شهرگیر
فرهنگ اسم ها
معنی: فاتح شهر، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و سالار اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
یکی نامه فرمود پس تا دبیر
نویسد ز اسکندر شهرگیر.
فردوسی.
نبشتند پس نامه ای بر حریرز شاهنشه اسکندر شهرگیر.
فردوسی.
چنین گفت با او یکی مرد پیرکه ای شاه نیک اختر شهرگیر.
فردوسی.
گردن هر مرکبی چون گردن قمری به طوق از کمند شهریار شهرگیر شهردار.
فرخی.
خنیده به کلک و ستوده بتیربدین گنج بخش و بدان شهرگیر.
( گرشاسبنامه ص 10 ).
شاه جهان اسکندر شهرگیر میفرماید... ( اسکندرنامه ). از اسکندر ذوالقرنین شاه شاهان شهرگیر... ( اسکندرنامه ، نسخه سعید نفیسی ).شهرگیر. [ ش َ ] ( اِخ ) نام سردار سپه اردشیر بابکان. ( از ولف ) :
یکی مرد بد نام او شهرگیر
خردمند و سالار شاه اردشیر.
فردوسی.
فرودآمد از دژ دوان اردشیرپیاده بشد پیش او شهرگیر.
فردوسی.
دوان دیدبان شد سوی شهرگیرکه پیروزگر گشت شاه اردشیر.
فردوسی.
شهرگیر. [ ش َ ] ( اِخ ) نام مردی که در میان لشکر اسکندر بوده است. ( از ولف ) :
یکی مرد بد نام او شهرگیر
بدستش زن و شوی گشته اسیر.
فردوسی.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید