شهامت

/SahAmat/

مترادف شهامت: بی باکی، جرئت، جسارت، چالاکی، چستی، دلاوری، زهره، شجاعت، عرضه، مردانگی

برابر پارسی: دلیری، بی باکی، دلاوری

معنی انگلیسی:
moral heroism, bravery, greatness, vigour, energy, hardiness, nerve, pluckiness, the courage of ones opinion, greatnessvigour, spunk

فرهنگ اسم ها

اسم: شهامت (پسر) (عربی) (تلفظ: šahāmat) (فارسی: شهامت) (انگلیسی: shahamat)
معنی: بی باکی، دلیری، حالت ترس نداشتن از چیزی یا کسی در انجام کاری یا گفتن مطلبی
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

شهامت. [ ش َ م َ ] ( ع مص ، اِمص ) شهامة. شیردلی. شجاعت. ( ترجمان علامه جرجانی ). دلیری. توانائی. ( غیاث اللغات ). جرأت. ( ناظم الاطباء ). نوع هفتم از انواع تحت جنس شجاعت شهامت است و آن عبارت است از حریص بودن نفس بر اقتنای امور عظام از جهت توقع ذکر جمیل. ( نفائس الفنون حکمت مدنی ) : وی را [ مسعود ] دیده اند از بزرگی و شهامت و تفرد واقف گشته. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 89 ). من نیز آنچه دانستم از شهامت و بکارآمدگی تو بازنمودم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 26 ). سنگی بر پای چپ او [ خوارزمشاه ] آمده بود، آن شهامت بین که آن درد بخورد و در معرکه اظهار نکرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 353 ). خردمند... چون بکوشد... باری حمیت و مردانگی و شهامت او معطون نگردد. ( کلیله و دمنه ). آثار شهامت در شمایل او روشن و پیدا بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 15 ). طوق شهامت به عارض او محیط شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 397 ). و رجوع به شهامة شود. || تیزخاطر و چالاک شدن. ( یادداشت مؤلف ). چالاکی در کارها و جلدی. ( ناظم الاطباء ). تیزدل شدن. ( تاج المصادربیهقی ). زیرک دل شدن. ( المصادر زوزنی ). تیزدلی. ( مجمل اللغة ). فراست و هوشیاری. ( ناظم الاطباء ). || توانا شدن و شادمان شدن. ( فرهنگ نظام ). شادمانی و چستی. ( غیاث اللغات ). || بزرگ شدن و روان شدن حکم. ( فرهنگ نظام ). || ( اِمص ) جوانمردی. || سخاوت و بلندی همت. || شرافت. || عجله و شتابی. ( ناظم الاطباء ).
- شهامت اندیش ؛ جوانمرد و بلنداندیش و بلندهمت. ( ناظم الاطباء ).

شهامة. [ ش َ م َ ] ( ع مص ) تیزرو و توانا گردیدن اسب : شَهُم َ الفرس شهامةً.( منتهی الارب ). || تیزخاطر و چالاک شدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || حریص بودن بر انجام امور عظام که مستتبع ذکر جمیل است. ( از تعریفات ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به شهامت شود.

فرهنگ فارسی

زرنگ وچالاک شدن، دلیروبی باک کوبزرگواربودن، دلیری وبیباکی، توانایی وبزرگی وفرمانروایی
( اسم ) ۱ - بی باکی دلیری توانایی. ۲ - آفتاب .

فرهنگ معین

(شَ مَ ) [ ع . شهامة ] (اِمص . ) دلیری .

فرهنگ عمید

دلیری، بی باک و نترس بودن.

دانشنامه عمومی

شهامت (فیلم ۱۹۹۶). شهامت ( به هندی: Himmat ) فیلمی است محصول سال ۱۹۹۶ و به کارگردانی سونیل شارما است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانی دئول، تابو، شیلپا شتی، نصیرالدین شاه، گلشن گروور، موکش خانا، کیران کومار ایفای نقش کرده اند.
عکس شهامت (فیلم ۱۹۹۶)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

جریت

مترادف ها

bounty (اسم)
وفور، شهامت، انعام، بخشش، اعانه، سخاوت، بخشندگی، ازادمنشی

animosity (اسم)
ستیز، دشمنی، خصومت، عداوت، کینه، شهامت، جسارت، ستیزه جویی، ستیزگی، ضدیت

pluck (اسم)
شهامت، شجاعت، انقباض، تصمیم، دل و جرات

dare (اسم)
شهامت

daring (اسم)
شهامت، جرات، پردلی

فارسی به عربی

تجاسر , عداوة , عزم , وفرة

پیشنهاد کاربران

شهامت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
دلیری، دلاوری، شیردلی، سیغور siqur، مردانگی، تفنود tafnud، پُردلی ( دری )
واکاویِ واژگانِ پارسیِ باستانِ " دَرش: darš " و " دَرشنَو:daršnav " و همچنین پیشنهادِ واژه برایِ " جرات داشتن، شهامت داشتن":
داریوشِ یکمِ بزرگ درجایی از سنگنبشته یِ بیستون ( Bh. 1. 13 ) فرموده است: هیچ کسی جرات نداشت ( =adaršnauš ) درباره یِ گئومات چیزی بگوید تا اینکه من آمدم.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه " دَرش: darš " از زبانِ پارسیِ باستان به چمِ " جرات داشتن" بوده است و کُنونه یِ آن " دَرشنَو:daršnav " بوده است.
این واژگان با واژه یِ سانسکریت " dhr̥snoti " و واژه یِ اروپایی " dare " همریشه است و هم مینه با واژگانِ " sich getrauen، wagen" در زبانِ آلمانی است.
( نکته: آوایِ r̥ - با آوایِ ar - در زبانهای آریایی اینهمان است. )
. . . . . .
اکنون ما میخواهیم به جایِ واژه یِ " جرات، جرات داشتن" از همین ریشه " دَرش:darš" بهره ببریم. پس می توانیم یکی از دو شیوه یِ زیر را بکار بگیریم:
1 - یا ما ریشه یِ " دَرش:darš " را به آسانی با نشانه مصدریِ " - تَن، - یدَن " بکار می گیریم و واژه " دَرشتن" با بُن کنونیِ " دَرش" را می سازیم.
2 - یا ما با دگرگونی هایِ آواییِ رواگمندی که در زبانهایِ باستانی داشته ایم، "دَرش" را به ریختِ خواستنیِ خود درمی آوریم.
من نمونه هایی از دگرگونی هایِ آوایی رواگمندی که می توان در پیوند با واژه یِ " دَرش" بکاربرد، در اینجا بیان می کنم:
2. 1 - دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" در واژه یِ " دَرش"
2. 2 - دگرگونیِ آواییِ " - َ ر : ar - " به " - ور: ur - " یا " ُ ر: or - " در واژه " دَرش: darš"
یا دگرگونی های آواییِ دیگر برای خوش ساختی.
. . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - سنگنبشته بیستون ( BH. 1. 13 )
2 - رویبرگِ 44 رجِ L از نبیگ " سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان" ( رودیگِر اِشمیت )
3 - ستونِ699 از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )

شهامتشهامت
شهامت یعنی : دلیری ، بی باکی ، شجاعت ، جرات ، عرضه ، مردانگی ، دلاوری ، توانایی و بزرگی و فرمانروایی .
لطفا معنی "مردانگی" رو حذف کنید. خیلی جنست گرایانه است و هیچ ارتباطی به این واژه نداره
شهامت = شاه مات
“شاه مات”، نام اصلی کهن بازی شطرنج ( نام اشتباهی که از عربی به پارسی بازگشته ) است. واژه صحیح “شت رنگ” که فقط نام صفحه بازی شاه مات بوده، به معنی حصیر چهارخانه دو رنگ است.
“مات” که واژه آریایی است معنای مرگ یا کشتن را دارد که هدف اصلی بازی “شاه مات / شترنگ” که کشتن شاه بوده را توصیف می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

>> شهامت = جرات و دلیری بسان کشتن شاه.

بپرس