شرور. [ ش ُ ] ( ع اِ ) ج ِ شَرّ. ( اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). ج ِ شر به معنی بدیها و شرارتها. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) :
مر ترا خانه ای دریغ آید
زین فرومایگان و اهل شرور.
ناصرخسرو.
رجوع به شر شود.شرور. [ ش ُ] ( ع مص ) بد شدن. ( دهار ). در مآخذ دیگر دیده نشد.