شازند
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
شازَند یکی از شهرهای شهرستان شازند در استان مرکزی در کشور ایران است که در نزدیکی کلان شهر اراک و در فاصله ی ۳۰ کیلومتری از آن قرار گرفته است. شازند از شمال با اراک، از جنوب با ازنا، از شرق با خمین و از غرب با بروجرد و ملایر هم مرز است. در لغت نامهٔ دهخدا در شرح این شهر آمده است: همان ادریس آباد سابق است. نام ایستگاه راه آهن میان سمنگان و نورآباد است که در ۳۵۴ هزارگزی ایستگاه راه آهن اراک واقع است. کارخانهٔ قند شاهی به سال ۱۳۱۵ ه. ش به علت مساعد بودن آن ناحیه برای کشت چغندر به این محل منتقل شد.
شازند تا قبل از سال ۱۳۱۷ شمسی و عبور و ساخت ایستگاه راه آهن سراسری در زمان رضا شاه بنام ادریس آباد شناخته می شد و پس از آن نام شازند برای ایستگاه تعیین ودر پی آن تصمیم گرفته شد که نام ادریس آباد را نیز به شازند تغییر دهند و علت انتخاب مجاورت آن با کوه شاه ( کیخسرو ) بود که بر بالای آن غار شاه زنده یا غار کیخسرو قرار دارد و به ارتفاع حدوداً …۳ متر است و در شاهنامه کیخسرو پسر سیاوش که از سوی مادر نوه افراسیاب پادشاه توران و سوی پدر نوه کیکاوس پادشاه ایران است از اداره امور مملکت کنار گرفته و از این رو لهراسب را به جانشینی خود انتخاب می کند و پس از وداع با رستم به همراه شش نفر از نزدیکترین یارانش که همگی معروفترین پهلوانان ایرانی هستند راهی منطقه شازند می شوند که منطقه ای مذهبی است طوس، گیو، فریبرز، بیژن، گستهم و نیو در این سفر کیخسرو را همراهی می کنند.
شاه عارف و همراهانش به کرانه کوه شاه واقع در روستای بادامک در حاشیه شهر شازند می رسند در اینجا شاه یاران خود را رها کرده و از کوه بالا می رود و وارد غار می شود که این غار اکنون از اماکن مهم مذهبی زرتشتیان جهان است. [ ۳] [ ۴]
اولین سند تاریخی که دربارهٔ شکل گیری شهر شازند در منابع مکتوب وجود دارد مربوط به گزارشی است که موسی خورزنی جغرافیدان ارمنی در قرن پنجم میلادی در کتاب خود ارائه کرده است. او در شرح ایل های امپراطوری ساسانی به رستاق کرج و بابک اشاره کرده و آن ها را جزء ایالت اصفهان آورده است. شهر کرج در منطقه ای قرار داشته است که امروزه شهرهای شازند و آستانه قرار دارند بنا به گزارش های تاریخی شهر کرج شکل متمرکز نداشته و پراکنده بوده است. در دوره اخیر در برخی از منابع از شازند با نام ادریس آباد اسم برده شده است. با توجه به اینکه نام پدر ابودلف، ادریس بوده است، می توان نتیجه گرفت که شهر ناپیوسته کرج به صورت روستاهای نزدیک به هم درآمده و نام یکی از این روستاها ادریس آباد و محل زندگی ادریس، پدر ابودلف بوده است. ( این نتیجه گیری فاقد منبع تاریخی معتبر می باشد. بر اساس مطالعات انجام شده ابودلف و شهر کرج ابودولف متعلق به زمان خلفای اسلامی و هم عصر با آل بویه می باشد، [ ۵] در صورتی که نام گذاری روستای ادریس آباد در دوره قاجار است یعنی قریب به هزار سال فاصله زمانی می باشد. فلذا چنین نتیجه گیری فاقد اعتبار است ) [ ۶]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفشازند تا قبل از سال ۱۳۱۷ شمسی و عبور و ساخت ایستگاه راه آهن سراسری در زمان رضا شاه بنام ادریس آباد شناخته می شد و پس از آن نام شازند برای ایستگاه تعیین ودر پی آن تصمیم گرفته شد که نام ادریس آباد را نیز به شازند تغییر دهند و علت انتخاب مجاورت آن با کوه شاه ( کیخسرو ) بود که بر بالای آن غار شاه زنده یا غار کیخسرو قرار دارد و به ارتفاع حدوداً …۳ متر است و در شاهنامه کیخسرو پسر سیاوش که از سوی مادر نوه افراسیاب پادشاه توران و سوی پدر نوه کیکاوس پادشاه ایران است از اداره امور مملکت کنار گرفته و از این رو لهراسب را به جانشینی خود انتخاب می کند و پس از وداع با رستم به همراه شش نفر از نزدیکترین یارانش که همگی معروفترین پهلوانان ایرانی هستند راهی منطقه شازند می شوند که منطقه ای مذهبی است طوس، گیو، فریبرز، بیژن، گستهم و نیو در این سفر کیخسرو را همراهی می کنند.
شاه عارف و همراهانش به کرانه کوه شاه واقع در روستای بادامک در حاشیه شهر شازند می رسند در اینجا شاه یاران خود را رها کرده و از کوه بالا می رود و وارد غار می شود که این غار اکنون از اماکن مهم مذهبی زرتشتیان جهان است. [ ۳] [ ۴]
اولین سند تاریخی که دربارهٔ شکل گیری شهر شازند در منابع مکتوب وجود دارد مربوط به گزارشی است که موسی خورزنی جغرافیدان ارمنی در قرن پنجم میلادی در کتاب خود ارائه کرده است. او در شرح ایل های امپراطوری ساسانی به رستاق کرج و بابک اشاره کرده و آن ها را جزء ایالت اصفهان آورده است. شهر کرج در منطقه ای قرار داشته است که امروزه شهرهای شازند و آستانه قرار دارند بنا به گزارش های تاریخی شهر کرج شکل متمرکز نداشته و پراکنده بوده است. در دوره اخیر در برخی از منابع از شازند با نام ادریس آباد اسم برده شده است. با توجه به اینکه نام پدر ابودلف، ادریس بوده است، می توان نتیجه گرفت که شهر ناپیوسته کرج به صورت روستاهای نزدیک به هم درآمده و نام یکی از این روستاها ادریس آباد و محل زندگی ادریس، پدر ابودلف بوده است. ( این نتیجه گیری فاقد منبع تاریخی معتبر می باشد. بر اساس مطالعات انجام شده ابودلف و شهر کرج ابودولف متعلق به زمان خلفای اسلامی و هم عصر با آل بویه می باشد، [ ۵] در صورتی که نام گذاری روستای ادریس آباد در دوره قاجار است یعنی قریب به هزار سال فاصله زمانی می باشد. فلذا چنین نتیجه گیری فاقد اعتبار است ) [ ۶]
wiki: شازند
پیشنهاد کاربران
شاز و شازند مرتبط با کلماتی مثل چَز، چیز، و چذابه می باشد بدین صورت که:
چَز و چَزابه یک کلمه بسیار کهن ایرانی هست که حتی مفهوم این کلمه هم به خاطر استفاده کم این کلمه در زبان های محلی و عمومی به کلی از اذهان خارج شده. در زبان محلی تات های خراسان شمالی البته افرادی که سن و سال بالاتری دارند هنوز از معنی و کاربرد این کلمه در خاطرشون هست ولی افراد کم سن و سال به لحاظ عدم کاربرد این کلمه شاید حتی نام این کلمه رو هم نشنیده باشند. در زمانی که هنوز خرمن کوب صنعتی نبود و خوشه گندم و جو با اسب و استر یا خر و گاو کوبیده می شد زمانی که گندم با خوشه هایش یک جا دپو می شد به این دپوی گندم یا جو خرمن می گفتند ولی وقتی همین خرمن گندم و جو کوبیده می شد و طی یک فرآیند گندم و جوی خالص بدون پوشال یک جا دپو می شد این دپوی خالص از جو و گندم چَز گفته می شد. یعنی عصاره خالص جمع شده هر چیزی در یک جا چز گفته می شد. کلمه حکیمانه چَزابه نیز از همین مفهوم بسیار قدیمی و فراموش شده ایجاد شده. چَز در کلمات نیز به حروف اصلی کلمه یا ریشه کلمه که بدون حروف پس و پیش که ریشه کلمه رو در خود پوشانده گفته می شود. که اصطلاحاً مصدر یا بن واژه هم گفته می شود.
... [مشاهده متن کامل]
خود کلمه چز نیز عصاره کلمه چیز می باشد. که حرف، ی ، که جزو حروف مُصَوِّت می باشد در این کلمه حذف شده و فقط دو حرف صامت به جای مانده. که این رویه بدون مُصَوِّت به مانند یک دانه ی بدون پوشال به نوعی نشان دهنده ساکن بودن و مادی و فیزیکی بودن با خاصیت بالقوه خودش چَز رو به ما نشان می دهد. به طوری که پویا شدن و جاری شدن خاصیت بالقوه دانه برای بالفعل شدن و جوانه زدن با مُصَوِّت هاست که می تواند در چرخه حیات قرار بگیرد. همانطور که حروف صامت بدون مُصِّوت ها نمی تواند قابل استفاده باشد در عالم واقع نیز مانند همین دانه گندم بدون آب و خاک و نور نمی تواند در چرخه حیات قرار بگیرد. چَز چیز چاز یا همون شاز و چوز که مفهوم پوچی و خراب شدن و فنا شدن چیزی را به ما می رساند. یعنی وقتی دانه ی گندم در چرخه حیات قرار نگرفت و از آب و نور و خاک محروم ماند اصطلاحاً چوز ( چوس ) شده است. ولی وقتی در چرخه حیات طی طریق کرد و رشد کرد و به بار نشست و یک دانه گندم هفتاد دانه شد اصطلاحاً چاز یا چازند شده است یا همون شاز و شازند رایج امروزی. یک ضرب المثل هم برای شیرینی کار اگر بگوییم این است.
الهی شُکُر، هر شُکُر سیصد شتر
شترها بارشان ارزن بود
هر ارزن سیصد شُکُر.
از اونجایی که شُکر نعمت در استفاده و به کار بستن اون نعمت می باشد مثل شُکر مغز و دست و پا وووو که اگر استفاده شود قوی و عضلانی خواهد بود. در این ضرب المثل، شُکر دانه یعنی متعالی شدن دانه و یک دانه هفتاد دانه شدن. و مجدد هر دانه از هفتاد دانه یعنی ۴۹۰۰ دانه ایجاد شدن. از زاویه نگاه کلمات به عالم هستی و همین رویه، سیر گسترش جهان هم قابل اثبات خواهد شد. و این یعنی دست خداوند متعال در کُنهِ جان هستی همچنان در حال کار کردن است. یکی از آیاتی که به نحوی به دست خدا و عمل او اشاره دارد، آیه 10 سوره فتح است که می فرماید: �إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا …�1. این آیه به بیعت مسلمانان با پیامبر اکرم ( ص ) اشاره دارد و بیان می کند که دست خداوند بر دست های آن ها است، که نمادی از حمایت و نظارت الهی است.
چَز و چَزابه یک کلمه بسیار کهن ایرانی هست که حتی مفهوم این کلمه هم به خاطر استفاده کم این کلمه در زبان های محلی و عمومی به کلی از اذهان خارج شده. در زبان محلی تات های خراسان شمالی البته افرادی که سن و سال بالاتری دارند هنوز از معنی و کاربرد این کلمه در خاطرشون هست ولی افراد کم سن و سال به لحاظ عدم کاربرد این کلمه شاید حتی نام این کلمه رو هم نشنیده باشند. در زمانی که هنوز خرمن کوب صنعتی نبود و خوشه گندم و جو با اسب و استر یا خر و گاو کوبیده می شد زمانی که گندم با خوشه هایش یک جا دپو می شد به این دپوی گندم یا جو خرمن می گفتند ولی وقتی همین خرمن گندم و جو کوبیده می شد و طی یک فرآیند گندم و جوی خالص بدون پوشال یک جا دپو می شد این دپوی خالص از جو و گندم چَز گفته می شد. یعنی عصاره خالص جمع شده هر چیزی در یک جا چز گفته می شد. کلمه حکیمانه چَزابه نیز از همین مفهوم بسیار قدیمی و فراموش شده ایجاد شده. چَز در کلمات نیز به حروف اصلی کلمه یا ریشه کلمه که بدون حروف پس و پیش که ریشه کلمه رو در خود پوشانده گفته می شود. که اصطلاحاً مصدر یا بن واژه هم گفته می شود.
... [مشاهده متن کامل]
خود کلمه چز نیز عصاره کلمه چیز می باشد. که حرف، ی ، که جزو حروف مُصَوِّت می باشد در این کلمه حذف شده و فقط دو حرف صامت به جای مانده. که این رویه بدون مُصَوِّت به مانند یک دانه ی بدون پوشال به نوعی نشان دهنده ساکن بودن و مادی و فیزیکی بودن با خاصیت بالقوه خودش چَز رو به ما نشان می دهد. به طوری که پویا شدن و جاری شدن خاصیت بالقوه دانه برای بالفعل شدن و جوانه زدن با مُصَوِّت هاست که می تواند در چرخه حیات قرار بگیرد. همانطور که حروف صامت بدون مُصِّوت ها نمی تواند قابل استفاده باشد در عالم واقع نیز مانند همین دانه گندم بدون آب و خاک و نور نمی تواند در چرخه حیات قرار بگیرد. چَز چیز چاز یا همون شاز و چوز که مفهوم پوچی و خراب شدن و فنا شدن چیزی را به ما می رساند. یعنی وقتی دانه ی گندم در چرخه حیات قرار نگرفت و از آب و نور و خاک محروم ماند اصطلاحاً چوز ( چوس ) شده است. ولی وقتی در چرخه حیات طی طریق کرد و رشد کرد و به بار نشست و یک دانه گندم هفتاد دانه شد اصطلاحاً چاز یا چازند شده است یا همون شاز و شازند رایج امروزی. یک ضرب المثل هم برای شیرینی کار اگر بگوییم این است.
الهی شُکُر، هر شُکُر سیصد شتر
شترها بارشان ارزن بود
هر ارزن سیصد شُکُر.
از اونجایی که شُکر نعمت در استفاده و به کار بستن اون نعمت می باشد مثل شُکر مغز و دست و پا وووو که اگر استفاده شود قوی و عضلانی خواهد بود. در این ضرب المثل، شُکر دانه یعنی متعالی شدن دانه و یک دانه هفتاد دانه شدن. و مجدد هر دانه از هفتاد دانه یعنی ۴۹۰۰ دانه ایجاد شدن. از زاویه نگاه کلمات به عالم هستی و همین رویه، سیر گسترش جهان هم قابل اثبات خواهد شد. و این یعنی دست خداوند متعال در کُنهِ جان هستی همچنان در حال کار کردن است. یکی از آیاتی که به نحوی به دست خدا و عمل او اشاره دارد، آیه 10 سوره فتح است که می فرماید: �إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا …�1. این آیه به بیعت مسلمانان با پیامبر اکرم ( ص ) اشاره دارد و بیان می کند که دست خداوند بر دست های آن ها است، که نمادی از حمایت و نظارت الهی است.