شمارش

/SomAreS/

مترادف شمارش: احتساب، حساب، محاسبه

معنی انگلیسی:
account, enumeration, figures, reckoning, (act of)counting

لغت نامه دهخدا

شمارش. [ ش ُ رِ ] ( اِمص ) شمار. تعداد. ( یادداشت مؤلف ) :
خواهی به شمارش ده و خواهی به گزافه
خواهیش به شاهین زن و خواهی به کرستون.
زرین کتاب.
|| ( ق ) ظاهراً. || مشروحاً. || فرضاً. بالفرض و التقدیر. ( ناظم الاطباء ). بمعنی فرض و تقدیر باشد و در جایی استعمال کنند که عربان بالفرض و التقدیر گویند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

شمردن
شمار تعداد

فرهنگ عمید

= شمردن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عمل شمردن شماره رکعتهای نماز با دست و سنگریزه و شمردن موارد دیگر را شمارش گویند. عنوان یاد شده در بابهای صلات، حج و اطعمه و اشربه به کار رفته است.
شمردن عدد رکعتهای نماز با انگشتان دست، سنگ ریزه و مانند آن، بویژه برای کسی که زیاد سهو می‏کند، جایز است.
به تصریح برخی، شمارش به نحو یاد شده حتی بر کسی که می‏داند نمازی را که شروع کرده، در آن سهو می‏کند، واجب نیست.
← جواز اعتماد به دیگری در شمارش
شمردن نان مکروه است.

دانشنامه عمومی

شُمارِش فرآیند مشخص کردن عنصرهای یک مجموعه متناهی است. در واقع روال تخصیص یک به یک شماره به هریک از اعضای یک مجموعه برای پی بردن به اندازهٔ مجموعه است. شمارش و اندازه گیری از مهم ترین روال های ریاضیات هستند.
مفهوم شماره و شمردن بسیار کهنه تر از تاریخ هستند و از این رو چگونگی پیدایش و باروری شمارش ناشناخته است. با این همه می توان گمان کرد که بشر از دیرباز عدد را می شناخته است یا دست کم از کم و بیش بودن شمار چیزها آگاه بوده است؛ زیرا حتی برخی از جانوران هم از چنین درکی برخوردارند. [ ۱]
دیر زمانی گذشت تا بشر توانست نشانه هایی هندسی برای نمایش شماره ها بسازد و بی گمان، نمادهای نشان دهندهٔ شماره ها را پیش از نشانه های دیگر ساخته است. [ ۱]
شمارش با انگشت: احتمالاً نخستین بار شمارش با انگشت صورت گرفته است. در زبان انگلیسی واژه ی "digit" علاوه بر معنای عادی خود که رقم است، معنای انگشت هم می دهد.
شمارش با سنگ ریزه: این روش نیز روشی متداول بوده به طوری که تعدادی سنگریزه ( تعداد مشخصی از آن ها ) در یک کیسه قرار می گرفته. همچنین واژه ی حساب کردن در زبان انگلیسی، مشتق از لفظی لاتینی به معنای سنگریزه است.
شمارش با تکه چوب: چینی های قدیم برای محاسبه از تکه چوب استفاده می کردند. به صورتی که ابتدا آن ها را پنج تا پنج تا جدا کرده و به هم می بستند.
شمارش با چوب خط: شاید کهن ترین راه نگه داشتن حساب روش های ساده ای باشد که به آن ها چوب خط می گوییم. در چوب خط از تناظر یک به یک یاری می گیرند. نگه داشتن حساب به یاری دسته کردن سنگریزه، یا کشیدن شیاری بر گل و سنگ و چوب، یا کندن دندانه بر شاخه، یا گره زدن ریسمان، ساده ترین و آشناترین روش های نگه داری حساب بوده اند.
شمارش با گره زدن: اینکاها برای شمارش دسته های گندمی که درو می کردند، طنابی را گره می زدند.
شمارش با علامت گذاری: این روش امروزه هم متداول است؛ به طوری که با تکه ای سنگ یا مداد یا هر چیز دیگر چند خط ( معمولا ۱۰ خط ) می کشیم و خطی مایل بر روی آن ها می کشیم تا یک دسته ایجاد شود.
شمارش با چرتکه: شما می توانید با حرکت دادن مهره های چرتکه بر روی سیم های آن، مسئله ای را حل کنید. در اولین سیم طرف راست، هر مهرهٔ زیر میلهٔ عرضی، نمایندهٔ یک، و هر مهرهٔ بالای میلهٔ عرضی، نمایندهٔ پنج است. مهره های سیم دوم در پایین نمایندهٔ ده و در بالا نمایندهٔ پنجاه هستند. در میلهٔ سوم، مهره ها ارقام صد و پانصد را نشان می دهند.
عکس شمارش
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

عد

مترادف ها

tally (اسم)
حساب، نشان، نظیر، برچسب، تطبیق کردن، قرین، شمارش، علامت، اتیکت، چوب خط، شمارشگر، جای چوب خط

tab (اسم)
حساب، صورت حساب، باریکه، برگ، هزینه، شمارش، جدول بندی

computation (اسم)
محاسبه، محاسبات، شمارش، نتیجه شمارش

enumeration (اسم)
سرشماری، شمارش، یکایک شماری

numeration (اسم)
شمارش، احتساب

فارسی به عربی

هبة ، إحصاءٌ

پیشنهاد کاربران

چیز مهمی که امروز فهمیدم این است که کَ لی که معنای کچلی میدهد با واژه دَکِلِستِن مازندرانی یکی می باشد و به معنای ریختن و ریخته شده میباشد پس ک َ ل شدن همان ریخته شده است و در کلانتر هم به دلیل اینکه در قدیم همانطور که دوستان گفتند قلندران = calander صورت خودرا میتراشیدند به آنها اطلاق شد , کِل به چم جا و خانه و در کِرک کِلی مازندرانی ( خانه مرغ ) کِلی او / کیله او ( خانه آب = جوی ) و . . . دیده شده
...
[مشاهده متن کامل]

از اینرو میتوان فهمید کال به چم خشکی که در میانکاله آنرا داریم از فعل دکلستن آمده و کال تغییر یافته کَ ل است و به میوه های نرسیده و خشک کال و به ادم های کچل ک َل گفتند . همچنین در زبان مازندرانی به اصلا و هیچ ( تمامیت در چیزی ) دَ کال میگویند و باز نشان از این دارد برای اشاره به تمامیت چیزی از ک ُ ل / ک َ ل یا کلاً استفاده میشده . پس یکی دیگر از مشتقات آن بطور کل و کامل است.
پس داریم
کِ ل / ک ِ لی / کیله = خانه ( جایی که خشک باشد )
ک َ ل / کال = خشک و ریخته شده ( کلانتر = قلندر = کامل خشک و ریخته شده => اشاره به بی مویی و تاس بودن زیاد آنان )
کُ ل = بطور کل و کامل ( تماما )
کال = در جایی دیگر از این خشک بودن = کال برای شمارش نیز بهره شد ( چند کال گردو = چند عدد گردو ) همچنین در زبان لاتین نیز برای شمارش از واژه calculator بهره میشود که باز نشان از این دارد قلندران = کالندران = کلانتران کارشان ستاره شناسی و حساب رسی بوده / اصطلاح اینکه میگویند با من خشکه حساب کن هم بسیار شکآور به اسن است که خشکه همان کال میشود پس => با من نقداً و شمرده حساب کردن هم از همینجا آمده
واژه دکال دقیقا زمانی در زبان مازندرانی بکار میرود که بخواهیم در پاسخ به ادعاهای یک فرد بگویم تازه تو هم مثلا ادم شدی و . . . ( یعنی بحساب آوردن ملاک بوده ) پس کال و دکال یعنی حساب آوردن و دکال یعنی تو را هم بحساب می آیی؟؟ همچنین دکال میتواند از دک کال آمده باشد یعنی ادعای حساب شدن را داشتن که باز هم سخن بنده را تایید میکند ( دک و پوز = ادعا ) خود دک با داک / دکان و . . همریشه است یعنی جلو آمده و در داکی =docky یعنی منقار جلو آمده دوک نیز در زبان مازندرانی یعنی جلو آمده ( دوک سوال = به کسی که پیشانی اَش جلو آمده باشد گفته میشود )
آیا واژه call یعنی فراخواندن نمیتواند رپتی به این داشته باشد؟؟؟ فراخواندن جهت شمارش و حساب آوری بوده پس آیا نمیتوان فهمید call لاتین همان کال ایرانیست اما با کاربردی دگردیس شده؟؟

این نوشته نیاز به فرساخت ( تکمیل ) دارد
شمایل / شمردن و شماریدن / شمارش / شم ( بویایی / حدس ) / شمشاد / شمشیر / شمال از شمار کلملاتی هستند که با شم شروع میشوند.
شمال را برخی در خراسان باد میشناسند ؛ پس اینجا ما به باد رسیدیم
...
[مشاهده متن کامل]

شمایل را در ایرانی چهره و صورت و ظاهر میشناسیم ؛ در زبان لاتین ما واژه شِما ( schema ) شماتیک ( schematic ) را داریم که بصورت ضمنی به طرح و شکل و . . . اشاره دارند اما گویا بهتر است بگویم به باد و خیال / هوا ( آرزو و فکر ) و . . . اشاره دارند ( هوا یعنی فکر و خیال و برابر هیوا در زبان کردی به معنای آرزو ؛ به هوای تو = به خیال و فکر تو )
شمّه = بویایی و حدس و خیال ( خود بو نزدیکی ریشه ای با باد ( باشد که همان طلب بودن است یا یجورایی همان هوا ) دارد ؛
شمردن / شماریدن = با توجه به گفته های بالا شمردن و شماریدن رپتی به تعداد / رقم ندارد بلکه با تصور کردن / خیال و ذهن سازی / محاسبه / حساب و . . . ارتباط پیدا میکند از اینرو شمردن را نوعی حساب کردن نامیدند در صورتی که همان فکر کردن و متصور شدن منظور بوده ( همان شماتیک لاتین ؛ یعنی تصویر فکری و خیالی یا تصویر اولیه ؛ جالب اینکه در زباتن های لاتین تصویر شماتیک را تصویر سازی و مدل سازی فکری و ذهنی ( لاجیکال = منطقی ) مینامند )
شمشاد = با توجه به گفته های بالا شمشاد یعنی بو / ذهن و خیال / صورت شاد داشتن
شمشیر = بو / باد ( باشد ) / خیال و ذهن / تصویر شیر = شیر بودن و شجاع بودن
شمارش = به تصویر / ذهن و خیال و فکر آوردن = حساب فکری

شمارش، پذیرش؛شمارش کجا پذیرش کجا.
عد
مر
احتساب، حساب، محاسبه، عد، شمردن، آمار
شمارش روال تخصیص یک به یک شماره به هر یک از اعضای یک مجموعه برای پی بردن به اندازهٔ مجموعه است.
شمارش واندازه گیری از مهم ترین روال های ریاضیات هستند.

بپرس