[ویکی فقه] سید محمد طباطبایی، از نظر دودمان و تبار، درختی است ریشه دار، پرثمر و سایه گستر و از جمله امتیازاتش شرافت و جلالت خاندانش و پیوستگی به سلسله جلیل طباطبایی می باشد.
وی در یکی از آثار خویش، خود را چنین معرفی کرده است: «سید محمد حسنی حسینی طباطبایی(رساله ای در زیارات، مقدمه مؤلف) و این بدان جهت است که وی از نسل حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی علیه السّلام است که با دختر عموی خویش فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام ازدواج کرد. و به دلیل این پیوند مبارک، سادات طباطبایی از سوی پدر، حسنی و از سوی مادر، حسینی هستند.نسبت سید محمد طباطبایی تا امام حسن مجتبی علیه السّلام بدین شرح است:میر سید محمد، فرزند سید عبدالکریم، فرزند سید مراد، فرزند اسدالله، فرزند سید جلال الدین امیر، فرزند سید حسن، فرزند محمد، فرزند مجدالدین، فرزند قوام الدین، فرزند اسماعیل، فرزند عباد، فرزند شهاب الدین ابوالمکارم علی، فرزند عباد، فرزند ابوالمجد، فرزند عباد، فرزند علی، فرزند حمزه، فرزند طاهر، فرزند علی، فرزند محمد معروف به ابوالحسن شاعر، فرزند احمد، فرزند محمد، فرزند احمد، فرزند ابراهیم طباطبا، فرزند اسماعیل دیباج، فرزند ابراهیم غمر، فرزند حسن مثنی، فرزند امام حسن مجتبی حسن بن علی علیه السّلام .
مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، جاول، ص۳۳.
سید محمد طباطبایی، نوه دختری ملا محمدتقی مجلسی می باشدمحمدتقی مجلسی چهار دختر داشته است که یکی از آنها آمنه بیگم جده سید محمد طباطبایی بوده است.سید محمد طباطبایی در پایان رساله خطی «موالید پیامبر و ائمه علیهم السّلام » پس از نقل ماجرای ابن قولویه در مورد بازگردانیدن حجر الاسود توسط قرامطه به مکه معظمه و نصب آن در جای خود نوشته است: «این داستان از جده ام آمنه از پدرش علامه مولی محمدتقی مجلسی نقل شده است.»سید محمد طباطبایی در کتاب ایمان و کفر از محمدصالح مازندرانی، شارح اصول کافی ، داماد محمدتقی مجلسی و همسر آمنه بیگم (خاتون)، به عنوان دانشوری عالم، فاضل و صالح سخن گفته و از کتاب فوق که به قلم وی می باشد، در تدوین کتاب ایمان و کفر بهره برده است.
مرآت الاحوال جهان نما، سفرنامه آقا احمد بن محمدعلی بهبهانی، ج۱، ص۱۰۱ـ۱۰۳.
سید محمد پس از نشو و نما در زواره و اصفهان، تحصیلات مقدماتی و مقداری از درس های سطح حوزوی را در اصفهان فرا گرفت و آنگاه برای تکمیل تحصیلات به عراق مهاجرت نموده و سرانجام در نجف مسکن گزید. از نوه اش، سید جواد طباطبایی نقل شده که نجف ، وطن دوم او بوده است. این نکته منافاتی با آن ندارد که وی در خلال اقامت در این شهر مقدس، به شهرهای ایران مسافرت نموده است. آیة الله بروجردی می نویسد:«اولین مسافرت سید محمد طباطبایی به نجف و اقامتش در آن جا، قبل از سال ۱۱۲۶ق. بوده است آن هم در مدتی نامشخص و از قرائن برمی آید مدتی از نجف به اصفهان آمده و سپس به عراق بازگشته است. همچنین مدتی نامعین در بروجرد اقامت اختیار کرد و در همین زمان بود که سید عبدالله جزایری با او ملاقات کرد و نسخه ای از رساله اش را که در آن سال از تالیفش فارغ شده بود، به وی داد. او پس از مدتی سکونت در بروجرد، دوباره به نجف اشرف بازگشته، مدتی را در آن جا ماند و در اواخر عمر به ایران بازگشت. وی مدتی نیز در کرمانشاه اقامت کرد. علت اقامت وی در این شهر، این بود که اهل تصوف در آن جا مشغول تبلیغ مسلک خود بودند و مردم را از موازین شرع جدا می کردند و با رفتار و کردارهای افراطی و متباین با اصول ارزشی اسلام، مردم را منحرف می کردند. هنگام عبور سید محمد طباطبایی از این مناطق مردم شهر عاجزانه از وی خواستند تا آنها را از این وضع آشفته و نگران کننده نجات دهد و او نیز به دلیل توانایی علمی و مسئولیت شرعی جهت پاسخگویی به ندای مؤمنین این دیار دعوت آنان را اجابت کرد و در آن جا با برنامه های اصلاحی، ارشادی و تبلیغی خود، این علف های هرز را ریشه کن کردسپس به بروجرد رفت و پس از وی، دخترزاده اش آقا محمدعلی، برای تکمیل کار جدش به کرمانشاه رفت.
خاندان آیة الله بروجردی، ترجمه علی دوانی، ص۱۱۹ـ۱۲۱.
...
وی در یکی از آثار خویش، خود را چنین معرفی کرده است: «سید محمد حسنی حسینی طباطبایی(رساله ای در زیارات، مقدمه مؤلف) و این بدان جهت است که وی از نسل حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی علیه السّلام است که با دختر عموی خویش فاطمه دختر امام حسین علیه السّلام ازدواج کرد. و به دلیل این پیوند مبارک، سادات طباطبایی از سوی پدر، حسنی و از سوی مادر، حسینی هستند.نسبت سید محمد طباطبایی تا امام حسن مجتبی علیه السّلام بدین شرح است:میر سید محمد، فرزند سید عبدالکریم، فرزند سید مراد، فرزند اسدالله، فرزند سید جلال الدین امیر، فرزند سید حسن، فرزند محمد، فرزند مجدالدین، فرزند قوام الدین، فرزند اسماعیل، فرزند عباد، فرزند شهاب الدین ابوالمکارم علی، فرزند عباد، فرزند ابوالمجد، فرزند عباد، فرزند علی، فرزند حمزه، فرزند طاهر، فرزند علی، فرزند محمد معروف به ابوالحسن شاعر، فرزند احمد، فرزند محمد، فرزند احمد، فرزند ابراهیم طباطبا، فرزند اسماعیل دیباج، فرزند ابراهیم غمر، فرزند حسن مثنی، فرزند امام حسن مجتبی حسن بن علی علیه السّلام .
مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، جاول، ص۳۳.
سید محمد طباطبایی، نوه دختری ملا محمدتقی مجلسی می باشدمحمدتقی مجلسی چهار دختر داشته است که یکی از آنها آمنه بیگم جده سید محمد طباطبایی بوده است.سید محمد طباطبایی در پایان رساله خطی «موالید پیامبر و ائمه علیهم السّلام » پس از نقل ماجرای ابن قولویه در مورد بازگردانیدن حجر الاسود توسط قرامطه به مکه معظمه و نصب آن در جای خود نوشته است: «این داستان از جده ام آمنه از پدرش علامه مولی محمدتقی مجلسی نقل شده است.»سید محمد طباطبایی در کتاب ایمان و کفر از محمدصالح مازندرانی، شارح اصول کافی ، داماد محمدتقی مجلسی و همسر آمنه بیگم (خاتون)، به عنوان دانشوری عالم، فاضل و صالح سخن گفته و از کتاب فوق که به قلم وی می باشد، در تدوین کتاب ایمان و کفر بهره برده است.
مرآت الاحوال جهان نما، سفرنامه آقا احمد بن محمدعلی بهبهانی، ج۱، ص۱۰۱ـ۱۰۳.
سید محمد پس از نشو و نما در زواره و اصفهان، تحصیلات مقدماتی و مقداری از درس های سطح حوزوی را در اصفهان فرا گرفت و آنگاه برای تکمیل تحصیلات به عراق مهاجرت نموده و سرانجام در نجف مسکن گزید. از نوه اش، سید جواد طباطبایی نقل شده که نجف ، وطن دوم او بوده است. این نکته منافاتی با آن ندارد که وی در خلال اقامت در این شهر مقدس، به شهرهای ایران مسافرت نموده است. آیة الله بروجردی می نویسد:«اولین مسافرت سید محمد طباطبایی به نجف و اقامتش در آن جا، قبل از سال ۱۱۲۶ق. بوده است آن هم در مدتی نامشخص و از قرائن برمی آید مدتی از نجف به اصفهان آمده و سپس به عراق بازگشته است. همچنین مدتی نامعین در بروجرد اقامت اختیار کرد و در همین زمان بود که سید عبدالله جزایری با او ملاقات کرد و نسخه ای از رساله اش را که در آن سال از تالیفش فارغ شده بود، به وی داد. او پس از مدتی سکونت در بروجرد، دوباره به نجف اشرف بازگشته، مدتی را در آن جا ماند و در اواخر عمر به ایران بازگشت. وی مدتی نیز در کرمانشاه اقامت کرد. علت اقامت وی در این شهر، این بود که اهل تصوف در آن جا مشغول تبلیغ مسلک خود بودند و مردم را از موازین شرع جدا می کردند و با رفتار و کردارهای افراطی و متباین با اصول ارزشی اسلام، مردم را منحرف می کردند. هنگام عبور سید محمد طباطبایی از این مناطق مردم شهر عاجزانه از وی خواستند تا آنها را از این وضع آشفته و نگران کننده نجات دهد و او نیز به دلیل توانایی علمی و مسئولیت شرعی جهت پاسخگویی به ندای مؤمنین این دیار دعوت آنان را اجابت کرد و در آن جا با برنامه های اصلاحی، ارشادی و تبلیغی خود، این علف های هرز را ریشه کن کردسپس به بروجرد رفت و پس از وی، دخترزاده اش آقا محمدعلی، برای تکمیل کار جدش به کرمانشاه رفت.
خاندان آیة الله بروجردی، ترجمه علی دوانی، ص۱۱۹ـ۱۲۱.
...
wikifeqh: آیت الله_طباطبایی_زواره