[ویکی فقه] سیدعباس موسوی لبنانی متوفای ۱۳۷۰ ش، از دبیران کل «حزب الله لبنان» در قرن چهاردهم هجری / بیستم میلادی بود.
وی به ۱۳۷۱ ق/ ۱۹۵۲ در شهر نبی شیت (منطقه بقاع لبنان ) در خانواده ای شیعه دیده به جهان گشود و پس از چندی به منطقه شیاح (مواقع در حومه بیروت جنوبی) نقل مکان کرد.تحصیلات اولیه را با موفقیت به اتمام رساند و در کنار آن به فراگیری تعالیم مذهبی پرداخت. درایت و علائق دینی وی سبب شد تا با مراکزی چون مقام نبی حضرت شیث (علیه السّلام) (زادگاهش)، مسجد امام حسین (علیه السّلام) در شیاح ( که همجوار منزلشان بود) و مجالس عزاداری سید الشهدا که همه ساله در منزل عموش برگزار می شد، ارتباط یابد و با آنها رشد کند.سیدعباس شانزده ساله بود که برای شرکت در جهاد مقدس دفاع از آرمان های اسلام و رهایی فلسطین از اشغال صهیونیست ها به جمع مبارزان فلسطینی پیوست و به فراگیری آموزش های نظامی و چریکی پرداخت و در طی تمرین های سخت و طاقت فرسا چندین بار مجروح گردید. شکست جنگ ژوئن ۱۹۶۷ (اعراب و اسرائیل) او را تکان داد و به او انگیزه محکمتری جهت پیوستن به صفوف فدائیان فلسطینی و شرکت و دفاع از فلسطین و بیت المقدس بخشید.وی در ۱۳۸۸ ق پس از ملاقات با امام موسی صدر تحت تأثیر تعالیم و رهنمودهای وی به مطالعه گسترده متون فقهی و دینی پرداخت و در ۱۳۸۹ ق باری تحصیل علوم حوزوی عازم نجف شد. در آنجا تمام وقت خود را به استفاده از محضر مراجع و علمای بزرگ اختصاص داد. به طوری که برای تلمذ نزد سید عبدالحمید حکیم، حدود چهار کیلومتر را در بدترین شرایط آب و هوایی پیاده طی می کرد. همچنین به طور خاص از تعالیم سید محمد باقر صدر بهره جست. سیدعباس همچنین برای بررسی اوضاع امت اسلامی از جنوب آفریقا تا خاور دور، گردهمایی های هفتگی در نجف اشرف برگزار می نمود.در همان ایام سازمان امنیت عراق خانه او را در نجف محاصره کرد و مورد بازرسی قرار داد وی در ۱۳۹۸ ق به لبنان رفت و به توصیه سیدمحمد باقر صدر از بازگشت به عراق منصرف شد و در لبنان به فعالیت پرداخت.در همان سالها اقدام به تأسیس حوزه علمیه امام منتظر (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) در شهر بعلبک نمود و از پشتیبانی کامل سید محمدباقر صدر و همکاری امام موسی صدر و علامه سید محمد حسین فضل الله و دیگر علما برخوردار بود. این مدرسه دینی امکان تحصیلات حوزوی را برای علاقمندان علوم دینی که امکان سفر به عتبات را نداشتند، فراهم می کرد و پس از مدت کوتاهی در زمره مراکز بزرگ دینی و تبلیغی لبنان در آمد.از افراد تأثیرگذار بر شیوه عملی مبارزه و زندگی او امام خمینی بود. سید عباس در نجف به دلیل عدم آشنایی به زبان فارسی موفق به شرکت و استفاده از دروس امام خمینی نشد و پس از اشغال لبنان توسط صهیونیست ها، با ایشان دیدار کرد. از آن پس، وی به آماده سازی نیرو جهت مقابله با دشمن و سرکوب اشغالگران پرداخت و با تکیه به پشتیبانی امام خمینی، «حزب الله» لبنان را با حضور جوانان شیعه و مبارز و عاشقان شهادت تشکیل داد.سید عباس، با الهام از رهنمودهای ایشان توانست جوانان مسلمانی را که سال ها در ورطه گروه ها و احزاب مختلف سیاسی به جنگ داخلی و خانگی ـ که حاصلی جز قربانی شدن نیروهای کارآمد مسلمان نداشت ـ مشغول بودند، تشکل بخشد و آنان را برای دستیابی به اهداف اسلامی و ملی لبنان، هماهنگ و همرزم گرداند.او خودش در رأس اولین گروهی بود که به صفوف اعزامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اردوگاه های «جنثا» ـ در نزدیک نبی شیث ـ پیوست و مدرسه امام مهدی را به پایگاهی برای فرستادگان امام خمینی که به دستور ایشان جهت مقابله با اسرائیل و آموزش مردم لبنان و دادن روحیه به آنها آمده بودند، تبدیل کرد.پس از اشغال جنوب لبنان، در ۱۳۶۱ / ۱۹۸۲ موسوی اندیشید که باید ترس عمومی مردم را زا این واقعه زودود و به آنها روحیه داد. لذا هنگامی که همه به شکست و تسلیم اذعان نمودند، همچنان با کلام و عمل خود مقاومت کرد.او شجاعانه در اکثر عملیات های مقاومت اسلامی در زمان ها و مناطق مختلف (چون برعشیت، بدر کبری و علمان شومریه ) شرکت فعال داشت و در خطوط نبرد، زیر آتش دشمن، مجاهدان حزب الله را هدایت می کرد. در عمیات بدر کبری محل استقرار او هدف بمباران قرار گرفت، اما وی نجات یافت.
روایت رویش
شهر «نبی شیث» به دلیل اینکه به پیامبر خدا شیث نبی و فرزند حضرت آدم منسوب است، این نام برایش برگزیده شده است. گروهی از سادات هاشمی و موسوی در این شهر سکونت داشته و دارند. در سال (۱۳۷۱ هـ. ق.) مطابق با (۱۳۳۱ هـ. ش) ـ از پدری موسوی و مادری هاشمی ـ فرزندی دیده به جهان گشود که نام «عباس» برایش برگزیده شد به امید اینکه همچون حضرت عباس علیه السّلام در مسیر ایثار و شجاعت گام نهد و توان خویش را برای اعتلای حق به کار گیرد.این خانواده مدتی در شهر نبی شیث از توابع بعلبک (شهری تاریخی در شرق لبنان و در ۸۰ کیلومتری شرق بیروت است.) ساکن بودند. تا آنکه به ناحیه شیاح در حومه جنوبی بیروت مسکن گزیدند. وی از بدو کودکی با رشد و رویش زودرسش منحصر به فرد گردید و در این رویش امور ویژه ای نقش تعیین کننده داشتند: رایحه نبوی، مسجد امام حسین علیه السّلام در شیاح ـ که در همسایگی خانه آنها بود ـ و مجالس عزاداری حسینی که در عاشورای هر سال برگزار می شد. سیدعباس از همان سنین کودکی مشتاق علم و معرفت بود و با رفتارهایش شجاعت و تیزهوشی منحصر به فردی از خود بروز می داد که در کمتر کسی به سن و سال او این حالات مشاهده می گردید. از عنفوان زندگی با پرورشهای ویژه والدینش با فضایلی چون دلاوری، فداکاری، شهامت، رسیدگی به امور مستمندان و احساس درد محرومان آشنا گردید و در چنین مسیری تربیت شد. از بدو کودکی نگران مسلمانان بود و دلش برای آنان می تپید. وجودش به تدریج از حرکت و تلاش برای مستضعفان لبریز می گردید تا چون چشمه ای دشتهای تشنه انسانیت را از فضیلت و معرفت سیراب سازد. احساس دلسوزی و تعهد در مقابل مسلمانان همراه با آگاهی دینی و پویایی سیاسی در او شکوفا شد و موجب گردید تا خیلی سریع با معضلات و مشکلات مسلمانان در لبنان و دیگر سرزمینهای اسلامی با دیدی روشن آشنا گردد.سال (۱۳۸۶ هـ. ق.) مطابق با (۱۳۴۶ هـ. ش.) سیدعباس به پانزدهمین بهار زندگی قدم نهاده بود اما پاییزی برگ ریزان و فضاحت بار او را به شدت متاثر ساخت. در جنگ ژوئن (۱۹۶۷ م) (نبرد حزیران) اعراب از رژیم صیهونیستی، شکست سختی خوردند. سیدعباس، گرچه از این ماجرا ناراحت شد آنچه او را از دیگران متمایز می کرد ظرفیتش در تحمل و هضم شدائد بود. او به جای اینکه زانوی غم بغل گیرد و در موجی از حزن و نگرانی فرو رود به صف فداییان مجاهد جهت مشارکت در دفاع از فلسطین و نخستین قبله گاه مسلمانان (بیت المقدس) پیوست. وی در یکی از تمرینات نظامی برای عملیات چریکی در داخل فلسطین مصدوم شد. پدرش می گوید: پس از آنکه پای فرزندمان دچار شکستگی شد من و مادرش در پایگاه آموزشی محل اقامت او به دیدارش رفتیم و او را در حالی یافتیم که بر تختی فلزی کهنه و فرسوده به پشت خوابیده بود. پس از سلام و احوال پرسی و اطمینان خاطر از حال عمومی او پرسیدم: چگونه قادر است این گونه سختیها را آن هم در چنین سنی تحمل کند و او در پاسخ به پرسش من گفت: همانا این راه تحمل شدائد بسیاری را از ما می طلبد و آن به درستی طریق ایثار و شهادت است. آزادسازی فلسطین از همان دوران کودکی و نوجوانی هدفی برای سید شهید به وجود آورد که جهت تحقق بخشیدن به آن تا زمان شهادتش از فعالیت باز نایستاد.
از صور تا نجف
سیدعباس یک سال بعد از آنکه خود را در زمینه های رزمی توانمند ساخت، تصمیم گرفت علوم اسلامی را فراگیرد و در عرصه دانش و اندیشه گام نهد. او در زمینه انگیزه خویش در کسب معارف دینی می گوید: نقطه عطف در گرایش من به کسب علوم دینی در سال (۱۳۸۷ هـ. ق.)، در پی ملاقاتی که با امام موسی صدر در منطقه اوزاعی داشتم صورت گرفت. من از ایشان درباره حوزه علمیه در شهر صور جنوبی (مرکز مطالعات اسلامی) سؤال نمودم و در مورد تحصیل در این مرکز با او به مشورت پرداختم. او مرا راهنمایی کرد و شوق و رغبت خاصی در نهادم پدید آورد به نحوی که بی درنگ به آن مرکز آموزشی پیوستم و مطالعات علمی و مذهبی را در آنجا نزد مربیان و استادان فاضل و فرزانه دنبال نمودم.او می افزاید: به تحصیلاتم در حوزه شهر صور ـتا پس از انتقال آن از شهر به حوزه صورـ ادامه دادم. من جزء اولین افرادی بودم که به این مرکز نو بنیاد راه یافتند. تحصیلات سیدعباس در چنین کانون علمی و دینی، یک سال و اندی طول کشیدتا اینکه در سال (۱۳۸۸ هـ. ق.) برای ادامه تحصیل عازم حوزه نجف گردید. کسانی که با وی در نجف انس داشته اند هرچه از حالات و تلاشها وی نقل کرده اند، همه بیانگر شیفتگی فوق العاده سیدعباس به فراگیری معارف اسلامی و مطالعات علمی در این عرصه است. هوش سرشار و استفاده از محضر استادانی توانا و دانشور، همراه ارزش نهادن به وقت و استفاده از آن به نحو احسن، موجب گردید که این جوان مشتاق دوره های مقدمات و سطح متداول در حوزه را در مدت پنج سال سپری نماید، در حالی که به طور متعارف گذراندن این دوران تحصیلی در نجف برای طلبه های عادی حدود پانزده سال طول می کشید. یکی از دوستانش می گوید:موهبت بزرگی که سید شهید به طور همه جانبه از آن برخوردار بود و با رسیدن به شهادت به نقطه اوج آن رسید زائیده برهه ای خاص نبود بلکه گذشته ای اصیل و تاریخ پرباری را در خود داشت که سید شهید از صور تا نجف حامل آن بود. در نجف اشرف سیدعباس تمام وقتش را به تحصیل علم و تهذیب و تزکیه درون روی آورد. وی به دانش و معنویت دل بست و عاشقانه محضر دانشوران را مغتنم شمرد. روزها را از همان طلوع فجر با تلاوت قرآن، دعای صباح امیرمؤمنان علیه السّلام و نیز دعای عهد که همواره تا هنگام شهادت بر آن سنت باقی بود، آغاز می کرد. سپس به فجریات روی آورد که عبارت بود از درسهای تفسیر قرآن کریم که با برخی از برادران خویش به مطالعه آن می پرداخت.اشتیاق او در فراگیری علوم قرآنی بدان بود که جهت حضور در درس مرحوم شهید عبدالمجید حکیم هر روز هنگام طلوع آفتاب مسافت چهار کیلومتر را پیاده طی می کرد. یکی از برادرانش که همراه او در این کلاسها حضور می یافت، می گوید: او حتی در سرمای شدید زمستان از فراگیری معارف دینی دست بر نمی داشت و در این راستا آسودگی نمی شناخت به طوری که هرگز بدنش مزه آسایش و خواب راحت را نچشید و در حالی که کتاب بر سینه اش بود به خواب می رفت. به رغم آنکه روزهای پنجشنبه و جمعه، تعطیل بود ولی در فعالیتهای تحصیلی وی تاثیری نمی گذاشت. روزهای تعطیلی، ایام مرخصی و اعیاد وقفه ای در مجاهدتهای فکری و علمی او به وجود نمی آورد و تمام روزهای زندگی اش مشحون از سعی و اهتمام در تحصیلات علوم دینی بود. به دلیل همین کوششهای ارزشمند شخصیت او به عنوان انسانی پرمایه و اهل فضل پرورش یافت. او در کنار دروس حوزوی به فراگیری زبانهای خارجی روی آورد و در کلاسهای زبان انگلیسی و فرانسوی حاضر گردید. یکی از هم دوره ای های او نقل می کند که: شهید سید محمدباقر صدر هزینه آموزش زبانهای خارجی این سید شهید را پرداخت می نمود. سیدعباس در دوره تحصیلی اش در نجف اشرف ازدریافت هرگونه مستمری اجتناب ورزید و شعاری را که سرلوحه رفتار خود قرار داد این بود: «زهد و فروتنی بدون هیچ گونه تظاهر و تکلف».در مدت اقامتش در نجف اشرف به زیارت مستمر جدش امیرمؤمنان علیه السّلام وفادار ماند و هرگز از رفتن به کربلا و زیارت حضرت امام حسین علیه السّلام و سایر شهیدان کربلا باز نماند و مسیر طولانی بین نجف تا کربلا را اغلب اوقات به شوق زیارت مرقد مطهر سیدالشهدا علیه السّلام پیاده طی می نمود.
در محضر فرزانه ای بلند پایه
...
وی به ۱۳۷۱ ق/ ۱۹۵۲ در شهر نبی شیت (منطقه بقاع لبنان ) در خانواده ای شیعه دیده به جهان گشود و پس از چندی به منطقه شیاح (مواقع در حومه بیروت جنوبی) نقل مکان کرد.تحصیلات اولیه را با موفقیت به اتمام رساند و در کنار آن به فراگیری تعالیم مذهبی پرداخت. درایت و علائق دینی وی سبب شد تا با مراکزی چون مقام نبی حضرت شیث (علیه السّلام) (زادگاهش)، مسجد امام حسین (علیه السّلام) در شیاح ( که همجوار منزلشان بود) و مجالس عزاداری سید الشهدا که همه ساله در منزل عموش برگزار می شد، ارتباط یابد و با آنها رشد کند.سیدعباس شانزده ساله بود که برای شرکت در جهاد مقدس دفاع از آرمان های اسلام و رهایی فلسطین از اشغال صهیونیست ها به جمع مبارزان فلسطینی پیوست و به فراگیری آموزش های نظامی و چریکی پرداخت و در طی تمرین های سخت و طاقت فرسا چندین بار مجروح گردید. شکست جنگ ژوئن ۱۹۶۷ (اعراب و اسرائیل) او را تکان داد و به او انگیزه محکمتری جهت پیوستن به صفوف فدائیان فلسطینی و شرکت و دفاع از فلسطین و بیت المقدس بخشید.وی در ۱۳۸۸ ق پس از ملاقات با امام موسی صدر تحت تأثیر تعالیم و رهنمودهای وی به مطالعه گسترده متون فقهی و دینی پرداخت و در ۱۳۸۹ ق باری تحصیل علوم حوزوی عازم نجف شد. در آنجا تمام وقت خود را به استفاده از محضر مراجع و علمای بزرگ اختصاص داد. به طوری که برای تلمذ نزد سید عبدالحمید حکیم، حدود چهار کیلومتر را در بدترین شرایط آب و هوایی پیاده طی می کرد. همچنین به طور خاص از تعالیم سید محمد باقر صدر بهره جست. سیدعباس همچنین برای بررسی اوضاع امت اسلامی از جنوب آفریقا تا خاور دور، گردهمایی های هفتگی در نجف اشرف برگزار می نمود.در همان ایام سازمان امنیت عراق خانه او را در نجف محاصره کرد و مورد بازرسی قرار داد وی در ۱۳۹۸ ق به لبنان رفت و به توصیه سیدمحمد باقر صدر از بازگشت به عراق منصرف شد و در لبنان به فعالیت پرداخت.در همان سالها اقدام به تأسیس حوزه علمیه امام منتظر (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) در شهر بعلبک نمود و از پشتیبانی کامل سید محمدباقر صدر و همکاری امام موسی صدر و علامه سید محمد حسین فضل الله و دیگر علما برخوردار بود. این مدرسه دینی امکان تحصیلات حوزوی را برای علاقمندان علوم دینی که امکان سفر به عتبات را نداشتند، فراهم می کرد و پس از مدت کوتاهی در زمره مراکز بزرگ دینی و تبلیغی لبنان در آمد.از افراد تأثیرگذار بر شیوه عملی مبارزه و زندگی او امام خمینی بود. سید عباس در نجف به دلیل عدم آشنایی به زبان فارسی موفق به شرکت و استفاده از دروس امام خمینی نشد و پس از اشغال لبنان توسط صهیونیست ها، با ایشان دیدار کرد. از آن پس، وی به آماده سازی نیرو جهت مقابله با دشمن و سرکوب اشغالگران پرداخت و با تکیه به پشتیبانی امام خمینی، «حزب الله» لبنان را با حضور جوانان شیعه و مبارز و عاشقان شهادت تشکیل داد.سید عباس، با الهام از رهنمودهای ایشان توانست جوانان مسلمانی را که سال ها در ورطه گروه ها و احزاب مختلف سیاسی به جنگ داخلی و خانگی ـ که حاصلی جز قربانی شدن نیروهای کارآمد مسلمان نداشت ـ مشغول بودند، تشکل بخشد و آنان را برای دستیابی به اهداف اسلامی و ملی لبنان، هماهنگ و همرزم گرداند.او خودش در رأس اولین گروهی بود که به صفوف اعزامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اردوگاه های «جنثا» ـ در نزدیک نبی شیث ـ پیوست و مدرسه امام مهدی را به پایگاهی برای فرستادگان امام خمینی که به دستور ایشان جهت مقابله با اسرائیل و آموزش مردم لبنان و دادن روحیه به آنها آمده بودند، تبدیل کرد.پس از اشغال جنوب لبنان، در ۱۳۶۱ / ۱۹۸۲ موسوی اندیشید که باید ترس عمومی مردم را زا این واقعه زودود و به آنها روحیه داد. لذا هنگامی که همه به شکست و تسلیم اذعان نمودند، همچنان با کلام و عمل خود مقاومت کرد.او شجاعانه در اکثر عملیات های مقاومت اسلامی در زمان ها و مناطق مختلف (چون برعشیت، بدر کبری و علمان شومریه ) شرکت فعال داشت و در خطوط نبرد، زیر آتش دشمن، مجاهدان حزب الله را هدایت می کرد. در عمیات بدر کبری محل استقرار او هدف بمباران قرار گرفت، اما وی نجات یافت.
روایت رویش
شهر «نبی شیث» به دلیل اینکه به پیامبر خدا شیث نبی و فرزند حضرت آدم منسوب است، این نام برایش برگزیده شده است. گروهی از سادات هاشمی و موسوی در این شهر سکونت داشته و دارند. در سال (۱۳۷۱ هـ. ق.) مطابق با (۱۳۳۱ هـ. ش) ـ از پدری موسوی و مادری هاشمی ـ فرزندی دیده به جهان گشود که نام «عباس» برایش برگزیده شد به امید اینکه همچون حضرت عباس علیه السّلام در مسیر ایثار و شجاعت گام نهد و توان خویش را برای اعتلای حق به کار گیرد.این خانواده مدتی در شهر نبی شیث از توابع بعلبک (شهری تاریخی در شرق لبنان و در ۸۰ کیلومتری شرق بیروت است.) ساکن بودند. تا آنکه به ناحیه شیاح در حومه جنوبی بیروت مسکن گزیدند. وی از بدو کودکی با رشد و رویش زودرسش منحصر به فرد گردید و در این رویش امور ویژه ای نقش تعیین کننده داشتند: رایحه نبوی، مسجد امام حسین علیه السّلام در شیاح ـ که در همسایگی خانه آنها بود ـ و مجالس عزاداری حسینی که در عاشورای هر سال برگزار می شد. سیدعباس از همان سنین کودکی مشتاق علم و معرفت بود و با رفتارهایش شجاعت و تیزهوشی منحصر به فردی از خود بروز می داد که در کمتر کسی به سن و سال او این حالات مشاهده می گردید. از عنفوان زندگی با پرورشهای ویژه والدینش با فضایلی چون دلاوری، فداکاری، شهامت، رسیدگی به امور مستمندان و احساس درد محرومان آشنا گردید و در چنین مسیری تربیت شد. از بدو کودکی نگران مسلمانان بود و دلش برای آنان می تپید. وجودش به تدریج از حرکت و تلاش برای مستضعفان لبریز می گردید تا چون چشمه ای دشتهای تشنه انسانیت را از فضیلت و معرفت سیراب سازد. احساس دلسوزی و تعهد در مقابل مسلمانان همراه با آگاهی دینی و پویایی سیاسی در او شکوفا شد و موجب گردید تا خیلی سریع با معضلات و مشکلات مسلمانان در لبنان و دیگر سرزمینهای اسلامی با دیدی روشن آشنا گردد.سال (۱۳۸۶ هـ. ق.) مطابق با (۱۳۴۶ هـ. ش.) سیدعباس به پانزدهمین بهار زندگی قدم نهاده بود اما پاییزی برگ ریزان و فضاحت بار او را به شدت متاثر ساخت. در جنگ ژوئن (۱۹۶۷ م) (نبرد حزیران) اعراب از رژیم صیهونیستی، شکست سختی خوردند. سیدعباس، گرچه از این ماجرا ناراحت شد آنچه او را از دیگران متمایز می کرد ظرفیتش در تحمل و هضم شدائد بود. او به جای اینکه زانوی غم بغل گیرد و در موجی از حزن و نگرانی فرو رود به صف فداییان مجاهد جهت مشارکت در دفاع از فلسطین و نخستین قبله گاه مسلمانان (بیت المقدس) پیوست. وی در یکی از تمرینات نظامی برای عملیات چریکی در داخل فلسطین مصدوم شد. پدرش می گوید: پس از آنکه پای فرزندمان دچار شکستگی شد من و مادرش در پایگاه آموزشی محل اقامت او به دیدارش رفتیم و او را در حالی یافتیم که بر تختی فلزی کهنه و فرسوده به پشت خوابیده بود. پس از سلام و احوال پرسی و اطمینان خاطر از حال عمومی او پرسیدم: چگونه قادر است این گونه سختیها را آن هم در چنین سنی تحمل کند و او در پاسخ به پرسش من گفت: همانا این راه تحمل شدائد بسیاری را از ما می طلبد و آن به درستی طریق ایثار و شهادت است. آزادسازی فلسطین از همان دوران کودکی و نوجوانی هدفی برای سید شهید به وجود آورد که جهت تحقق بخشیدن به آن تا زمان شهادتش از فعالیت باز نایستاد.
از صور تا نجف
سیدعباس یک سال بعد از آنکه خود را در زمینه های رزمی توانمند ساخت، تصمیم گرفت علوم اسلامی را فراگیرد و در عرصه دانش و اندیشه گام نهد. او در زمینه انگیزه خویش در کسب معارف دینی می گوید: نقطه عطف در گرایش من به کسب علوم دینی در سال (۱۳۸۷ هـ. ق.)، در پی ملاقاتی که با امام موسی صدر در منطقه اوزاعی داشتم صورت گرفت. من از ایشان درباره حوزه علمیه در شهر صور جنوبی (مرکز مطالعات اسلامی) سؤال نمودم و در مورد تحصیل در این مرکز با او به مشورت پرداختم. او مرا راهنمایی کرد و شوق و رغبت خاصی در نهادم پدید آورد به نحوی که بی درنگ به آن مرکز آموزشی پیوستم و مطالعات علمی و مذهبی را در آنجا نزد مربیان و استادان فاضل و فرزانه دنبال نمودم.او می افزاید: به تحصیلاتم در حوزه شهر صور ـتا پس از انتقال آن از شهر به حوزه صورـ ادامه دادم. من جزء اولین افرادی بودم که به این مرکز نو بنیاد راه یافتند. تحصیلات سیدعباس در چنین کانون علمی و دینی، یک سال و اندی طول کشیدتا اینکه در سال (۱۳۸۸ هـ. ق.) برای ادامه تحصیل عازم حوزه نجف گردید. کسانی که با وی در نجف انس داشته اند هرچه از حالات و تلاشها وی نقل کرده اند، همه بیانگر شیفتگی فوق العاده سیدعباس به فراگیری معارف اسلامی و مطالعات علمی در این عرصه است. هوش سرشار و استفاده از محضر استادانی توانا و دانشور، همراه ارزش نهادن به وقت و استفاده از آن به نحو احسن، موجب گردید که این جوان مشتاق دوره های مقدمات و سطح متداول در حوزه را در مدت پنج سال سپری نماید، در حالی که به طور متعارف گذراندن این دوران تحصیلی در نجف برای طلبه های عادی حدود پانزده سال طول می کشید. یکی از دوستانش می گوید:موهبت بزرگی که سید شهید به طور همه جانبه از آن برخوردار بود و با رسیدن به شهادت به نقطه اوج آن رسید زائیده برهه ای خاص نبود بلکه گذشته ای اصیل و تاریخ پرباری را در خود داشت که سید شهید از صور تا نجف حامل آن بود. در نجف اشرف سیدعباس تمام وقتش را به تحصیل علم و تهذیب و تزکیه درون روی آورد. وی به دانش و معنویت دل بست و عاشقانه محضر دانشوران را مغتنم شمرد. روزها را از همان طلوع فجر با تلاوت قرآن، دعای صباح امیرمؤمنان علیه السّلام و نیز دعای عهد که همواره تا هنگام شهادت بر آن سنت باقی بود، آغاز می کرد. سپس به فجریات روی آورد که عبارت بود از درسهای تفسیر قرآن کریم که با برخی از برادران خویش به مطالعه آن می پرداخت.اشتیاق او در فراگیری علوم قرآنی بدان بود که جهت حضور در درس مرحوم شهید عبدالمجید حکیم هر روز هنگام طلوع آفتاب مسافت چهار کیلومتر را پیاده طی می کرد. یکی از برادرانش که همراه او در این کلاسها حضور می یافت، می گوید: او حتی در سرمای شدید زمستان از فراگیری معارف دینی دست بر نمی داشت و در این راستا آسودگی نمی شناخت به طوری که هرگز بدنش مزه آسایش و خواب راحت را نچشید و در حالی که کتاب بر سینه اش بود به خواب می رفت. به رغم آنکه روزهای پنجشنبه و جمعه، تعطیل بود ولی در فعالیتهای تحصیلی وی تاثیری نمی گذاشت. روزهای تعطیلی، ایام مرخصی و اعیاد وقفه ای در مجاهدتهای فکری و علمی او به وجود نمی آورد و تمام روزهای زندگی اش مشحون از سعی و اهتمام در تحصیلات علوم دینی بود. به دلیل همین کوششهای ارزشمند شخصیت او به عنوان انسانی پرمایه و اهل فضل پرورش یافت. او در کنار دروس حوزوی به فراگیری زبانهای خارجی روی آورد و در کلاسهای زبان انگلیسی و فرانسوی حاضر گردید. یکی از هم دوره ای های او نقل می کند که: شهید سید محمدباقر صدر هزینه آموزش زبانهای خارجی این سید شهید را پرداخت می نمود. سیدعباس در دوره تحصیلی اش در نجف اشرف ازدریافت هرگونه مستمری اجتناب ورزید و شعاری را که سرلوحه رفتار خود قرار داد این بود: «زهد و فروتنی بدون هیچ گونه تظاهر و تکلف».در مدت اقامتش در نجف اشرف به زیارت مستمر جدش امیرمؤمنان علیه السّلام وفادار ماند و هرگز از رفتن به کربلا و زیارت حضرت امام حسین علیه السّلام و سایر شهیدان کربلا باز نماند و مسیر طولانی بین نجف تا کربلا را اغلب اوقات به شوق زیارت مرقد مطهر سیدالشهدا علیه السّلام پیاده طی می نمود.
در محضر فرزانه ای بلند پایه
...
wikifeqh: سیدعباس_موسوی
[ویکی شیعه] سید عباس موسوی روحانی شیعه لبنانی است. او سال های اول زندگیش در کنار نیروهای فلسطینی با اسرائیل جنگید و وقتی برای تحصیل به عراق رفت با رژیم بعث به مقابله برخاست و هنگامی که به لبنان برگشت با تشکیل حزب الله به صورتی جدی تر وارد نبرد با اسرائیل شد. وی متأثر از اندیشه های شهید سید محمد باقر صدر و امام خمینی بود و برای دیدار با وی در سال ۱۹۷۹م به ایران آمد. او در سال ۱۹۹۱م به عنوان دبیرکل حزب الله انتخاب شد و در ۱۶ فوریه ۱۹۹۲م به شهادت رسید.
سید عباس موسوی در سال ۱۹۵۲م در شهرک نبی شیت از توابع بعلبک لبنان به دنیا آمد.
او در سال ۱۹۶۶م در شهر صور با امام موسی صدر آشنا شد و به توصیه وی به حوزه علمیه صور (معهد الدراسات الاسلامیة) رفت و تحصیلات حوزوی خود را از آنجا آغاز کرد.
سید عباس موسوی در سال ۱۹۵۲م در شهرک نبی شیت از توابع بعلبک لبنان به دنیا آمد.
او در سال ۱۹۶۶م در شهر صور با امام موسی صدر آشنا شد و به توصیه وی به حوزه علمیه صور (معهد الدراسات الاسلامیة) رفت و تحصیلات حوزوی خود را از آنجا آغاز کرد.
wikishia: سید_عباس_موسوی
[ویکی فقه] سیدعباس موسوی، از دبیران کل «حزب الله» لبنان در قرن چهاردهم هجری / بیستم میلادی بود.
وی به ۱۳۷۱ ق/ ۱۹۵۲ در شهر نبی شیت (منطقه بقاع لبنان ) در خانواده ای شیعه دیده به جهان گشود و پس از چندی به منطقه شیاح (مواقع در حومه بیروت جنوبی) نقل مکان کرد. تحصیل اولیهتحصیلات اولیه را با موفقیت به اتمام رساند و در کنار آن به فراگیری تعالیم مذهبی پرداخت. درایت و علائق دینی وی سبب شد تا با مراکزی چون مقام نبی حضرت شیث (علیه السّلام) (زادگاهش)، مسجد امام حسین (علیه السّلام) در شیاح ( که همجوار منزلشان بود) و مجالس عزاداری سید الشهدا که همه ساله در منزل عموش برگزار می شد، ارتباط یابد و با آنها رشد کند.
وی به ۱۳۷۱ ق/ ۱۹۵۲ در شهر نبی شیت (منطقه بقاع لبنان ) در خانواده ای شیعه دیده به جهان گشود و پس از چندی به منطقه شیاح (مواقع در حومه بیروت جنوبی) نقل مکان کرد. تحصیل اولیهتحصیلات اولیه را با موفقیت به اتمام رساند و در کنار آن به فراگیری تعالیم مذهبی پرداخت. درایت و علائق دینی وی سبب شد تا با مراکزی چون مقام نبی حضرت شیث (علیه السّلام) (زادگاهش)، مسجد امام حسین (علیه السّلام) در شیاح ( که همجوار منزلشان بود) و مجالس عزاداری سید الشهدا که همه ساله در منزل عموش برگزار می شد، ارتباط یابد و با آنها رشد کند.