری خاصی از او که بر روش مزبور متکی بوده و با نادیده گرفتن روایات تفسیری معتبر حاصل آمده باشد، مستند نکرده اند. اصولا به نظر می رسد، ایشان بیش از دیگران به مراجعه به روایات تفسیری اهتمام داشته و تفسیر خود را مسبوق به مطالعه روشمند و دقیق انبوه روایات تفسیری نگاشته است ، منتها دلالت های روایی را توقفگاه و منزلگاه تفسیر نمی داند، بلکه معتقد است روایات اولا باید با دلالت های خود قرآن سنجیده شوند. ثانیاً روش تفسیر کردن را در اختیار قرار دهند؛ نه آنکه چون آموزگاری ساده، صرفاً به معنا کردن آیات بپردازند.

پیشنهاد کاربران

بپرس