شفیع

/Safi~/

مترادف شفیع: پایمرد، دخیل، شافع، شفاعتگر، فریادرس، میانجی، واسطه

برابر پارسی: خواهشگر، میانجی، بخشش خواه

معنی انگلیسی:
intercessor, preemptor, masculine proper name, intermediary

فرهنگ اسم ها

اسم: شفیع (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: šafie) (فارسی: شفيع) (انگلیسی: shafie)
معنی: آن که تقاضای عفو و بخشش گناه کسی را از دیگری می کند، شفاعت کننده، شفاعت گر، پایمرد
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

شفیع. [ ش َ ] ( ع ص ، اِ ) خواهشگر که برای دیگری شفاعت خواهد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- شفیعالامم ؛ از القاب حضرت محمد ( ص ) است. ( از ناظم الاطباء ).
- شفیعالعصاة فی العرصاة ؛ از القاب حضرت محمد ( ص ) است. ( ناظم الاطباء ).
- شفیعالوری ؛ از القاب حضرت رسول اکرم ( ص ) است. ( ناظم الاطباء ) :
شفیعالوری خواجه بعث و نشر.
( بوستان ).
- شفیع امت ؛ حضرت رسول ( ص ) است. ( یادداشت مؤلف ).
- شفیع روز قیامت ؛ حضرت رسول ( ص ) است. ( یادداشت مؤلف ).
و رجوع به شفاعت شود.
|| درخواست کننده. ( از ناظم الاطباء ). خواهش کننده. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). خواهشگر. ( صراح اللغة ). استدعای عفو و بخشش کننده. ( ناظم الاطباء ). || درخواهنده عفو گناه مردم. پوزشگر. خواستار. درخواستگر. خواهشگر. پایمرد. پامرد. شافع. شفاعت خواه. ذارع. میانجی. ( یادداشت مؤلف ). || توسطکننده و پادرمیانی کننده و پامرد. ( ناظم الاطباء ). ورفان. ( صحاح الفرس ). ذریع. ( منتهی الارب ) ( یادداشت مؤلف ) :
شفیع باش برِ شه مرا بدین زلت
چو مصطفی برِ دادار بر روشنان را.
دقیقی.
شفیع از گناهش محمد بود
تنش چون گلاب مصعد بود.
فردوسی.
تا در این مدت آتش خشم من سرد شود و شفیعان را سخن به جایگاه افتد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 101 ).
انجام تو ایزد به قُران کرد وصیت
بنگر که شفیع تو کدام است به محشر.
ناصرخسرو.
پیش خدای نیست شفیعم مگر رسول
دارم شفیع پیش رسول آل و عترتش.
ناصرخسرو.
ای شفیع صدهزار عسرت چو خاقانی به حشر
بنده مرتد بود و بر دست تو ایمان تازه کرد.
خاقانی.
خصم و شفیعم تویی ز تو به که نالم
کز چو تو ناحق گزار نیست گریزم.
خاقانی.
در دین شفای علت عالم برای خلق
زی حق شفیع زلت آدم پی جنان.
خاقانی.
اشک لایق تر شفیع تو از آنک
هر غباری را نمی می بایدت.
عطار.
شفیع مطاع نبی کریم
قسیم جسیم بسیم وسیم.
( گلستان ).
نوشته بر در جنت به حکم لم یزلی
شفیع روز قیامت محمد است و علی.
؟
و رجوع به شفاعت شود.
- شفیع آوردن ؛ به شفاعت برگزیدن. شفیع قرار دادن : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مازندرانی از رجال ایران در نیمه اول قر. ۱۳ ه. فتح علی شاه صدارت خود را پس از حاجی ابراهیم بدو محول کرد.
خواهشگر، شفاعت کننده، صاحب شفعه، شفعائ جمع
۱ - شفاعت کننده خواهشگر پایمرد . ۲ - صاحی حق شفعه جمع : شفعا(ئ ) .

فرهنگ معین

(شَ ) [ ع . ] (ص . ) شفاعت کننده ، پایمرد.

فرهنگ عمید

۱. کسی که برای دیگری خواهش عفو یا کمک بکند، خواهشگر، شفاعت کننده.
۲. (حقوق ) صاحب شفعه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به صاحب حق شفعه، شفیع (به فتح شین) گفته می شود.
جابری عربلو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامی، ص۱۱۹. رده های این صفحه : اصطلاحات فقهی | شفعه | فقه

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
شفیع، از مادّه «شَفْع» ـ که زوج در عدد باشد ـ به معنای ضمیمه کردن چیزی به دیگری است و چون با صاحب حاجت، شَفْع می گردد. شفیع گویند. شفاعت به معنای ضمیمه کردن جاه و مقام به شفاعت شونده، جهت رساندن منفعت به او است. این واژه با همین صیغه سه بار به صورت وصف خدا در قرآن تکرار شده است.
...لَیسَ لَهُم مِن دُونِهِ ولِیٌّ ولا شَفیعٌ... .انعام (6) 51
...لَیسَ لَها مِن دونِ اللّهِ ولِیٌّ ولا شَفیعٌ... .انعام (6) 70
...ما لَکُم مِن دونِهِ مِن ولیّ ولا شَفیع... .سجده (32) 4

[ویکی الکتاب] معنی شَفِیعٍ: همیشه شفاعت کننده (شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو ...
معنی شَافِعِینَ: شفاعت کنندگان (شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو چندا...
معنی شَّفَاعَةَ: شفاعت (شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو چندان نموده...
معنی شَفَاعَتُهُمْ: شفاعتشان (شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو چندان نم...
معنی شُفَعَاءُ: شفاعت کنندگان (شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو چندا...
معنی شُفَعَاءَ: شفیعان (شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو چندان نموده...
معنی شُفَعَاءَکُمُ: شفیعان شما (شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو چندان ن...
معنی شُفَعَاؤُنَا: شفیعان ما (شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو چندان نم...
معنی لَا یَشْفَعُونَ: شفاعت نمی کنند(شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو چندا...
معنی یَشْفَعُ: شفاعت می کند(شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو چندان ...
معنی یَشْفَعْ: شفاعت کند(شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو چندان نمو...
معنی یَشْفَعُواْ: شفاعت کند(شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معنی تک بکار میرود ، در حقیقت شخصی که متوسل ، به شفیع میشود نیروی خودش به تنهائی برای رسیدنش به هدف کافی نیست ، لذا نیروی خود را با نیروی شفیع گره میزند ، و در نتیجه آنرا دو چندان نمو...
ریشه کلمه:
شفع (۳۱ بار)

منظور از «شفیع» از مادّه «شفاعة ـ شَفْع» در اینجا ناصر و یار و یاور است، و می دانیم یار و یاور و ناصر تنها خدا است، و این که بعضی شفاعت را در اینجا به معنای آفرینش و تکمیل نفوس گرفته اند، در حقیقت به همین معنا باز می گردد.

جدول کلمات

پایمرد

مترادف ها

intercessor (اسم)
میانجی، شفیع، پادرمیان

defender (اسم)
پدافندگر، شفیع

paraclete (اسم)
میانجی، شفیع، روح القدس، فارقلیط

پیشنهاد کاربران

در توضیحات کتاب بوستان سعدی صفحه ی نوزدهم، دکتر خلیل خطیب گفته اند که کلمه ی شفیع، هم معنی �شفاعت کننده� می دهد، هم معنی �شفاعت پذیرفته شده�.
رویدار، میانجی، پایمرد
دخالت گر، مداخله گر
واسطه
از آنجایی که یکی از قوانین زبان خاصیت لاتین بودن آنست یعنی حروف در کلمات برای ایجاد مفاهیم در همان راستا در حال چرخش هستند به مانند ملاتی که در ملّاته در حال لت خوردن هستند کلمه شفیع رو هم به همین روش
...
[مشاهده متن کامل]
میشه از زنجیره کلمات همین کلمه درک نمود یعنی مشعوف شدن یعنی شعف. شفیع آباد هم که نام مکانی می باشد یعنی جایی که با شادی و شعف آباد شده. به روش تفسیری هم اگه کلمه شفاعت رو بیان کنیم یعنی واسطه دریافت شادی و حس مثبت.

شفیع : در اصطلاح حقوقی به کسی که اخذ به شفعه میکند میگویند
شفیع الله خلالی
نحوه نوشتن
واسطه
پایمرد، دخیل، شافع، شفاعتگر، فریادرس، میانجی، واسطه
دستگیرنده. دستگیری کننده
پایمرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس