سیاوش

/siyAvoS/

معنی انگلیسی:
siavash, maidenhair

فرهنگ اسم ها

اسم: سیاوش (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: siyāvo (a) š) (فارسی: سياوش) (انگلیسی: siyavosh)
معنی: دارنده اسب نر سیاه، پسر کیکاووس، دارنده ی اسب نر سیاه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) شاهزاده ایرانی، پسر کیکاووس که چون به عشق نامادری خود سودابه پاسخ نداد، سودابه به او بهتان زد و او به توران زمین رفت و فرنگیس دختر افراسیاب را به زنی گرفت، سرانجام به فرمان افراسیاب کشته شد، به معنی دارنده ی اسب نر سیاه، ( در اعلام ) پسر کیکاووس پادشاه کیانی، دارنده اسب سیاه، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیکاووس پادشاه ایران و پدر کیخسرو پادشاه کیانی
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

سیاوش. [ وَ ] ( اِ ) پرنده ای که آنرا سرخاب گویند. ( برهان ). نوعی از مرغان. ( فرهنگ رشیدی ).

سیاوش. [ وَ / وُ ] ( اِخ ) سیاوخش. ( برهان ) :
بگنجی که بد جامه نابرید
فرستاد پیش سیاوش کلید.
فردوسی.
بر آنم که پور سیاوش تویی
ز تخم کیانی و باهش تویی.
فردوسی.
سیاوش مرا همچو فرزند بود
که با فر و با برز و اورند بود.
فردوسی.
آن خون سیاوش از خم جم
چون تیغ فراسیاب درده.
خاقانی.
مدت عمر ار نداد کام سیاوش
دولت کاوس کامکار بماند.
خاقانی.
خوانده باشی ز درس غمزدگان
که سیاوش چه دید از ددگان.
نظامی.
رجوع به سیاوخش شود.

فرهنگ فارسی

پسر کیکاوس پادشاه کیانی . سودابه زن کیکاوس عاشق سیاوش شد و امر را بر شوهر مشتبه کرد . کیکاوس برای آزمایش ( ور ) سیاوش را بفرمود تا از میان آتش بگذرد و او سالم از آتش بیرون شد و بتوران زمین نزد افراسیاب رفت و با دختر او فرنگیس ازدواج کرد ولی بتحریک گرسیوز برادر افراسیاب کشته شد . کیخسرو پسر سیاوش و فرنگیس است . ( داستان )
سیاوخش

دانشنامه عمومی

سیاوش (اپرا). سیاوش - اپوس ۳۹[ ۱] ( به انگلیسی: Siyawash - opus 39 ) نام یک اُپرا از آثار «لوریس چکناواریان» است.
این اثر چهارمین اپرای لوریس چکناواریان و سومین اپرا از ۴ اپرایی است ( رستم و سهراب٬ رستم و اسفندیار٬ سیاوش و ضحاک ) که چکناوریان با الهام از شاهنامه فردوسی خلق کرده است. [ ۲] [ ۳]
نوشتن این اپرا از سال ۱۳۷۹ آغاز[ ۴] و در آبان سال ۱۳۸۴ به اتمام رسید[ ۵] اما چکناواریان مجدداً به بازنویسی آن پرداخت. [ ۴]
این اثر برگرفته از داستان «سیاوش» شاهنامه است و برای ارکستر بزرگ، سولیست و گروه کر نوشته شده است. [ ۵] اپرای سیاوش هنوز اجرا نشده و چکناواریان آرزو دارد تا قبل از مرگ، اجرای اثرش را شاهد باشد. [ ۶]
عکس سیاوش (اپرا)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: سیاوُخش؛ تلفظ سیاوش هم به فتح «و» و هم به ضم آن هر دو متداول است) به معنی دارندۀ اسب نر سیاه ، در شاهنامۀ فردوسی ، پسر کِیکاوس . به هنگام پرواز کیکاوس به آسمان ، خدا او را از مرگ رهاند تا از او سیاوش پدید آید. کیکاوس ، بیمناک از سرنوشت سیاوش ، او را برای پرورش به رستم سپرد. رستم سیاوش را به زابلستان برد و او را آیین رزم و آداب جهانداری آموخت . پس از سال ها، سیاوش هوای دیدار پدر کرد. رستم او را در میان جشن و سرور نزد کاوس برد. کاوس پس از هفت سال آزمودن سیاوش و او را تاج زرین داد. سودابه ، زن کیکاوس به او دل باخت . اما سیاوش درخواست سودابه را نپذیرفت . سودابه جامۀ خود درید و پیرامونیان را خبر کرد. کاوس چون سیاوش را بی گناه یافت، سودابه را سرزنش کرد. سودابه به توطئۀ خود ادامه داد. کاوس ناچار سودابه و سیاوش را برای اثبات به بی گناهی به گذشتن از آتش فرمان داد. درنتیجه، سودابه به گناه دروغ محکوم به مرگ شد، اما به شفاعت سیاوش از مرگ نجات یافت . سیاوش برای دورشدن از سودابه از پدر خواست تا به همراه رستم به جنگ افراسیاب برود. افراسیاب چون در رویا دید که جنگ با سیاوش به نیستی خواهد انجامید، با او به نیرنگ از در دوستی درآمد. او گرسیوز را با نامه ای آشتی جویانه و ارمغان نزد سیاوش فرستاد و پیشنهاد کرد که مرز ایران و توران همان مرز زمان فریدون باشد. سیاوش پذیرفت و آن را به پدر گزارش داد که رستم حامل آن بود. کیکاوس از کار سیاوش برانگیخت و او را نزد خود خواند. سیاوش که مخالف رأی پدر بود و خود را از او و سودابه در امان نمی دید به افراسیاب پناهنده شد. افراسیاب در پایتخت خود، بهشت گنگ ، از او استقبال کرد و او را کاخ و تخت زرین داد و در چوگان و شکار همراه خود کرد. سیاوش با فرنگیس ، دختر افراسیاب، ازدواج کرد. آن گاه سیاوش برای خود شهر سیاوش گرد را بنا کرد. سرانجام گرسیوز از سر رشک به بدگویی از سیاوش نزد افراسیاب پرداخت . افراسیاب او را با فرنگیس به نزد خود فراخواند. گرسیوز در توطئه ای دیگر او را از رفتن به نزد افراسیاب بر حذر داشت و سرانجام کار این دو را به نبرد کشاند، که سر سیاوش را به فرمان افراسیاب بریدند. از خونی که از سیاوش بر روی زمین چکیده بود پر سیاوشان رویید. فرنگیس از سیاوش کیخسرو را به دنیا آورد که بعدها به شاهی ایران رسید.

پیشنهاد کاربران

سیاوش ؛ بسیار ضیافت دهنده و مهمان پذیر
تعریفی که این کلمه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات از خودش برای ما دارد با توجه به افزونه ی حرف ش با ذات آوایی منطبق بر عالم واقع که دارد در انتهای این کلمه به معنی بسیار ضیافت دهنده و مهمان پذیر می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

حروف و کلمه ی اصلی در کلمه ی سیاوش ، کلمه ی سِیاو با ریخت اصلی آن ساو می باشد.
مدل ساختمان کلمه ی سِیاو مانند کلمه ی شافت و شیافت می باشد.
جهت درک بهتر مطلب فوق مطالعه ی متن تحلیل شده در مورد کلماتی از قبیل سواد سود تساوی توازن و. . . می تواند ذهن را بهتر به سمت مفهوم اصلی کلمه ی سیاوش هدایت کند.
تساوی ، تزاوی ؛ سَوا شدنِ موزون و برابر به معنی ایجاد تسویه و توازن
سَوا شدن دو بخش از همدیگر، در حالتی که هر دو بخشِ از هم سَوا شده به یک اندازه موزون باشند.
فَسَوَّی ؛ فَ ، سَوَّی ؛ سپس سَوا نمود و موزون ساخت
از کلمه ی سوا شدن و ایجاد تساوی و تزاوی و توازن با کلمه ی فَسَوّی در قرآن آیه ی ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّی در سوره قیامت استفاده شده است.
سپس به صورت علقه درآمد پس آن را خلق کرد و به صورت موزون آفرید.
مفهوم تساوی در استوانه از آن جهت می باشد که در هر نقطه از عرض استوانه که برش زده شود و دو سطح مقطع از همدیگر سَوا شوند دارای تساوی سطح در قسمت از هم سَوا شده در هر دو طرف می باشد.
خط استوا نیز از جهت تساوی سطح مقطع در هر دو طرف خط استوا در کره ی زمین می باشد.
مفهوم سوادِ مساوات و ایجاد تساوی و موازنه در مبحث عدالت اجتماعی دارای حوزه ی بسیار گسترده ای از کلمات هم خانواده با کلمه ی تساوی مثل ضیافت و. . . می باشد.
فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در لابلای متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
سواد ؛ به معنی توانایی و قدرت از هم سَوا نمودن مسایل به صورت مساوی و موازی و موزون جهت ایجاد مساواد و موازاد و نهایتاً تَسویه مسایل جهت کسب سود و برقراری ضیافت
حرف ( د ) در ساختمان کلمه ی سواد به عنوان باب خروج کلمه که در قانون قلب ها به دلیل محل صدور و نقطه ی مشترک صدور آوا با حرف ( ت ) قابل تبدیل به همدیگر می باشند به عنوان باب ورود به کلمه در کلمه ی تسویه و تساوی نقش آفرینی می کند.
در آبراه سیال مفاهیم کلمات از سرچشمه ی مصدر کلمه ی سوا نمودن و ایجاد تساوی و مساوات از طریق قانون افزونه ها برای ایجاد اسم در مبحث نام ها کلمه ی سوج و ساوِج و زوج و ازدواج قابل مشاهده می شود به طوری که اگر این جریان و مسیر ایجاد کلمات هم ریشه و مرتبط را بیشتر به پیش برویم حرف ج در کلمه ی زوج که مفهوم مساوات و موازات در واقیعت یک زندگی مشترک یک امر انکار ناپذیر می باشد قابل تبدیل به حرف ش با یک ذات شارش گونه می باشد یعنی در ادامه ی این جریان مفاهیم کلمات کلمه ی سیاوش به مفهوم فرد باسوادی که برقرار کننده ی مساوات در زندگی جهت ایجاد ضیافت می باشد قابل مشاهده می شود.
سیاوش ؛ برقرار کننده ی ضیافت و صفا و صمیمیت، مهمان پذیر ، کریم ، بخشنده و. . .
سواد ؛ تمام کلمات نهفته در صندوقچه ی اسرارآمیز این کلمه حول محور مفهوم سود می باشد.
به معنی داشتن قدرت برای از هم سَوا نمودن مسایل و ایجاد تساوی و اُستوا جهت استواری و حل مسیله برای کسب سود.
سواد، قدرت ایجاد توازن و موزون نمودن امورات و توانایی تشخیص و قدرت درک جهت سَوا نمودن سود از ضرر و مهارت کسب سود و نفع بردن می باشد.
منشعب از کلمه ی سود و از هم سَوا نمودن و تساوی و استوا و استوار و صفا و سفیدی و سفت شدن به عنوان یک صفت در وجود انسان می باشد
سواد ؛ سوات ، تساوی ، تزاوی ، توازن ، ضیافت ، سَوا نمودن ، تساوی ، اُستوا ، اُستوان ، اُستواری ، واراستی ، ویراستی ، راستی ، درستی ، اِوِرِست ، فِراست ، فارسی ، پارسی ، پرستیژ ، پرستش ، پرایس ، پریز ، پرزیدنت ، پرستار ، پُرسش ، پُرس ، فُرس ، فارس ، پارس ، پالس و. . .
تعریفی که این کلیدواژه از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات از خودش برای ما دارد و تعریفی که بشود با کلماتی که از سرچشمه ی این کلیدواژه جاری می کند بتوان تعریف نمود به معنی هر گونه علم و دانش و اطلاعات برای سوا نمودن سود از ضرر که منتهی به کسب سود از طریق ایجاد تساوی با رسم الخط استوا جهت ایجاد استواری و صفا و روسفیدی و سفتی و محکم شدن حیات در استوانه ی زندگی انسان شود و تبدیل به یک صِفَت در وصف و توصیف شخصیت انسان نقش آفرینی کند سواد گفته می شود.
سواد در وجود انسان به عنوان یک اصل، حکم اصالت در وجود انسان برای اصلاح نمودن زندگی را دارد.
سواد یک گنج و یک نعمت الهی از جانب خداوند متعال و از جانب الله الهام کننده برای بندگان خودش می باشد.
مفهوم نهفته در کلمه ی سواد صرفاً مرتبط با مسایل مادی و کسب سود مادی و دو دو تا را پنج تا نمودن نیست بلکه یک مفهوم درونی و انرژی بخش حول محور آرامش و رضایت خاطر برای استواری و راستی و درستی می باشد که مسایل معنوی و اخلاقی را در درون خود تحت عنوان اصالت و اصیل بودن دارد.
مفهوم کلمه ی سواد در واقعیت کار در عالم هستی رابطه ی مستقیم با امر تولید دارد و منجر به ایجاد فراوانی و نهایتاً ارزانی در جوامع می شود.
سواد در یکسری از موقعیت ها در ظاهر کار ممکن است ضرر کردن و بخشیدن و کم شدن مال در خصوص مفهوم کلمه ی ضیافت در لحظه و زمان حال حاضر باشد.
ضیافت ؛ مهمانی و پذیرایی از جهت سوا نمودن مال جهت برقراری توازن و تواسن و ایجاد موازنه و مواسات برای ایجاد صفا و صمیمیت در جامعه.
کلمه ی سواد بعد از در نظر گرفتن قانون اولویت آوا نسبت به نگارگری کلمات در خصوص حرف ( س ) و ( ص ) در ساختمان این کلمه برای یافتن کلمه ی صفا ، و حرف ( و ) در ساختمان کلمه ی سواد به دلیل محل و نقطه ی مشترک صدور آوا در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر قابل تبدیل به حرف ( ف ) و حرف ( د ) قابل تبدیل به حرف ( ت ) از ابزارهای ایجاد آوا واقع شده در دهان می باشد.
حکمت استفاده از حرف ( س ) با این مدل نگارگری در ساختمان این کلمه در زبان پارسی یک مقوله و یک مسیله ی چالشی و چالش برانگیز جهت بررسی نمودن مسایل در وجود انسان می باشد که مفهوم جستجو و کنجکاوی و تحقیق و پژوهش در وجود انسان را اشاره می کند.
با در نظر گرفتن قانون لاتین حروف در پاتیل کلمات در کلمه ی سواد مفهوم تساوی و استوا و استواری و راستی و درستی نیز به راحتی قابل مشاهده است.
البته لازم به ذکر می باشند در روند جریان ایجاد کلمات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات گاها به کلماتی بسیار مشابه خواهیم رسید که اگر متوجه این تشابه در ساختمان کلمات نشویم ممکن است باعث شود در رسیدن به مفاهیم کلمات دچار انحرافاتی در مفاهیم کلمات بشویم به عنوان مثال در ساختمان کلمه ی تساوی کلمه ی صوت و تصویر و صورت به لحاظ قانون اولویت آوا نسبت به نگارگری کلمات قابل مشاهده است.
چه بسا افراد و مسیولین که دارای اطلاعات فراوان علمی در بدنه ی حکومت ها می باشند ولی با این اطلاعات منجر به زدن خسارت های فراوانی به جوامع خودشان و زیست بوم و محیط زیست می شوند.
مسیولینی که باید حل مسیله کنند ولی به دلیل هوا و هوس ها و نفسانیات حزبی و گروهی و منافع شخصی و مشکلات روانی و شخصیتی خسارت های مالی و جانی فراوانی ایجاد می کنند.
ورودی الگوریتم سواد به عنوان یک ریتم متعالی و تعالی بخش اگر حقایق و مفاهیم مادی آمیخته به معارف و معنویات الهی باشد خروجی آن چیزی جز صفا و صمیمیت و رضایت خاطر و امنیت و آرامش و عزت و آزادی و راستی و درستی نیست.
با تعریف امروزی و برداشت های ناصحیح از مفهوم سواد به معنی توانایی خواندن و نوشتن چه بسا مادران و پدران بی سوادی که فرزندانی دلیر ، رشید و نورانی و نوید بخش و امید آفرین تحویل جامعه داده اند و چه پدر و مادران تحصیل کرده ای که فرزندان جانی و جنایت کار و ترسو و بزدل به جوامع تحمیل نموده اند.
معنی اَسْوَد هم که گاها به معنی سیاه ترجمه می شود یک ترجمه ی اشتباه می باشد
کلمه ی اَسْوَد با ریخت دیگر آن اَسفَد بر وزن و غالب اکمل و اکبر و ارشد و. . . به معنی خیلی سفید و به مفهوم بسیار باسواد می باشد.
مفهوم کلمه ی سواد با یک تعریف خلاصه به صورت غیرانطباقی و موازی به معنی ایجاد تعادل و برقراری عدالت دارای معنا و مفهوم می باشد.

سیاوخش لری فیلی
در پارسی میانه: سِیاوَخش
در لری بختیاری نام سیاوش، سیاووشsiyavush تلفظ میشود که شاید با ریشه ی کهن این اسم مطابقت دارد.
همچنین به مراسم عزاداری جوان چه پسر یا دختر سیاووشَگانه گفته میشود.
برای مثال در این شعر لری
داکُم سیاووشَگانه سی نیٚگِریوی؟
...
[مشاهده متن کامل]

چینُو خه دیاره منی زهی تِیس ریوی
( مادرم سیاووشگانه است چرا گریه نمی کنی؟
گویی تو از فراق جوانت میخواهی خود را بکشی و به نزد او بری! )

جریره ( همسر سیاوش )
فرود
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
سیاوشسیاوشسیاوشسیاوشسیاوش
سیاوش فرزند کی کاووس توسط افراسیاب کشته شد
سیاوش مجموعهٔ نمایش خانگی ایرانی به کارگردانی سروش محمدزاده محصول سال ۱۳۹۹ است که به صورت اختصاصی توسط شبکهٔ نمایش خانگی نماوا پخش شد. بازیگران اصلی آن میلاد کی مرام، رضا کیانیان، مجید صالحی و ترلان پروانه هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

تولید این مجموعه از پیش از شیوع کووید - ۱۹ آغاز شد و عمده روزهای تصویربرداری آن در روزهای کرونا ادامه یافت. موسیقی متن و تیتراژ این سریال توسط مسعود سخاوت دوست ساخته شده و پرواز همای خواننده آن است.
سیاوش ساقی ( میلاد کی مرام ) ، کشتی گیر و قهرمان جهان است و نامزدش مرجان، نیاز به عمل پیوند کبد دارد. سیاوش به دلیل ناتوانی مالی در پرداخت هزینه های عمل نزد نصرت ( رضا کیانیان ) که یکی از میلیاردرها محسوب می شود می رود اما نصرت در ازای دادن پول از سیاوش می خواهد که با دخترش مارال ( ترلان پروانه ) عقد کند.

سیاوش
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سیاوش_(مجموعه_نمایش_خانگی)
سیاوُش یا سیاووش یا سیاوَخْش از شخصیت های ایرانی در شاهنامه فردوسی، مردی جوان و خوش چهره و فرزند پهلوان و برومند کاووس و پدر کیخسرو است. سیاوش از شخصیت های محوری حماسه ملی ایران است.
سیاوَرْشَنْ، به معنیِ «صاحبِ اسبِ نرِ سیاه»، در اوستا در یشت ۱۳٫۱۳۲ به عنوان کَوی و سومین نامِ دربردارندهٔ اَشَوَن مرد ذکر شده است. تنها جزئیاتی که در اوستا آورده شده، این است که پسرش هَوسْرَوَ به خاطر قتل پدرش از فْرنگْرَسیَن انتقام گرفت. در آفَرینِ زرتشت، سیاوَرْشَنْ نمونهٔ یک مردِ زیباست. براساس متون پهلوی، او قلعهٔ کَنگ را ساخته است. طرح کلی داستانِ سیاوش و سودابه در بُنْدَهِشْن است: سیاوخش برای جنگ با افراسیاب به ترکستان رفت، اما به دلیل رفتار گناهکارانهٔ سودابه، به ایران بازنگشت. وی با یکی از دختران افراسیاب ازدواج کرد که کَیْ هُسْرُوی را از او داشت و در توران کشته شد. به گفتهٔ برآمدن شاه وَهْرامِ وَرْجاوَنْد در متون پهلوی، این رستم بود که انتقام سیاوخش را گرفت. این داستان توسط ثعالبی و فردوسی شرح داده شده است. همچنین مشاور افراسیاب پیران کسی است که سیاوش را به خُتَن می آورد و در آنجا سیاوش گرد می سازد. این روایت از ویژگی های بی شماری نیز برخوردار است که در داستان پسر اَشوکه، کوناله و پیدایش ختن نیز وجود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

سیاوشسیاوشسیاوش
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سیاوش
من فکر می کنم که سیاووش در اصل پرسیاوش بوده که همان پرسئوس است که با آندرومدا ازدواج می کند و شرحش را رازی در کتاب صورالکواکب داده و پرسئوس را برساووش می خواند ، گیاه پَرِ سیاوشان به غلط اینگونه خوانده می شود و در اصل پِرسیاوش یا پرشیاوش بوده یعنی همچون پارسیان
کیخسرو پسر سیاوش
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت.
سیاوش فرض کنید از سیاه و وش ( به معنای مانند ) درست شده است پس سیاوش یعنی سیاه مانند، فرض کنید اسم او در ابتدا چیز دیگری بود و عاشق داشتن فرزندی به نام خسرو بود تا اینکه ازدواج کرد، مرتب از اول زندگی می گفت کی این خسرو به دنیا می آید اما بچه دار نمی شد و باز تکرار می کرد که کی خسرو به دنیا می آید� کم کم� این جمله جایگزین این صحبت شد که بخت سیاهی دارم من سیاهم و کم کم اسم خودش را سیاوش گذاشت اما به قول حافظ دور گـردون گـر دو روزی بــر مــراد مــا نـگـشــت دائــمــاً یـکـسـان نـبـاشـد حـال دوران غـم مخـور، دوران غم سیاوش به اتمام رسید و خسرو به دنیا آمد اما مردم یاد جمله ی کی خسرو به دنیا می آید می افتادند و او را کیخسرو نامیدند و کم کم کیخسرو اسم اصلی او گشت. سیاوش در تربیت کیخسرو سنگ تمام گذاشت اما به علت تک بودنش خیلی نازک نارنجی و بیش از حد پاستوریزه گشت و وقتی هم به پادشاهی رسید نسبت به مردم نمی توانست سخت بگیرد لذا در نظر مردم پادشاهی خیلی� مهربان و عادل معرفی می شد.
...
[مشاهده متن کامل]

سیاوَ ارشن به معنای دارنده اسب نر سیاه
رونده در تاریکی ها ولی سربلند و عزتمند
من نامم سیاوش وفامیل سیروس است .
ب نظر خودم بهترین اسم وفامیل است . چون کاملا اصیل وایرانیست. وفارسی.
پیشنهادم این است ک تا میتوانیم از اسامی فارسی واصیل خودمان استفاده کنیم.
من نامم سیاوش وفامیل سیروس میباشد .
خوشحالم ک پدرم بهترین اشم را برایم انتخاب کرده .
تاریخ تولدم ۱۳۳۰ است
درودبرشما از نظر قوانین و صنایع ادبیات فارسی تلفظ سیاوش به همین صورت صحیح می باشد سیاوش با فتحه روی واو متداول تر است.
سیاوش در اوستایی سیاورشن syAvarshan و به معنی دلیر گندمگون، دلاور سبزه می باشد. این واژه از دو بخش ساخته شده است: 1ـ سیاو که در سنسکریت صیاوه śyAva ( قهوه ای پر رنگ یا تیره ) 2ـ ارشن arshan به معنی دلیر، شجاع، دلاور، یل بوده است.
سیاوش یعنی صاحب اسب سیاه نر. . . ویکی از بهترین اسم های ایرانی واصیله که به نظر بنده آنهایی که اسمشان سیاوش هست باید ازپدرومادرخود ممنون باشن که همچین اسم زیبایی راانتخاب کردن واما یکی ازکارگران سوال کرده
...
[مشاهده متن کامل]
بودن که تلفظ صحیح سیاوش چه جوریه باید عرض کنم که سیاوَش با سیاووش درنوشتن وتلفظ فرق داره سیاوَش یک واوداره سیاوُش دوتا واوداره

واشقانی ( واش قان ) واش مثل لاواش. یاواش. ساواش. قان مثل ممقان. وایقان. دیلمقان. . . . قان= باغ. . قانالیق= باغ انگور
تولد نور
همان سوشینت زرتشتی است که در ادیان دیگر نیز راه یافته و سوشینس، سیاوشان، سوشا، ساشا و. . . هم گفته میشود
سیاوش یا به شکل کاملتر سوشینت از ترکیب سئو به معنی نور شینت از ریشه ( سنگهه ) اوستایی و شنسای ( سانسکریت ) به چم تجسم و تجسد است. در لغت به معنی تجسم نوراست اما در پیوند با باورهای ایران باستان معنای تولد دوباره و ظهور مجدد منجی موعود دارد که در آخر الزمان تولدی دوباره می یابد و ظهور میکند و گیتی را از شر تاریکی ها میرهاند
...
[مشاهده متن کامل]

و نیز از طرفی در داستان اسطوره سیاوش نیز با عبور او از آتش و تولد دوباره او از دل نور پیوند دارد و در واقع سیاوش صفت او گشته و در اساطیر با این صفت ماندگار گشته است
و همچنین نریوسنگ یا نریسف یا نریاشنسا نیز از همین ریشه هستند به معنی تجسم جنس نر ( مرد ) است و همان ایزدی است که به شکل مردی پانزده ساله در غایت جذابیت مردانه بر جهی ظاهر شد و جهی دل به او بست و. . . و داستان یوسف و زلیخا نیز از این اسطوره ایرانی برداشت شده است. این ایزد نگهبان نافه مردان است و دعای نمازگزاران را به اهورامزدا میرساند و با سروش که پیام اهورامزدا را به مردمان میرساند در پیوند است
همچنین این ریشه در نام شنتیا نیز وجود دارد که به معنای تولد دوباره. قرن ها بعد پس از ظهور اسلام ، مردانگی و چالاکی و نیرومندی علی برای مسلمانان تدائی کننده نریا شنتیا بود و نام شنتیا را به علی نسبت دادند

معنی اسم سیاوش
یعنی💜
فرزند کیکاووس که مظلومانه کشته شد
دارای اسب نر سیاه
من خودم اسمم سیاوش است بنظرم واقن اسم سیاوش قشنگ ترین اسمه
من سیاوش. سوشیانت. موعود
سیاه رخش به معنی اسب سیاه
با نجابت ترین و یکی از اسمهای قدیمی که روز ب روز محبوب تر میشه
سیاوش ینی ته مرام ، عشق، بی ریا ، خلاصه نیست مرام سیاوشی تمام
معنی سیاوَش با توجه به فارسی پهلوی، دارای دو قسمت هستش، قسمت اول نام رنگ ( سیاه ) و تیره روزی و دومین قسمت وَش که از صفات اهورامزدا هستش و به معنی پاکیزه و مبرا بودن هستش، در نتیجه معنی نام سیاوَش، بدور از گناه یا مبرا از گناه بودن هستش
سیاوش به معنی دارنده اسب سیاه هست و در اصل به صورت سیاووش با دو واو نوشته میشه ولی امروز به صورت سیاوُش و سیاوَش هم تلفظ میشه.
در شاهنامه به عنوان پسر کیخسرو پادشاه ایران از اون نامبرده شده که سودابه نامادری و همسر پادشاه عاشق اون میشه و او به خاطر اینکه به گناه الوده نشه به توران پناه میبره. سیاوش دوران کودکی و نوجوانی رو در زابلستان تحت تربیت رستم بوده.
...
[مشاهده متن کامل]

در توران شهری میسازه به نام سیاوش گرد و در نهایت هم در حین فرار از توران و با توطئه کشته میشه.

سیا=آلودگی و گناه
وَش= یکی از ویژگیهای اهورامزدا به چَمِ پاکی مطلق
و از اونجایی یه صفت ناقص به یه صفت مطلق چسبیده معنی کاملش میشه، مرد بدون گناه یا مرد خدا
سیاوش از دوبخش تشکیل یافته. سیا= سیاه ، وش= وفادار شده . بنابراین سیاوش یک واژه مجازی است به معنی فرد روسیاه شده ( فریب و شکست خورده ) بخاطر عشق. برخی افراد بخاطر زیبابودن سیاوش، آن را سیاه چشم نام نهاده
...
[مشاهده متن کامل]
اند وچون سیاوش سرنوشت شومی داشت از نام سیاوش کلماتی نظیر سیاه بخت وسیاه چشم ( شورچشم ) و چشم زخم و غیره را انتزاع نمودند که همه اینها غلط محض است وحسادت ربطی به چشم ندارد وحسادت نوعی قساوت وبدخواستن برای دیگران است ازطرفی خیلی افراد حیوانات را به اسم یک انسان صدا می زنند لذا دلیل ندارد که سیاوش را اسب تلقی کنیم.

سیاوش به معنی دارنده اسب سیاه هست و اسم اصیل آریایی
بنظرم تلفظ صحیح اون سیاوش است. ضمه روی ( و ) . به معنی دارنده اسب سیاه.
سیاوش جوانی خوش سیما مظلوم وپاکدلی با چشمان بادامی که سوار بر اسب سیاه با یالهایه زرد میشد .
سیاوش یعنی پسری دارای چشم موی مشگی
واقعا نام زیبایی است و امروزه کمتر کسی رو با این نام میبینیم. گرچه اسمی است که معنی چندان خاصی ندارد اما واقعا زیبا و اصیل و خاص است. فقط این برای من سوال هست که تلفظ اصلی آن سیاوُش هست یا سیاوَش؟و اینکه چه تفاوتی با هم دارن؟من یادمه دبیر تاریخمون میگفت سیاوُش
سیاوش یعنی پاک دامن وشجاع
شجاع
نام سیاوش که به سیاوخش هم خوانده میشه در بخش نخست نام سیاه است و در بخش دوم نام وخش، نام وخش یکی دیگر از نام های آتش در ایران باستان بوده و به چم یا معنی پاکی، روشنایی، یک رنگی، درست کاری و. . . و نام سیاه در کنار وخش، چمی یا معنی اینگونه دارد که فرد دارنده نام سیاوش یا سیاوخش. . . . دارای ، منش یا شخصیت و یا اندیشه ای است که همچون آتش دارای ، پاکی، درستی، یک رنگی و روشنایی هست و در میان تاریکی های زمانه با گرما و پاکی اندیشه خودش نمو میکنه ( تاریکی های زمانه اشاره داره به انسانهای دو رو، ناسازگاری ها، ناراستی های اندیشه ای و رفتاری برخی از افرادی که در پیرامون ما بودن هستند و خواهند بود . . . . )
به معنای دارنده اسب سیاه و پاک طینت سیا یعنی طینت و وش به معنای, پاکی
واقعایکی از اسم های اصیل پارسی هست وافتخارهم مینمایم
نام سیاوش به معنی شیطون و حیوون

سیاوش پسر ی شجاع و نیرومند و پاک دل
این یک اسم توتمی است،
سیا ارشن یعنی اسب نر سیاه، هیچ دلالتی بر مالکیت نداره.
مشابه نامهایی مثل کاوه=گاو یا تهمورث=سگ
از شخصیت های شاهنامه ، دارنده اسب سیاه

من نام پسرم رو سیاوش گذاشتم. ولی نمیدونم چرا یه عده آدم بی سواد اظهارنظر میکنند که این اسم قدیمی و سنگینه و. . . اینقدر اظهارنظرمیکنند که رو نظر آدم تاثیر منفی میذارن
سیاوش. دار نده اسب سیاه و پاک دل
سیلوش از زیباترین اسم های فارسی است که در شاهنامه هم بوده سیاوش به معنی شجاع و یا چشم و مو مشکی و معنی بسیار دقیق ان دارنده ی اسب سیاه نر میباشد
اسب نر، دارنده ی اسب سیاه
سیاوش یه معنای شجای مردی زیبای اسم پسرانس و اسم ایرانی عالی این اسم در دنیا یکی از بهترین اسم هاست
سیاوش یکی از استورهای پارسی ایران زمین که دارای نجابت وپاکی ودر عین حال شجاع وبی باک است.
یکی از اصیل ترین نامهای پارسی ست ومعانی مختلف دارد
چشم وسیاه. دارنده اسب نر. شجاع و پاکدل
با استناد بر ریشه شناسی و تمثیل شناسی, نام سیاوش به معنای کسی است که اسبی سیاه رنگ دارد . البته در مبحث توتم که توسط زیگموند فرویدبرای اولین بار گفته شده و پروفسور ناظر زاده کرمانی در این بابت میفرماییند
...
[مشاهده متن کامل]
این نام توتمی از فلات ایران زمین است که از قبایل اولیه ایران ویج ( سرزمین ) بدست امده به معنای اسب و چون اسب حیوان نجیبی به شمار میرفته است معنای این نام که در سیاوش نمود کرده است به معنای نجابت است و اعتقاد دارند که دلیل اصلی سوگ شون هم همین نجابت سیاوش است که توتمی بر اساس این حیوان نجیب یعنی اسب دارد

سیاوش یعنی دارنده اسب سیاه.
سیاوش هستم با یه قلب پاک
در اصل سیاوش به معنای شجاع و منطقی است.
مرد چشم و مو مشکی
سیاوش نامی زیبای پسرانه است که دراصل به معنای خوشبختی است و شجاع ومنطقی
معنای درست سیاوش مرد چشم و مو مشکیه
سیاوش یعنی سیاه وحشی
سیاوش از دو بخش سیا[ه] وش تشکیل شده
وش یعنی مانند، پس سیاوش یعنی مانند سیاه
معنی دومی هم وجود داره که دقیق تر و مطمئن تره، چون به شخصیت سیاوش در شاهنامه نسبت داده میشه. معنی دوم، "صاحب اسب سیاه"
*اسب سیاوش در شاهنامه با صفت شبرنگ، به رنگ سیاه و با نام بهزاد آمده است*
سیاه بخت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦١)