[ویکی اهل البیت] مرحوم آیت الله حاج شیخ غلامحسین تبریزی معروف به "شیخ غلامحسین ترک" از روحانیان و مجتهدین و روحانیون مبارز شیعه است.
وی سال (1260 هـ.ش) برابر (1303 هـ.ق) در خانواده ای مذهبی در یکی از روستاهای شبستر به نام «وایقان» چشم به جهان گشود.
غلامحسین در مدرسه طالبیه تبریز به تحصیل پرداخت. حاج مهدی سراج انصاری در مقاله «هفتاد و دو روز در قم» درباره شیخ غلامحسین خاطره ای آورده است: «یاد دارم سی سال پیش از این که در تبریز، در مدرسه طالبیه مشغول تحصیل و تدریس بودم، یکی از بازاری ها که دارای خط خوبی بود، در یکی از حجرات مدرسه جعفریه (متصل به مدرسه طالبیه) به طلاب خوشنویسی آموزش می داد؛ وی دارای ذکاوت و فهم فوق العاده ای بود. چند ماهی که از این جریان گذشت، محیط مدرسه در نهاد وی تأثیر نمود، ناگهان دیدم که وی از کتاب صرف میر ـ اولین کتاب تحصیلی حوزه، در قدیم ـ شروع کرده و با نهایت کوشش مشغول تحصیل است. شاید در کمتر از دو ماه بود که دیدم این شخص از من تقاضای تدریس حاشیه ملا عبدالله را نمود. من خیلی تعجب نمودم؛ زیرا از صرف میر تا حاشیه ملا عبدالله اقلاً یک سال درسی فاصله است و نامبرده هنوز دو ماه نبود که خواندن صرف میر را آغاز کرده بود. با این که اشتغالات زیادی داشتم، برای این که او را آزمایش کنم، به تقاضای وی جواب مثبت دادم. چند روزی پیش من کتاب حاشیه را خواند، دیدم خوب می فهمد. از او پرسیدم که از چند کتاب درس می خوانی؟ گفت: از یاده کتاب! خلاصه کلام این که سه سال از مدت تحصیل او نگذشته بود که مدرس اسفار ملاصدرا گردید. وی به همین منوال ترقی نمود و در فاصله هفت ـ هشت سال به درجه اجتهاد نایل شد و مدتی در حوزه های علمیه قم، نجف و کربلا از استادان بزرگ استفاده نمود و فارغ التحصیل گردید. و بالاخره او در مشهد درگذشت. نامش آقا میرزا غلامحسین تبریزی بود و کمتر کسی است که در حوزه های علمیه نجف، کربلا و قم او را نشناسد.
در این مقطع، شهید بزرگوار شیخ محمد خیابانی (1328ـ1297 هـ.ق) هم حجره وی بود و سید احمد کسروی نیز هم دوره ی او».
حوزه علمیه نجف که دانشگاه و مرکز علوم اسلامی بود، به برکت انوار تابناک امیرمؤمنان امام علی علیه السلام تشنگان علم و معرفت را به خود جذب می کرد. شیخ غلامحسین با استعداد فراوانی که داشت سطح را نزد دانشوران تبریز به پایان رساند و برای ادامه تحصیل، به حوزه علمیه نجف اشرف هجرت نمود. وی که تشنه علم و معرفت بود، برای تکمیل تحصیلات خود و کسب معارف الهی، پس از هجرت به نجف در حوزه درسی استادان بزرگ آن جا شرکت کرد؛ استادان وی عبارتند از:
تبریزی، فقه و اصول را تا حد اجتهاد در محضر استادان حوزه علمیه نجف به پایان رسانید. وی با بهره گیری از نفس گرم بزرگان حوزه نجف به خودسازی پرداخت و در فراگیری معارف قرآنی از آنان الگو گرفت. او همچنین مشی سیاسی و مبارزات علیه دشمنان اسلام را از این بزرگان آموخت و پس از تکمیل تحصیلات به تبریز بازگشت و با یکی از بستگان خود ازدواج کرد. این برهه از زندگی تبریزی مصادف با انقلاب مشروطه و حمله شجاع الدوله به تبریز بود.
یکی از انقلاب هایی که مردم ایران به رهبری روحانیت آگاه و بیدار، علیه استبداد به وجود آوردند، انقلاب مشروطه بود. شهر تبریز ـ که از پایگاه های مهم این قیام بود ـ مورد هجوم بیگانگان و محل اختلاف احزاب و تضارب شدید آرا بود. محمدمهدی عبدخدایی می گوید: مرحوم ابوی می گفت: «توی تبریز بعد از مشروطیت، بهائی ها شروع به درست کردن مدارس کرده بودند، من در مجلسی برخاستم و صحبت کردم و مدارس این ها بسته شد.» مریدان و جوان های پرشوری دور ایشان بودند. حتی در تبریز حد هم جاری کرده است.
همزمان با اوج گیری کمونیسم در شوروی سابق، افکار و اندیشه های کفر و الحاد از مرزهای بادکوبه و باکو وارد شهر تبریز می شد. تبریزی برای مقابله با افکار الحادی، در میان مردم و جوانان جلسات تفسیر قرآن و سخنرانی راه اندازی کرد. وی با اخلاق و رفتار خوب، نفوذ عمیقی در افکار عمومی پیدا کرد. آوازه تفسیر شیخ غلامحسین تبریزی در همه جا پیچید و زبانزد همگان گردید. مخالفت های شجاع الدوله نیز هیچ گاه او را از ادامه تفسیر بازنداشت. محمدمهدی عبدخدایی می گوید: «ایشان برای اولین بار در تبریز جلسات تفسیر قرآن را متداول می کند، که ترک ها به آن سیره می گویند».
وی سال (1260 هـ.ش) برابر (1303 هـ.ق) در خانواده ای مذهبی در یکی از روستاهای شبستر به نام «وایقان» چشم به جهان گشود.
غلامحسین در مدرسه طالبیه تبریز به تحصیل پرداخت. حاج مهدی سراج انصاری در مقاله «هفتاد و دو روز در قم» درباره شیخ غلامحسین خاطره ای آورده است: «یاد دارم سی سال پیش از این که در تبریز، در مدرسه طالبیه مشغول تحصیل و تدریس بودم، یکی از بازاری ها که دارای خط خوبی بود، در یکی از حجرات مدرسه جعفریه (متصل به مدرسه طالبیه) به طلاب خوشنویسی آموزش می داد؛ وی دارای ذکاوت و فهم فوق العاده ای بود. چند ماهی که از این جریان گذشت، محیط مدرسه در نهاد وی تأثیر نمود، ناگهان دیدم که وی از کتاب صرف میر ـ اولین کتاب تحصیلی حوزه، در قدیم ـ شروع کرده و با نهایت کوشش مشغول تحصیل است. شاید در کمتر از دو ماه بود که دیدم این شخص از من تقاضای تدریس حاشیه ملا عبدالله را نمود. من خیلی تعجب نمودم؛ زیرا از صرف میر تا حاشیه ملا عبدالله اقلاً یک سال درسی فاصله است و نامبرده هنوز دو ماه نبود که خواندن صرف میر را آغاز کرده بود. با این که اشتغالات زیادی داشتم، برای این که او را آزمایش کنم، به تقاضای وی جواب مثبت دادم. چند روزی پیش من کتاب حاشیه را خواند، دیدم خوب می فهمد. از او پرسیدم که از چند کتاب درس می خوانی؟ گفت: از یاده کتاب! خلاصه کلام این که سه سال از مدت تحصیل او نگذشته بود که مدرس اسفار ملاصدرا گردید. وی به همین منوال ترقی نمود و در فاصله هفت ـ هشت سال به درجه اجتهاد نایل شد و مدتی در حوزه های علمیه قم، نجف و کربلا از استادان بزرگ استفاده نمود و فارغ التحصیل گردید. و بالاخره او در مشهد درگذشت. نامش آقا میرزا غلامحسین تبریزی بود و کمتر کسی است که در حوزه های علمیه نجف، کربلا و قم او را نشناسد.
در این مقطع، شهید بزرگوار شیخ محمد خیابانی (1328ـ1297 هـ.ق) هم حجره وی بود و سید احمد کسروی نیز هم دوره ی او».
حوزه علمیه نجف که دانشگاه و مرکز علوم اسلامی بود، به برکت انوار تابناک امیرمؤمنان امام علی علیه السلام تشنگان علم و معرفت را به خود جذب می کرد. شیخ غلامحسین با استعداد فراوانی که داشت سطح را نزد دانشوران تبریز به پایان رساند و برای ادامه تحصیل، به حوزه علمیه نجف اشرف هجرت نمود. وی که تشنه علم و معرفت بود، برای تکمیل تحصیلات خود و کسب معارف الهی، پس از هجرت به نجف در حوزه درسی استادان بزرگ آن جا شرکت کرد؛ استادان وی عبارتند از:
تبریزی، فقه و اصول را تا حد اجتهاد در محضر استادان حوزه علمیه نجف به پایان رسانید. وی با بهره گیری از نفس گرم بزرگان حوزه نجف به خودسازی پرداخت و در فراگیری معارف قرآنی از آنان الگو گرفت. او همچنین مشی سیاسی و مبارزات علیه دشمنان اسلام را از این بزرگان آموخت و پس از تکمیل تحصیلات به تبریز بازگشت و با یکی از بستگان خود ازدواج کرد. این برهه از زندگی تبریزی مصادف با انقلاب مشروطه و حمله شجاع الدوله به تبریز بود.
یکی از انقلاب هایی که مردم ایران به رهبری روحانیت آگاه و بیدار، علیه استبداد به وجود آوردند، انقلاب مشروطه بود. شهر تبریز ـ که از پایگاه های مهم این قیام بود ـ مورد هجوم بیگانگان و محل اختلاف احزاب و تضارب شدید آرا بود. محمدمهدی عبدخدایی می گوید: مرحوم ابوی می گفت: «توی تبریز بعد از مشروطیت، بهائی ها شروع به درست کردن مدارس کرده بودند، من در مجلسی برخاستم و صحبت کردم و مدارس این ها بسته شد.» مریدان و جوان های پرشوری دور ایشان بودند. حتی در تبریز حد هم جاری کرده است.
همزمان با اوج گیری کمونیسم در شوروی سابق، افکار و اندیشه های کفر و الحاد از مرزهای بادکوبه و باکو وارد شهر تبریز می شد. تبریزی برای مقابله با افکار الحادی، در میان مردم و جوانان جلسات تفسیر قرآن و سخنرانی راه اندازی کرد. وی با اخلاق و رفتار خوب، نفوذ عمیقی در افکار عمومی پیدا کرد. آوازه تفسیر شیخ غلامحسین تبریزی در همه جا پیچید و زبانزد همگان گردید. مخالفت های شجاع الدوله نیز هیچ گاه او را از ادامه تفسیر بازنداشت. محمدمهدی عبدخدایی می گوید: «ایشان برای اولین بار در تبریز جلسات تفسیر قرآن را متداول می کند، که ترک ها به آن سیره می گویند».
wikiahlb: شیخ_غلام_حسین_تبریزی