سیر

/seyr/

مترادف سیر: بیزار، گریزان، متنفر، نفور ، زده، دل زده، وازده ، اشباع، خشنود، سیراب، قانع ، پررنگ، تند، تیره ، پر، مشبع، ثوم، هفتادوپنج گرم، کامل، درست، حسابی | حرکت، دور، دوران، گردش ، تفرج، تماشا، سیاحت، گشت، مسافرت، تتبع، مطالعه، بررسی وتفحص، سلوک، حرکت کردن، گردش کردن، جابه جایی | رفتارها، روش ها، سیرت ها، سنت ها، سنن، طریقت ها، مذاهب

متضاد سیر: راغب، مشتاق، امیدوار، گرسنه، کم رنگ | سکون |

برابر پارسی: گردش، گشت

معنی انگلیسی:
strong, circuit, circulation, full, having had enough, satisfied, deep, travelling, going, excursion, sightseeing, revolution, [old weight almost equal to 75 grammes], contented, jaded, passage, sick, weary, disgusted, garlic

لغت نامه دهخدا

سیر. [ س َ ] ( ع اِمص ) گشت. تفرج. گردش. سفر و سیاحت. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح صوفیان ) بر دو معنی اطلاق میشود: یکی سیر الی اﷲ و دیگری سیر فی اﷲ. سیر الی اﷲ نهایت دارد و آن این است که سالک چندان سیر کند که خدا را بشناسد و چون خود را شناخت سیر تمام شود و ابتدای سیر فی اﷲ حاصل شود و سیر فی اﷲ را انتهاو غایت نیست. و اول درجه از درجات سیر خروج از تنگنای جهان است. و اول مقامی که در طریق سیر از آن عبورمیکنند مقام توبت است که آنرا «باب الابواب » گویند. ودر سیر اول حجابها بر طرف شود و در سیر دوم حجابها بسوزد. ( فرهنگ مصطلحات عرفاء تألیف سجادی ص 227 ).
- سیر زورق ؛ سیر زورق عبارت از عبور نشأت انسانی است از منازل به امواج کثرت و رسیدن بمقام وحدت و مراد از زورق گیتی و تعین انسانی را بزورق از آن جهت تشبیه کرده اند که سیر دریای توحید حیاتی غیر از مرتبت و نشأت انسانی هیچ مرتبت دیگر را میسر نیست.
- سیر عروجی ؛ عکس سیر نزولی است و نشآت انسانی مبداء سیر عروجی است و نهایت این سیر وصول انسان است بنقطه اول که احدیت است. و این سیر را مفید بجانب مطلق و سیر جزوی بسوی کلی می نامند و این است سیر شعوری و انقباضی. این سیر است که مستلزم معرفت کشفی و شهودی است. ( مصطلحات عرفاء تألیف سجادی ).
- سیر مطلق در مقید ؛ تنزل احدیت را در مراتب کثرات امکانیه از جهت اظهار احکام و اسماء صفات سیر مطلق در مقید و سیر کلی در جزوی میگویند و این سیر ظهوری و انبساطی است. ( از مصطلحات عرفاء تألیف سجادی ).
|| حرکت و حرکت آهسته. || تماشا. || نمایش. || منظر مطبوع و خوش آیند. || اشتغال بهر چیز خوش آیندو حیرت انگیز. ( ناظم الاطباء ).

سیر. [ س َ ] ( ع مص ) رفتن و رفتار. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رفتن. ( المصادر زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60 ). گردش :
عطاردی است زحل سرزبان خامه او
که وقت سیرش خورشید یار میسازد.
خاقانی.
از پای برهنه چه سیر و از شکم گرسنه چه خیر. ( گلستان ).
- سبک سیر ؛ آهسته رفتار. کندرو:
چنین است گردیدن روزگار
سبک سیر و بدعهد و ناپایدار.
سعدی.
|| راندن. ( آنندراج ) ( المصادر زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( دهار ). || گردیدن. ( آنندراج ). || تأثیر. خاصیت. عمل :
گر از سیر افلاک و انجم نهی
مر افلاک را این قوی از کجاست.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

یا [سیحون] رودیست در آسیای مرکزی بطول ۲۷٠٠ کیلومتر که از مرتفعات شرقی نجد ایران سرچشمه گرفته بدریای آرال ( دریای خوارزم ) ریزد .
پسنوندیست دال بر مکان : سردسیر ( ییلاق ) گرمسیر ( قشلاق )
دهی است جزئ دهستان آتش بیک بخش سر اسکندر شهرستان تبریز .

فرهنگ معین

(س یَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ سیرت ، روش ها.
(اِ. ) واحدی برای وزن برابر با ۷۵ گرم .
(پس . ) پسوندی است دال بر مکان : سردسیر.
[ په . ] (اِ. ) گیاهی است از تیرة سوسنی ها، علفی و پیازدار که شامل برگ های باریک دراز است . قسمت مورد استفادة آن همان قسمت غده های زیرزمینی وی است . برای سیر در تداوی اثر ضدعفونی کننده و اشتهاآور و ضد کرم و کم کنندة فشار خون ذکر شده است . به علت وجود ما
(سَ یا س ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) راه رفتن ، گردش کردن . ۲ - (اِمص . ) رفتار، گردش ، حرکت .
[ په . ] (ص . ) ۱ - کسی که معده اش از غذا پُر است . ۲ - بیزار، متنفر. ۳ - رنگ تند.

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ گرسنه] آن که تازه غذا خورده و معده اش پر است و دیگر میل به خوراک ندارد.
۲. پر، سرشار.
۳. بیزار.
= سیرت
واحد اندازه گیری وزن در ایران، برابر با ۷۵ گرم (= ۱۶ مثقال یا یک چهارم من تبریز ).
۱. رفتن و گردش کردن، راه رفتن.
۲. گردش.
۳. بررسی.
* سیر الی اللـﻪ: (تصوف ) رفتن به سوی خدا به قصد وصول به حق و حقیقت.
* سیر آفاق و انفس: [مجاز] رفتن و گردش کردن در شهرها و نقاط مختلف عالم و تحقیق و مطالعه در نفوس انسانی.
۱. غدۀ زیرزمینی گیاه سیر با قطعه های جداگانه و سفید رنگ در غشاهای نازک و ظریف که بوی تندی دارد.
۲. گیاه این غده که علفی، پایا، و از خانوادۀ سوسن است.

گویش مازنی

/sir/ گوسفند با سر قهوه ای مایل به سفید & سیر گیاهی است از تیره ی سوسنی ها که علفی و پیازدار و شامل برگ های باریک و دراز است

واژه نامه بختیاریکا

سیرُفت

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سَّیْرَ: سیر - حرکت (در عبارت "وَقَدَّرْنَا فِیهَا ﭐلسَّیْرَ " یعنی سیر در آن قراء را به نسبتی متناسب قرار دادیم ، نه مختلف ، به طوری که نسبت مسافت بین اولی و دومی ، برابر بود با نسبت مسافتی که بین دومی و سومی بود)
معنی دَائِبَیْنَ: دو سیر کننده دائمی (اسم فاعل ازکلمه دأب به معنای ادامه سیر است )
معنی سُیِّرَتْ: سیر داده شد - به راه انداخته شد
معنی سِیرُواْ: سیر کنید - حرکت کنید
معنی لَمْ یَسِیرُواْ: سیر نکرده و نمی کنند - گردش نکرده و نمی کنند
معنی فُومِهَا: سیر آن - گندم آن
معنی یُسَیِّرُکُمْ: شما را سیر می دهد - شما را گردش می دهد
معنی سِیرَتَهَا: حالت و طریقه اش (سیره به معنای حالت و طریقه است ، این کلمه در اصل ، معنای نوعی از سیر میداده ، همچنانکه جلسه به معنای نوعی نشستن است)
معنی دَأَباً: ادامه در سیر(در جمله تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَباً :یعنی پی درپی)-عادت
معنی مُسْتَوْدَعٌ: به ودیعه گذاشته شده (مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادی است که دوران سیر در اصلاب را طی کرده و متولد شده و در زمین که به مقتضای آیه و لکم فی الارض مستقر قرارگاه نوع بشر است مستقر گشته ، و...
معنی رِحْلَةَ: به معنای حالتی است که یک انسان سوار بر راحله و در حال سیر دارد وراحله به معنای شتری است که برای راه پیمایی نیرومند باشد . منظور از رحلت قریش مسافرت آنان از مکه به بیرون برای تجارت است
معنی فَلَکٍ: فلک -مدارات فضایی که هر یک از اجرام آسمانی در یکی از آن مدارها سیر میکنند (عبارت "کل فی فلک یسبحون " یعنی هر یک از خورشید و ماه و نجوم و کواکب دیگر در مسیر خاص به خود حرکت میکند و در فضا شناور است ، همان طور که ماهی در آب شنا میکند )
معنی کَادِحٌ: تلاشگری که به نفس نفس افتاده(کدح به معنای تلاش کردن ، و خسته شدن است . پس در این کلمه معنی سیر است و بعضی گفتهاند : کدح تلاش نفس است در انجام کاری تا اینکه آثار تلاش در نفس نمایان گردد )
معنی کَدْحاً: تلاشی که تلاشگر را به نفس نفس زدن بیندازد(کدح به معنای تلاش کردن ، و خسته شدن است . پس در این کلمه معنی سیر است و بعضی گفتهاند : کدح تلاش نفس است در انجام کاری تا اینکه آثار تلاش در نفس نمایان گردد )
تکرار در قرآن: ۲۷(بار)
راه رفتن. باتفعیل و باء متعدی می‏شود مثل . و نحو . سیرت: حالت و وضع طبیعی است. . عصا را بگیر و نترس حتماً آن را به حالت اول بر می‏گردانیم . سیّاره: مؤنث سیّار است به معنی جماعت مسافر نیز آید (قافله) یوسف:10و19. در قرآن مجید بسیر و گردش در زمین بسیار سفارش شده است یکی برای عبرت و گردش در آثار گذشتگان مثل . ایضاً 26 نحل، 69 نمل. و غیره دیگری برای تفکّر در امر حق و شروع خلقت چنانکه آمده . آیه صریح است در اینکه گردش و کاوش در زمین شروع خلقت را به انسان خواهد فهماند و آخرت را نیز می‏شود از آن قیاس گرفت. با گردش در زمین خواهیم دید چگونه باکتریهای هوا به باتلاقها ریخته مبدل به کرمها می‏شوند. ملخها چگونه نوک دم خود را به زمین فرو برده و در آن تخم می‏ریزند و آنگاه مبدل به کرم سپس به پروانه و آنگاه به ملخ می‏شوند. می‏توان از اینها پی برد و احتمال داد که موجودات زنده در ابتدا به صورت تخم آفریده شده و آنگاه بزرگ گشته و شروع به تکثیر کرده‏اند و نیز با کاوش در طبقات زمین می‏توان به قهقری برگشت و اسرار صنع خدا را بدست آورد چه صریح است دستور خدا و چه کم است عبرت و عمل ما؟!!.

[ویکی فقه] سیر (ابهام زدایی). واژه سیر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سیر (گیاه)، گیاهی معروف• حرکت، حرکت واژه ای پرکاربرد در دو علم فقه و فلسفه
...

[ویکی فقه] سیر (گیاه). سیر به گیاهی معروف گفته می شود.
از آن به مناسبت در باب صلات و نکاح نام برده‏ اند.

احکام سیر در صلات
کسی که سیر یا پیاز و مانند آن خورده که بوی دهان ش موجب آزار دیگران می ‏شود، مکروه است به مسجد برود. کراهت در خصوص سیر شدیدتر است.
کسی که در پی سیر خوردن، نماز گزارده، مستحب است آن را اعاده کند.
احکام سیر در نکاح
بر زن واجب است از آنچه موجب تنفر شوهر می ‏شود، از قبیل خوردن سیر، خودداری کند؛ چنان که مرد می‏ تواند همسر خود را از خوردن آن بازدارد.

دانشنامه عمومی

سیر ( نام علمی: Allium sativum ) گیاهی است از راسته مارچوبه سانان ( Asparagales ) از تیره نرگسیان و زیر تیره پیازیان ( Alliaceae ) و سرده سیر ( Alliums ) .
سیر گیاهی است علفی و دائمی که ساقه آن تا ارتفاع ۴۰ سانتیمتر نیز می رسد. قسمت زیر زمینی آن متورم و مرکب از ۵ تا ۱۲ قطعه و محصور در غشاهای نازک و ظریف برنگ خاکستری مایل به سفید می باشد. برگ های آن باریک و نواری شکل به رنگ سبز تیره و گل های آن کوچک و صورتی رنگ که به صورت یک چتر در انتهای ساقه ظاهر می شود.
سیر و پیاز رابطه ای نزدیک با هم دارند. به طور کلی ۲ نوع سیر وجود دارد.
• سیر آمریکایی بنام Greole نامیده می شود. این نوع سیر دارای پوست سفید بوده و از انواع دیگر قوی تر است.
• سیر تاهیتی که از بقیه درشت تر است و گاهی قطر آن به ۸ سانتیمتر می رسد.
به دستور خوفو، یکی از پادشاهان سلسله چهارم مصر باستان، یک پر سیر را روی بلندترین هرم جیزه حکاکی کردند. از این بیان چنین برمی آید که مصریان به سیر جنبه الوهیت می دادند. سنگ نوشته ای که بر یکی از سنگ های اهرام مصر دربارهٔ خواص طبی و درمانی سیر باقی مانده آشکار می کند که هر روز صبح به کارگرانی که در بنای هرم کار می کردند یک پر سیر می خوراندند تا آن ها در مقابل بیماری مصون مانده و به آن ها برای ساختن چنین بنای عظیم و بلندی، دل و جرأت بخشد.
یونانی ها، بر خلاف مصریان هر که را که بوی سیر می داد از معابد بیرون می انداختند. با این وجود عجیب این است که پهلوانان یونانی پیش از مسابقات المپیک یک دوره طولانی سیر مصرف می کردند.
یهودیان و یونانیان و رومیان سیر را مثل نوشدارو می دانستند و مورد مصرف قرار می دادند و جالب توجه است بدانیم که نزد مردم چین که مقدار زیادی سیر مصرف می کنند موارد سرطانی بسیار کم دیده شده است. بر اساس نوشتار تاریخ نویس یونانی، هرودوت، نخستین شورش تاریخ بشر توسط کارگران معبد خوفو بخاطر قطع شدن جیره سیر آن ها به وقوع پیوسته است. [ ۱]
سیر سرشار از فولیک اسید، ویتامین C، کلسیم، آهن، منیزیم، پتاسیم و مقدار کمی روی و ویتامین های ب۱ ب۲ و ب۳ است.
سیر یک آنتی بیوتیک طبیعی، ضد قارچ و ضد ویروس قوی است. در میان فرآورده های مختلف سیر، اسانس سیر دارای عملکرد ضد میکروبی قوی تری است به طوری که نسبت به پودر سیر و سیر تازه به ترتیب ۲۰۰ و ۹۰۰ برابر اثرات ضد میکروبی قوی تری دارد، به علاوه استفاده از اسانس و عصاره سیر در صنایع غذایی از سوی مؤسسه غذا و داروی ایالات متحده آمریکا ایمن معرفی شده است. [ ۲] سیر حاوی پتاسیم و ژرمانیوم است، که موجب بهبود سلامتی می شوند؛ ژرمانیوم می تواند یون های مثبت را خنثی نماید و با تسهیل جریان خون سبب افزایش سطح انرژی بدن و رفع دردها و کوفتگی ها در بدن شود. به طور طبیعی تمامی سلول های بدن انسان دارای ژرمانیوم می باشند.
عکس سیرعکس سیرعکس سیرعکس سیرعکس سیرعکس سیر

سیر (بردسکن). سیر روستایی در دهستان کوهپایه از توابع بخش مرکزی شهرستان بردسکن، استان خراسان رضوی، ایران است و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۴۴۱ نفر با ۲۰۱ خانوار بوده است. [ ۱]
عکس سیر (بردسکن)عکس سیر (بردسکن)

سیر (سرده). سیر، [ ۱] تره، [ ۱] والک[ ۱] یا پیاز[ ۱] ( نام علمی: Allium ) نام یک سرده از گیاهان است. سیر به زبان لاتین Allium گفته می شود. این جنس به وسیلهٔ پوشینه های ( غلاف ) یک پارچه، الیافی یا توری به رنگ های سیاه، خاکستری یا مایل به قهوه ای پوشیده شده که در بعضی گروه ها به صورت دسته ای به یک ساقهٔ زیرزمینی ریزوم متصل گردیده اند. برگ ها همگی قاعده ای ولی در بعضی گروه ها برگ ها به صورت غلاف های کوتاه یا بلندی به دور ساقهٔ گل پیچیده شده که در انتها به شکل پهنک گسترده ای دیده می شوند. برگ های له شدهٔ این گیاهان ممکن است بوی پیاز خوراکی را داشته باشند. گل آذین چتر این گیاهان شامل چند یا تعداد زیادی گل است که قبل از شکوفایی در یک پوشش محافظ احاطه شده و بعد از شکفتن چتر این پوشش یا می افتد یا به تعداد یک تا ۴ برگه غشایی شفاف در پای چتر باقی می ماند. در گونه های ایرانی گل ها، به رنگ سفید، مایل به سبز، زرد مایل به قرمز، قهوه ای، ارغوانی یا یاسمنی تا بنفش دیده می شود. دارای ۶۰۰ تا ۷۵۰ گونه است که تقریباً تمام آن ها در نیم کره شمالی بخصوص در مرکز و جنوب غربی آسیا یافت می شود. در ایران در حدود ۷۰ گونه از آن ها وجود دارد. این جنس شامل گونه های مهم سبزیجات از قبیل پیاز، تره، و سیر بوده و بعضی از گونه های آن ارزش زینتی دارند. [ ۲]
آلیوم آزوتاویکوم Allium azutavicum
آلیوم پارادوکسوم Allium paradoxum
آلیوم روتی Allium rothii
آلیوم زرد Allium flavescens
آلیوم سیاه Allium nigrum
آلیوم گالانتوم Allium galanthum
آلیوم نرینیفلورم Allium neriniflorum
آلیوم هوکری Allium hookeri
پیاز ژنگ Allium atropurpureum
• پیاز Allium cepa
پیازچه بهاری Allium tricoccum
پیچکه Allium longisepalum
تره کوهی Allium ampeloprasum
• تره Allium schoenoprasum
تره پیاز Allium fistulosum
سیر طلایی Allium flavum
سیر گل آبی Allium caeruleum
سیر هیکمان Allium hickmanii
• سیر Allium sativum
سیردنگ Allium atroviolaceum
سیرک چاک پیاز Allium scabriscapum
سیرموک - Allium canadense
موسیر Allium stipitatum
والک بلند Allium giganteum
والک ستاره ای Allium cristophii
والک سوری Allium noeanum
والک کوچک Allium derderianum
والک مارپیچ Allium helicophyllum
والک Allium ursinum
عکس سیر (سرده)عکس سیر (سرده)عکس سیر (سرده)

سیر (شهر). شهر سیر در بخش سیر در ایالت وله در کشور سوئیس واقع شده است که ۱۴٬۳۰۰ نفر جمعیت دارد.
عکس سیر (شهر)عکس سیر (شهر)عکس سیر (شهر)عکس سیر (شهر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سیر (گیاهان). سیر (گیاهان)(garlic)
سیر
گیاهی پایا در قارۀ آسیا، از خانوادۀ سوسنیان. غدۀ زیرزمینی آن، که از چند حبه تشکیل شده است، مزه و بویی تند دارد و در آشپزی به کار می رود. سیر گل هایی سفید دارد و به فراوانی کاشته می شود. به منزلۀ ماده ای ضد قارچ برای مراقبت از علوفۀ ذرت خوشه ای به کار می رود و خاصیت ضد باکتریایی دارد. (آلیوم ساتیووم Allium Sativum، تیرۀ سوسنیان). در ۱۹۹۴، پزشکان امریکایی طی آزمایش هایی دریافتند که عصارۀ حاصل از سیر تازۀ خردشده حتی زمانی که تا ۲۵۰ برابر رقیق شود، انواعی از باکتری ها را، ازجمله نژادهایی را که در برابر داروها مقاومت پیدا کرده اند، ازبین می برد. تأثیر ضد باکتریایی سیر احتمالاً ناشی از مادۀ آلیسین است که نوعی دی سولفید سادۀ آلی است. از مهم ترین آثار دارویی سیر تأثیر آن در کاهش فشار خون و دفع کرم است. برای این گیاه، اثر ضد سرطانی نیز قائل بوده اند و گواه این ادعا، نادر بودن بیماری سرطان در چین است. مصرف سیر در چین بیشتر از سایر کشورهاست.

سیر (مقیاس). از یکاهای قدیمی وزن در ایران، برابر با۴۰/۱ من تبریز، شانزده برابر مثقال و معادل ۷۵ گرم. سیر شاه جهانی بر پایۀ نوشتۀ کتاب تحقیق الاوزان معادل ۶۶۰ گرم بوده است. در لرستان هر سیر برابر با مقداری از حبوبات است که در یک مشت بسته جای می گیرد.

جدول کلمات

مقیاس وزن معادل 16 مثقال یا 75 گرم

مترادف ها

development (اسم)
پیشرفت، پیش روی، ترقی، ظهور، بسط، توسعه، ایجاد، سیر، رشد، نمو، سیر تکاملی، تقریر

process (اسم)
عمل، سیر، روند، جریان عمل، فرایند، مراحل مختلف چیزی، پیشرفت تدریجی ومداوم، دوره عمل، فرا گرد

go (اسم)
سیر

movement (اسم)
حرکت، جنبش، گردش، وزن، نهضت، تکان، سیر، تغییر مکان، ژست، حرکت سریع

motion (اسم)
حرکت، جنبش، پیشنهاد، تکان، سیر، ژست، جنب وجوش

travel (اسم)
حرکت، جنبش، گردش، سفر، سیر، جهانگردی، مسافرت، سیاحت

excursion (اسم)
گردش، سیر، گشت، گردش بیرون شهر

passage (اسم)
راهرو، تصویب، قطعه، گذرگاه، روی داد، نقل قول، عبور، معبر، سیر، عبارت، انقضاء، گذر، پاساژ، اجازه عبور، حق عبور، کار کردن مزاج، عابر، ممر، سفر دریا، عبارت منتخبه از یک کتاب

walk (اسم)
راهرو، تفریح، خیابان، سیر، گردشگاه، پیاده رو، راهروی، گردش پیاده

promenade (اسم)
گردش، تفریح، تفرجگاه، سیر، گردشگاه، تفرج

tour (اسم)
ماموریت، نوبت، سفر، سیر، گشت، مسافرت، سیاحت

garlic (اسم)
سیر

sightseeing (اسم)
سیر، تماشا، دیدار مناظر جالب

having eaten enough (صفت)
سیر

having had enough (صفت)
سیر

somber (صفت)
تاریک، غم انگیز، تیره، سیر، محزون، سایه دار

sombre (صفت)
تاریک، غم انگیز، تیره، سیر، محزون، سایه دار

sombrous (صفت)
گرفته، پر رنگ، سیر، حزن انگیز

tired (صفت)
خسته، بیزار، سیر، مانده، زده شده، باخستگی

satisfied (صفت)
راضی، سیرچشم، خرسند، خوشنود، سیر، خشنود

satiate (صفت)
مشبع، سیر

full (صفت)
مطلق، کامل، انباشته، بالغ، تمام، مفصل، پر، لبریز، رسیده، سیر، مملو، اکنده

deep (صفت)
عمیق، ژرف، گود، عمقی، سیر

فارسی به عربی

بالکامل , بشکل متعب , صوم , متعب , موکب , نزهة

پیشنهاد کاربران

واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / شیر ( شیر آب ) / ساری و . . . . . . همگی از شار و سار آمده اند و شار و سار یعنی جاری و متحرک از همینرو بعدها در اربی به شارع خیابان گفتند چون مکانی برای رفت و آمد بوده و مشروع / شروع ( حرکت آعازین ) / شارع ( آنچه که بر ما جاری ساختند بعنوان قانون ) / شرع ( جاری ساخته شده از مشتقات آن می باشند
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین پس از ساری و شاری عرب ها آنرا به جاری تبدیل کردند و مجری / اجرا و . . . . را از آن ساختند که همگی به شار بودن و حرکت داشتن اشاره دارد و اینگونه بود از سار - > سیر ( حرکت ) ساخته شد که آنهم در سیاره / سیار و . . . . . بکار رفت و ههمه این واژه ها به متحرک بودن و ساری و جاری بودن اشاره دارد
پس ساری / شاری / جاری / سیر / شیر ( آّب ) و . . . . . همه از
سار / شار آمدند که در
آبشار / افشار / فشار ( بسیار جاری شده و جریان دار )
فشردن از گونه های بعدا ساخته شده از افشاریدن است یعنی جریان بیشتری دادن و بیشتر جاری و ساری ساختن
و . . . .
اکنون یافتیم که چرا سیاره همان سیر و گشت و گذر / متحرک و جاری شده می باشد که ریشه ایرانی داشته اما از مشتقات زبان عربی و وامدار یافته ایرانیست.

سیر = پرشدن معده
سیر= نام یکی از صیفی جات
سِیر = گردش
سیر ( seyr ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
روند ( دری )
ویهار vihār ( سنسکریت: vihāra )
پهیر pahir ( مانوی: pahirez )
سیر ( Seyr ) یا سی ( Sey ) - در معنی دیدن، تماشا و نگاه. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر، گردش نیز بکار می روند. افعال سیر کردن ( Seyr kardan ) و سی کردن ( Sey kardan ) ریشه از این واژگان دارند.

...
[مشاهده متن کامل]

فکر میکنم ممکن است که این واژه ذاتا با دیِ فعل دیدن نیز ربط و این همانی داشته باشد. همچنین آشکار است شباهتش با فعل �See� زبان انگلیسی.
واژگان از بُنِ س - ی - ر در عربی [مانند سیار، سیاره] می تواند از ریشۀ این �سیر ( Seyr ) � ایرانی باشد. ( یا کهن ترش sayr است )

واژه سیر
معادل ابجد 270
تعداد حروف 3
تلفظ sir
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: sēr]
مختصات ( ص . )
آواشناسی seyr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
چشم معصومیّت بچه ها را به چشم طمع "سِیرناپذیر" تبدیل کردیم!
سیر Garlic
نام علمی Allium sativum
سِیروسفَر، سفَر، مُرور
اسامی سبزیجات به انگلیسی:
asparagus = مارچوبه
bell pepper ( American ) / pepper ( British ) / sweet pepper ( both Am & Br ) = فلفل دلمه ای 🫑
chilli ( British ) / chili ( American ) = فلفل تند 🌶 ( که یا قرمز است یا سبز ولی تند است )
...
[مشاهده متن کامل]

cabbage = کلم
broccoli = کلم بروکلی 🥦
cauliflower = گل کلم
Brussels sprouts = کلم بروکسل، کلم فندقی
celery = کرفس
lettuce = کاهو 🥬
leek = تره فرنگی
chives = تره
basil = ریحان
dill = شوید
cress = شاهی، ترتیزک
coriander = گشنیز
mushroom = قارچ
onion = پیاز 🧅
spring onion ( British ) / scallion ( American ) / green onion ( American ) = پیازچه
garlic = سیر 🧄
shallot = نوعی پیاز کوچک
pea = نخود فرنگی
pumpkin = کدو تنبل 🎃
spinach = اسفناج
thyme = آویشن
fennel = رازیانه، بادیان
parsley = جعفری
mint = نعنا
green bean ( British ) / French bean ( British ) / runner bean / string bean = لوبیا سبز
turnip = شلغم
oregano = پونه کوهی
sage = مریم گلی
radish = تربچه
tarragon = ترخون
beetroot ( British ) / beet ( American ) = چغندر
zucchini ( American ) / courgette ( British ) = کدو سبز
okra = بامیه ( نوعی گیاه )
eggplant ( American ) / aubergine ( British ) = بادنجان 🍆
sweet potato = سیب زمینی شیرین
yam = سیب زمینی هندی
corn on the cob = بلال کامل 🌽
parsnip = هویج وحشی
broad bean ( British ) / fava bean ( American ) = باقلا

sated
حرکت
اسراء در لغت عرب به معنی سفر شبانه است ، در حالی که کلمه سیر به مسافرت در روز گفته می شود .
وقتی قرآن می فرماید " سیروا فی العرض " یعنی اینکه سعی کنید در روشنایی روز سفر کنید و آفریده های خدا را تماشا کنید . نه اینکه شبانه سوار قطار یا هواپیما شوید و بدون اینکه از سفر خود لذت ببرید به مقصد برسید .
...
[مشاهده متن کامل]

سیر وگرسنه
سیر در زبان روسی به معنی پنیر است
اعضای بدن
سیریدن.
سیراندن کسی.
Bloated
پف کرده، سیر شده
سیر:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " سیر" می نویسد : ( ( سیر در پهلوی سگر sage بوده است ، آنچنانکه " دیر " دگر dagr و " شیر " شگر šage ) )
( ( مرا تخت ایران اگر بود زیر
کنون گشتم از تاج و از تخت سیر ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 354. )

پیشرقت
سیر حد اقل چهار معنی متفاوت دارد:
سیر ( نوعی گیاه شبیه پیاز ) که خواص دارویی زیادی دارد؛ به ترکی " ساریمساق " گفته می شود.
سیر ( به معنی اشباع و سیری شکم و متضاد گرسنه ) ؛ به ترکی " توخ " گفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

سیر ( به معنی پررنگ و متضاد روشن و کمرنگ ) ؛ به ترکی باز هم " توخ " گفته می شود.
سیر ( باکسره حرف س و سکون حرف ی ) به معنی حرکت ؛ به ترکی " گئدیش " یا " گَزمَک " گفته می شود.

سیر سفلی و علیا نام دو روستا از توابع دهستان کانی شیرین بخش کرفتو شهرستان دیواندره در استان کردستان که سیر سفلی 60 خانوار و سیر علیا 20 خانوار جمعیت دارد. شغل مردم کشاورزی دیمی و دامداری است.
گیاهی همانند پیاز ( سیر )
جمع سیره، راهها، طرق
اسکن دروس
یکا ( واحد ) وزن برابر با هفتادو پنج گرم که خود هزارم کیلوست. در برخی شهرستانها و روستاها هنوز از چارک به عنوان واحد اندازه گیری استفاده می شود: در استان ایلام ، واحد چارک برابر دَه سیر یا 750 گرم است
...
[مشاهده متن کامل]
( افشار سیستانی ، 1372 ش ، ص 443 ) ؛ در سیستان و بلوچستان ، به عنوان واحد وزن ، نیم چارک برابر با سه کیاس یعنی 150 گرم و معادل دو سیر تبریز و چارک برابر شش کیاس یعنی سیصد گرم و معادل چهار سیر تبریز و به عنوان واحد طول چارک برابر 14 است ، یعنی 75ر13 سانتیمتر ( همو، 1371 ش ، ص 398 ) ؛ در استان بوشهر، چارک برابر یک کیلو و هفت مثقال ، یعنی 192ر1032 گرم است ( همو، 1369 ش ، ج 2، ص 663 ) ؛ در خوزستان ، چارک برابر 750 گرم ( همو، 1373 ش ، ج 2، ص 812 ) و در شیراز چارک برابر14 من شیراز، یعنی برابر 180 مثقال است ( سامی ، ص 624 ) .

سیر: Garlic
نام علمی Allium sativum
گیاه شناسی
سیر گیاهی است علفی و دائمی که ساقه آن تا ارتفاع 40 سانتیمتر نیز می رسد . قسمت زیر زمینی آن متورم و مرکب از 5 تا 12 قطعه و محصور در غشاهای نازک و ظریف برنگ خاکستری مایل به سفید می باشد . برگهای آن باریک و نواری شکل برنگ سب تیره و گلهای آن کوچک و صورتی رنگ که بصورت یک چتر در انتهای ساقه ظاهر می شود .
...
[مشاهده متن کامل]

سیر وپیاز رابطه ای نزدیک با هم دارند که شاید بدلیل بوی بد آنها می باشد .
در مصر قدیم برای مومیائی مدرگان و خوش طعم کردن غذاها بکار می رفته است . هومر شعر باستان در نوشته های خود از آن یاد برده است .
مردم در اروپا و اسپانیا از قبل از میلاد مسیح آنرا می شناختند و از آن استفاده می کردند .
بقراط پدر علم طب در نوشته های خود از خواص آن یاد کرده و یکی دیگر از دانشمندان قدیم 61 خاصیت مختلف برای سیر قائل شده است .
سه نوع سیر وجود دارد :
1 - سیر آمریکایی بنام Greole نامیده می شود . این نوع سیر دارای پوست سفید بوده و از انواع دیگر قوی تر است .
2 - سیر تاهیتی که از بقیه درشت تر است و گاهی قطر آن به 8 سانتیمتر می رسد .
حضرت محمد ( ص ) برای سیر 70 خاصیت مختلف قائل شده اند و می فرمایند :
از سبزی سیر تا می توانید استفاده کنید زیرا سیر دوای هفتاد درد است اما آنکس که سیر وپیاز خورده به مسجد نیاید و به مردم نزدیک نشود . ( به علت بوی بد دهان )
خواص داروئی:
سیر از نظر طب قدیم ایران گرم و خشک است اسانس سیر که در اثر تقطیر سیر با بخار آب حاصل می شود برای تغییر طعم غذا مصرف می شود .
1 ) سیر بادشکن وضد عفونی کننده است .
2 ) خوردن سیر مصونیت بدن را در مقابل بیماریها افزایش می دهد .
3 ) سیر کرم کش است .
4 ) سیر محرک و تقویت کننده بدن است .
، برای درد گلو میتوانید یک حبه از سیر را رنده کرده و یک قاشق مربا خوری آبلیمو به آن افزوده میل کنید، اگر این کار را چند بار انجام دهید برای درد گلو داروی مفیدی میباشد. سیر داروی سرماخوردگی و زکام است .
6 ) سیر اثر خوبی در معالجه سل دارد
7 ) سیر خون را رقیق می کند
8 ) سیر اثر خوبی در تنگی نفس دارد
9 ) خوردن مداوم سیر لقوه و رعشه را از بین می برد .
10 ) سیر چون گرم و خشک است بنابراین رطوبت معده را از بین می برد و دردهای مفاصل را درمان می کند.
11 ) سیر درمان کننده دردهای مفاصل ، سیاتیک و نقرس می باشد .
12 ) سیر برای تقویت نیروی جنسی و افزایش تولید اسپرم در اشخاص سرد مزاج بسیار مفید است .
13 ) آنهائی که قطره قطره ادرار می کنند باید حتما سیر بخورند تا بیماری آنها درمان شود .
14 ) سیر زخم های ریه و درد معده را از بین می برد .
15 ) سیر سنگ های کلیه را شکسته و خارج می سازد .
16 ) سیر را با زیره بپزید برای تقویت دندان مفید است .
17 ) مالیدن سیر پخته به دندان ، درد دندان را تسکین می دهد .
18 ) سیر را بسوزانید وبا عسل مخلوط کنید و ضمادی از آن درست کنید این ضماد برای رفع خون مردگی زیر پلک چشم مفید است .
19 ) سیر بعلت مدر بودن برای رفع آب آوردن انساج مفید است .
20 ) برای از بین بردن میخچه کف پا از ضماد سیر استفاده کنید .
21 ) جهت رفع دردهای رماتیمسی و عصبی ضماد سیر بسیار موثر است .
22 ) جهت ضد عفونی کردن دستگاه تنفسی در هنگام بیماریهای مربوطه از شربت سیر استفاده کنید :
100 گرم سیر را با 200 گرم آب و 200 گرم شکر یا قند مخلوط کرده و آنرا بجوشانید تا له شود . مقدار مصرف برای این منظور سه قاشق سوپخوری در روز است .
23 ) بتازگی در یکی از بیمارستان های آمریکا برای گندزدائی فضای بیمارستان از سیر استفاده میکنند .
24 ) پاستور پزشک معروف فرانسوی آزمایشات زیادی روی سیر انجام داد و اثر باکتری کشی سیر را تائید کرده است .
25 ) سیر ضد انعقاد و لخته شدن خون است .
26 ) در شوروی سیر بنام پنی سیلین معروف است و معمولا هنگامیکه آنفولانزا شیوع دارد، مصرف آن بالا می رود درچندسال پیش که آنفلوانزا شیوع پیدا کرد مردم شوروی 500 تن سیر مصرف کردند .
27 ) خوردن سیر سلولهای سرطانی را از بین می برد .
28 ) یکی از دانشمندان آمریکایی که در دانشگاه فلوریدا روی بیماری ایدز پژوهش می کند معتقد است که سیر در درمان ایدز اثر مثبت دارد .
29 ) مصرف سیر مقدر کلسترول خون را پائین می آورد . مقدار LDH را کاهش می دهد . مقدر مصرف سیر برای این منظور 30 گرم در روز است . جالب است که با مصرف سیر در چند ماه اول مقدر کلسترول ممکن است بالا رود و این بدین علت است که کلسترول از داخل نسوج خارج شده و داخل خون می شود که از آنجا دفع گردد بعد از اینکه کلسترول اندازه طبیعی رسید باید برای نگهداری آن روزی نصف سیر خام مصرف کرد .
30 ) خوردن سیر از سرطان جهاز هاضمه جلوگیری می کند .
31 ) چینی ها قرن هاست که برای پائین آوردن فشار خون از سیر استفاده می کنند .
مضرات :
سیر با آنکه خواص بسیاری دارد باید به حد اعتدال مصرف شود زیرا استفاده زیاد از آن در بعضی اشخاص موجب سردرد ، ضعف نیروی جنسی ، ضعف چشم و عوارض بواسیر می شود . سیر برای آنهائیکه اسهال دارند مضر است .
آنهائیکه معده ضعیف دارند و بطور کلی سیستم هاضمه آنها ضعیف است نباید در خوردن سیر افراط کنند .
کسانیکه یبوست دارند نباید سیر بخورند و برای رفع مضرات آن سیر را باید با آب و نمک پخته و کمی به آن روغن بادام یا کره اضافه کنید تا مضر نباشد .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس