شهامت
/SahAmat/
مترادف شهامت: بی باکی، جرئت، جسارت، چالاکی، چستی، دلاوری، زهره، شجاعت، عرضه، مردانگی
برابر پارسی: دلیری، بی باکی، دلاوری
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: بی باکی، دلیری، حالت ترس نداشتن از چیزی یا کسی در انجام کاری یا گفتن مطلبی
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
- شهامت اندیش ؛ جوانمرد و بلنداندیش و بلندهمت. ( ناظم الاطباء ).
شهامة. [ ش َ م َ ] ( ع مص ) تیزرو و توانا گردیدن اسب : شَهُم َ الفرس شهامةً.( منتهی الارب ). || تیزخاطر و چالاک شدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || حریص بودن بر انجام امور عظام که مستتبع ذکر جمیل است. ( از تعریفات ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به شهامت شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - بی باکی دلیری توانایی. ۲ - آفتاب .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
شهامت (فیلم ۱۹۹۶). شهامت ( به هندی: Himmat ) فیلمی است محصول سال ۱۹۹۶ و به کارگردانی سونیل شارما است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانی دئول، تابو، شیلپا شتی، نصیرالدین شاه، گلشن گروور، موکش خانا، کیران کومار ایفای نقش کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: شهامت (فیلم ۱۹۹۶)
جدول کلمات
مترادف ها
وفور، شهامت، انعام، بخشش، اعانه، سخاوت، بخشندگی، ازادمنشی
ستیز، دشمنی، خصومت، عداوت، کینه، شهامت، جسارت، ستیزه جویی، ستیزگی، ضدیت
شهامت، شجاعت، انقباض، تصمیم، دل و جرات
شهامت
شهامت، جرات، پردلی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واکاویِ واژگانِ پارسیِ باستانِ " دَرش: darš " و " دَرشنَو:daršnav " و همچنین پیشنهادِ واژه برایِ " جرات داشتن، شهامت داشتن":
داریوشِ یکمِ بزرگ درجایی از سنگنبشته یِ بیستون ( Bh. 1. 13 ) فرموده است: هیچ کسی جرات نداشت ( =adaršnauš ) درباره یِ گئومات چیزی بگوید تا اینکه من آمدم.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه " دَرش: darš " از زبانِ پارسیِ باستان به چمِ " جرات داشتن" بوده است و کُنونه یِ آن " دَرشنَو:daršnav " بوده است.
این واژگان با واژه یِ سانسکریت " dhr̥snoti " و واژه یِ اروپایی " dare " همریشه است و هم مینه با واژگانِ " sich getrauen، wagen" در زبانِ آلمانی است.
( نکته: آوایِ r̥ - با آوایِ ar - در زبانهای آریایی اینهمان است. )
. . . . . .
اکنون ما میخواهیم به جایِ واژه یِ " جرات، جرات داشتن" از همین ریشه " دَرش:darš" بهره ببریم. پس می توانیم یکی از دو شیوه یِ زیر را بکار بگیریم:
1 - یا ما ریشه یِ " دَرش:darš " را به آسانی با نشانه مصدریِ " - تَن، - یدَن " بکار می گیریم و واژه " دَرشتن" با بُن کنونیِ " دَرش" را می سازیم.
2 - یا ما با دگرگونی هایِ آواییِ رواگمندی که در زبانهایِ باستانی داشته ایم، "دَرش" را به ریختِ خواستنیِ خود درمی آوریم.
من نمونه هایی از دگرگونی هایِ آوایی رواگمندی که می توان در پیوند با واژه یِ " دَرش" بکاربرد، در اینجا بیان می کنم:
2. 1 - دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" در واژه یِ " دَرش"
2. 2 - دگرگونیِ آواییِ " - َ ر : ar - " به " - ور: ur - " یا " ُ ر: or - " در واژه " دَرش: darš"
یا دگرگونی های آواییِ دیگر برای خوش ساختی.
. . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - سنگنبشته بیستون ( BH. 1. 13 )
2 - رویبرگِ 44 رجِ L از نبیگ " سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان" ( رودیگِر اِشمیت )
3 - ستونِ699 از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
داریوشِ یکمِ بزرگ درجایی از سنگنبشته یِ بیستون ( Bh. 1. 13 ) فرموده است: هیچ کسی جرات نداشت ( =adaršnauš ) درباره یِ گئومات چیزی بگوید تا اینکه من آمدم.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه " دَرش: darš " از زبانِ پارسیِ باستان به چمِ " جرات داشتن" بوده است و کُنونه یِ آن " دَرشنَو:daršnav " بوده است.
این واژگان با واژه یِ سانسکریت " dhr̥snoti " و واژه یِ اروپایی " dare " همریشه است و هم مینه با واژگانِ " sich getrauen، wagen" در زبانِ آلمانی است.
( نکته: آوایِ r̥ - با آوایِ ar - در زبانهای آریایی اینهمان است. )
. . . . . .
اکنون ما میخواهیم به جایِ واژه یِ " جرات، جرات داشتن" از همین ریشه " دَرش:darš" بهره ببریم. پس می توانیم یکی از دو شیوه یِ زیر را بکار بگیریم:
1 - یا ما ریشه یِ " دَرش:darš " را به آسانی با نشانه مصدریِ " - تَن، - یدَن " بکار می گیریم و واژه " دَرشتن" با بُن کنونیِ " دَرش" را می سازیم.
2 - یا ما با دگرگونی هایِ آواییِ رواگمندی که در زبانهایِ باستانی داشته ایم، "دَرش" را به ریختِ خواستنیِ خود درمی آوریم.
من نمونه هایی از دگرگونی هایِ آوایی رواگمندی که می توان در پیوند با واژه یِ " دَرش" بکاربرد، در اینجا بیان می کنم:
2. 1 - دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" در واژه یِ " دَرش"
2. 2 - دگرگونیِ آواییِ " - َ ر : ar - " به " - ور: ur - " یا " ُ ر: or - " در واژه " دَرش: darš"
یا دگرگونی های آواییِ دیگر برای خوش ساختی.
. . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - سنگنبشته بیستون ( BH. 1. 13 )
2 - رویبرگِ 44 رجِ L از نبیگ " سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان" ( رودیگِر اِشمیت )
3 - ستونِ699 از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
شهامت یعنی : دلیری ، بی باکی ، شجاعت ، جرات ، عرضه ، مردانگی ، دلاوری ، توانایی و بزرگی و فرمانروایی .
لطفا معنی "مردانگی" رو حذف کنید. خیلی جنست گرایانه است و هیچ ارتباطی به این واژه نداره
شهامت = شاه مات
“شاه مات”، نام اصلی کهن بازی شطرنج ( نام اشتباهی که از عربی به پارسی بازگشته ) است. واژه صحیح “شت رنگ” که فقط نام صفحه بازی شاه مات بوده، به معنی حصیر چهارخانه دو رنگ است.
“مات” که واژه آریایی است معنای مرگ یا کشتن را دارد که هدف اصلی بازی “شاه مات / شترنگ” که کشتن شاه بوده را توصیف می کند.
... [مشاهده متن کامل]
>> شهامت = جرات و دلیری بسان کشتن شاه.
“شاه مات”، نام اصلی کهن بازی شطرنج ( نام اشتباهی که از عربی به پارسی بازگشته ) است. واژه صحیح “شت رنگ” که فقط نام صفحه بازی شاه مات بوده، به معنی حصیر چهارخانه دو رنگ است.
“مات” که واژه آریایی است معنای مرگ یا کشتن را دارد که هدف اصلی بازی “شاه مات / شترنگ” که کشتن شاه بوده را توصیف می کند.
... [مشاهده متن کامل]
>> شهامت = جرات و دلیری بسان کشتن شاه.