شاهر
فرهنگ اسم ها
معنی: مشهور، نامی
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
شاهر. [ هَِ ] ( ع ص ) مشهور. معروف. نامی. سرشناس :
کبک رقاصی کند سرخاب غواصی کند
این بدین معروف گردد وان بدان شاهر شود.
منوچهری.
|| تیغ و شمشیر کشیده. از نیام برآمده. آخته. خرج شاهراًسیفه ؛ بیرون آمد شمشیر برکشیده : اندر صف مجادلت مذهب
بر خصم تیغحجت تو شاهر.
سوزنی.
فرهنگ فارسی
سپیدی نرگس
فرهنگ معین
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
اگر از مصدر شهر اسم فاعل بگیریم شاهر نمیشود ؟ نامدار کننده ،
شاهر:مشهور.
فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی، مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شَاهِراً سَیْفِی ( از دعای عهد )
بیرون آور از قبر مرا ،
کفن پوشیده، با شمشیر از نیام برکشیده.
برای یادسپاری بهتر تصور کنید که اکثریت در قدیم دارای وسیله یی چون خنجر یا شمشیر بودند و هرکس می خواست مشهور شود باید وسیله ی جنگی اش را از غلاف بیرون می آورد مثلا برای مبارزه یا دفاع.
... [مشاهده متن کامل]
فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی، مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شَاهِراً سَیْفِی ( از دعای عهد )
بیرون آور از قبر مرا ،
کفن پوشیده، با شمشیر از نیام برکشیده.
برای یادسپاری بهتر تصور کنید که اکثریت در قدیم دارای وسیله یی چون خنجر یا شمشیر بودند و هرکس می خواست مشهور شود باید وسیله ی جنگی اش را از غلاف بیرون می آورد مثلا برای مبارزه یا دفاع.
... [مشاهده متن کامل]