شعله

/So~le/

مترادف شعله: بارقه، جرقه، زبانه، سعیر، شراره، شرر، لهب، لهیب، وراغ

برابر پارسی: اخگر، افرازه، تابش، زبانه، فروزینه

معنی انگلیسی:
burner, flame, flare, calorie

فرهنگ اسم ها

اسم: شعله (دختر) (عربی) (تلفظ: šoele) (فارسی: شعله) (انگلیسی: shoele)
معنی: شراره آتش، روشنی، زبانه ی آتش، بخش گرم و نورانی آتش، زبانه و درخشش آتش، فروغ
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم دختر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

( شعلة ) شعلة. [ ش ُ ل َ ] ( ع اِ ) شعله. سپیدی در دم اسب و پیشانی و پس سر آن. ( منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به شَعَل شود. || هیمه ای که در آن آتش درگرفته باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || زبانه ودرخشش آتش. ج ، شُعُل. ( منتهی الارب ). ج ، شُعَل ، شُعَلات ، شُعول. ( ناظم الاطباء ). درخشش و زبانه آتش. به فتح خطاست. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). پاره آتش که می درخشد. ( از اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ). زبانه. زبانه آتش. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به شعله شود.

شعلة. [ ش ُ ل َ ] ( اِخ ) ابوالعباس شعلةبن بدر اخشیدی. فرمانروای دمشق و امیری شجاع و زبردست بود. وی در سال 344 هَ. ق. در جنگی که با مهلهل عقیلی میکرد کشته شد. ( از اعلام زرکلی ).
شعله. [ ش ُ ل َ /ل ِ ] ( از ع ، اِ ) شعلة. زبانه آتش و وراغ. ( ناظم الاطباء ). زبانه. زبانه آتش. الاو. الو. آتش افروخته. لهیب. آفرازه. پاره آتشی که می درخشد. پاره آتش که می بجهد. قبس. مقباس. ( یادداشت مؤلف ). صاحب آنندراج گوید: زبانه درخشش آتش ، وشو، سرکش ، بیباک ، درگیر، دوزخ سوار، موجدار، خس پوش ، افسرده ، از صفات آن و تیغ، خنجر، سنان ، علم ، نخل ، شاخ ، شاخسار، انگشت ، مینا، گل ،شبنم ، آب ، موج ، جویبار، طلا، حریر، کلاه ، عروس ، از تشبیهات اوست ، و با لفظ چیدن و نهادن و زدن و فکندن و گرفتن و پیچیدن و کشیدن و مکیدن و کشتن و نشاندن و نشستن و کشته شدن مستعمل است. ( آنندراج ) :
به دست هریک از ایشان یکی پلارک تیغ
چنانکه باشد در دست دیو شعله نار.
؟ ( از فرهنگ اسدی نسخه نخجوانی ).
دم اندر حلق آن چون تفته شعله
مژه بر پلک این چون تیر خار است.
مسعودسعد.
مستحق است که... از شعله صولت انصار حق شرری در نهاد او زنند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 345 ). شعله آن حرب بر آن حالت زبانه میزند.( ترجمه تاریخ یمینی ص 352 ).
مرا چون خلیل آتشی در دل است
که پنداری این شعله بر من گِل است.
( بوستان ).
آتش چو به شعله برکشد سر
چه هیزم خشک و چه گل تر.
امیرخسرو دهلوی.
ز اقتدار تو نَبْوَدعجب اگر یابد
سنان شعله هیجا ز نوک خار شکست.
حسین ثنایی ( از آنندراج ).
هم پرتو دشنه ماهتابش
هم خنجر شعله نطع خوابش.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

زبانه آتش، آنچه که با آن آتش رامشتعل کنند
( اسم ) ۱ - زبانه ( آتش ) . ۲ - فروغ روشنی تابش .
شعله سپیدی در دم اسب و پیشانی و پس سر آن . یا زبانه و درخشش آتش .

فرهنگ معین

(شُ لَ یا لِ ) [ ع . شعلة ] (اِ. ) ۱ - زبانه آتش . ۲ - فروغ ، روشنی .

فرهنگ عمید

۱. (شیمی ) زبانۀ آتش.
۲. آنچه با آن آتش را مشتعل می کنند.
* شعله زدن: (مصدر لازم ) زبانه زدن، زبانه کشیدن آتش.

فرهنگستان زبان و ادب

{flame} [شیمی] موج داغ و درخشان ناشی از واکنش در محیطی گازی که واکنشگرها به آن وارد و محصولات از آن خارج می شوند

واژه نامه بختیاریکا

سوزنا؛ جوشنا؛ آتش گُرُشت؛ بِر؛ جوشنا؛ گُره

دانشنامه عمومی

شُعله یا اَخگَر کوچک ترین شکل آتش است. شمع روشن نمونه خوبی از یک شعله است. زمانی که شعله سر بکشد و شعله های دیگری پدیدآورد آن را آتش می نامیم. سر کشیدن و ازدیاد پرسرعت آتش، آتش سوزی یا حریق نام دارد.
در گذشته های بسیار دور انسان های اولیه از شعله ایجاد شده توسط صاعقه می ترسیدند که بعدها نقش مهمی در زندگی بشر یافت.
شعله ها انواع مختلفی دارند و هر شعله با سوختن یک گاز یا ترکیب چند گاز پدید می آید یا سوختن زغال سنگ ( زغال آنتراسیت ) و چوب که دمای سوخت اکسیژن و گاز lpg حدود ۱۴۰۰ درجه و شعله چوب حدود ۶۰۰ درجه و شعله حاصل از زغال سنگ در مواقعی به ۱۵۰۰ درجه هم می رسد؛ که در گذشته تا به امروز برای ریخته گری از آن استفاده می شده.
شعله زمانی ایجاد می شود که در اثر گرم شدن یک نقطه یا محل، گازهایی ایجاد شوند و این گازها بسوزند.
دمای شعله ها میان ۳۰۰ تا ۱۱۰۰ درجهٔ سانتیگراد می باشد.
فیلسوفان شرقی معتقد بودند که در جهان چهار عنصر بنیادی وجود دارد و همه چیزی که اطراف ما وجود دارند از این چهار عنصر:خاک، آب، هوا و آتش ساخته شده اند.
اگر چه ما در حال حاضر می دانیم که در عوض چهار عنصر بیش از ۱۱۸ عنصر وجود دارد، ولی با این وجود تقسیم بندی گذشتگان نیز با تقسیم بندی امروزی حالت های ماده شامل  :جامد، مایع ، گاز و پلاسما بسیار شبیه هم هستند. ولی آتش چه؟ آتش یک واکنش شیمیایی است که در مخلوطی از گاز اتفاق می افتد.
به تعبیر ساده تر، آتش واکنش شیمیایی است که مخلوطی از گازهای درخشان رخ می دهد، به طور معمول درخشش همراه گرما. در حال حاضر ما می دانیم که آتش از تعداد زیادی عنصر ساخته شده و یقیناً یک تعریف بنیادی ندارد! در اکثر موارد آتش مخلوط داغی از گازهاست؛ و شعله نتیجه یک واکنش شیمیایی، که عمدتاً بین اکسیژن هوا و یک ماده سوختی انجام می شود. که نتیجه این واکنش معمولا نیز کربن دی اکسید، بخارآب ، نور و گرماست.
اگر شعله به اندازه کافی داغ باشد، گاز سازنده شعله یونیزه شده و حالت دیگری از ماده را می سازد:که پلاسما گفته می شود. معمولاً قسمت آبی رنگ شعله دمای بیشتری دارد و گرمترین بخش آتش را می سازد و بعد از آن بخش های زرد و قرمز هستند.
شعله همانند گاز گسترش پیدا می کند و شما معمولاً قادر به دیدن آن نیستید. این گسترش موجب سرد شدن آن می شود و زمانی که به اندازه کافی سرد شد دیگر توانایی تولید نور قابل مشاهده را نخواهد داشت.
عکس شعلهعکس شعلهعکس شعله

شعله (پروانه). شعله ( پروانه ) ( نام علمی: Dryas iulia ) نام یک گونه از تبار کشیده بالان هلیکونینی است.
عکس شعله (پروانه)عکس شعله (پروانه)عکس شعله (پروانه)عکس شعله (پروانه)عکس شعله (پروانه)عکس شعله (پروانه)

شعله (فیلم ۱۹۲۰). شعله ( انگلیسی: The Flame ) فیلم صامت در ژانر رمانتیک است که در سال ۱۹۲۰ منتشر شد.
عکس شعله (فیلم ۱۹۲۰)

شعله (فیلم ۱۹۲۳). شعله ( به آلمانی: Die Flamme ) فیلمی آلمانی در سبک درام به کارگردانی ارنست لوبیچ است که در سال ۱۹۲۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به پولا نگری و آلفرد ابل اشاره کرد.
عکس شعله (فیلم ۱۹۲۳)

شعله (فیلم ۱۹۴۷). شعله ( انگلیسی: The Flame ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۱۹۴۷ منتشر شد.
بلانش یورکا
برودریک کرافورد
چاک رابرتسون
هتی مک دانل
هنری تراورز
جف کوری
جان کرول
• رابرت پیج
• ورا رالستون
عکس شعله (فیلم ۱۹۴۷)

شعله (فیلم ۱۹۷۱). شعله ( به هندی: Jwala ) فیلمی محصول سال ۱۹۷۳ و به کارگردانی ام. وی رامان است. در این فیلم بازیگرانی همچون سونیل دات، مدهوبالا، سهراب مودی، پران، آشا پارک، لالیتا پاوار، شوبا و دایسی ایرانی ایفای نقش کرده اند.
عکس شعله (فیلم ۱۹۷۱)

شعله (فیلم ۱۹۸۱). شعله ( به تلوگویی: Aggi Ravva ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۱ و به کارگردانی کولوامودی باپایا است. در این فیلم بازیگرانی همچون ن. ت. راما رائو، سری دوی، موهان بابو، جاگایا ایفای نقش کرده اند.
عکس شعله (فیلم ۱۹۸۱)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

شُعله (flame)
مخلوطی از گازهای داغ و درخشان، حاصل از اشتعال. واکنش های شیمیایی در شعله عموماً واکنش های زنجیرۀ رادیکال آزاد، و نور آن حاصل از درخشندگی مولکول ها یا یون های برانگیخته یا حاصل از التهاب ذرات ریز جامد، نظیر کربن، است. از شعله برای تشخیص بعضی از فلزات استفاده می کنند. شعله تقریباً به شکل مخروطی است که میانۀ آن خالی باشد. شعلۀ حاصل از دستگاه جوش اکسیژن به حدی داغ است که توانایی ذوب آهن را دارد.

جدول کلمات

لهیب

مترادف ها

flame (اسم)
تب و تاب، تابش، الو، شعله، شورعشق

ingle (اسم)
اتش، شعله، اتش منقل یا اجاق

flare (اسم)
نمایش، شعله، روشنایی خیره کننده و نامنظم، زبانه کشی، شعله زنی، چراغ یا نشان دریایی

فارسی به عربی

شعلة ضوییة , لهب

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
گُرُشت، بِر، سوزنا، گُرِ:شعله
تَش، دیلَغ ( با غ مخصوص این زبان ) :آتش
دی:دود
آتش در میان بختیاری ها بسیار پاک و با ارزش است و برای اینکه بخواهند کسی را نفرین کنند میگویند تش مالت کور بو، یعنی اتش خانه ات خاموش شود کنایه از این که بی یار و نگهدار شوی
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین واژه فراخوانده شدن در لری بختیاری از داستان قدیمی زال و سیمرغ گرفته شده و چندین واژه دارد با ریشه
مل به تش زیدن:مو به آتش زدن کنایه از فراخانده شدن
ژَو زیاتن ( رووزایرات ایلامی ) :فراخانده شدن

شعله: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آتور ātur ( پهلوی )
آلاو ālāv، اخگر axgar ( دری )
ازبان ezbān ( سغدی: żbān )
سچاک socāk ( سغدی )
سژاک sožāk ( پهلوی )
شعله به معنای نور اتش و دریا است💌💌★
واژه شعله
معادل ابجد 405
تعداد حروف 4
تلفظ šo'le
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: شعلَة]
مختصات ( شُ لَ یا لِ ) [ ع . شعلة ] ( اِ. )
آواشناسی So'le
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
واژه شعله پارسی است. عربی آن می شود لهب شعله صد درصد پارسی است.
آتورو هم آثور، به چمِ آتش است، در زمان هخامنشیان به ماه آذر ، آثریادیه میگفتند ، اخگر به زبانه ی آتش گویند و لخشه برابر با شعله میباشد
شراره
افروزه
افرازه
فروزینه
اخگر
زبانه
( تازیانه آتش ) تازیانه آتش. [ ن َ / ن ِ ی ِ ت َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حدّت زبانه آتش :
تپیدن دل ما صائب اختیاری نیست
به تازیانه آتش کباب میگردد.
صائب.
تابش
به شعله در گویش سیستانی می گویند زرونه زرونه گازوکم کن
لهیب، شراره، زبانه، الاو، شرر، جرقه، بارقه
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه شعله در بعضی موارد از لفظ ضرب ( zarb ) استفاده می شود. مثال. ضرب گاز ( اجاق گاز ) را کم کن.
وخش::در زبان پارسی به معنی عطسه
در پهلوی " وخش " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
وخشان = شعله ور
شعله ورشدن = وخشیدن
لهیب
این واژه عربی است و پارسی آن، واژه ی پهلوی آتور می باشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس