سوسو زدن


مترادف سوسو زدن: کورسو زدن، تابیدن نور ضعیف ، سوسو کردن

معنی انگلیسی:
flash, flicker, gleam, glimmer, shimmer, twinkle, waver, wink, glint, scintillate, to filcker

لغت نامه دهخدا

سوسو زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) کم کم روشنی دادن. چراغی کم نور گاه روشن و گاه خاموش بچشم آمدن. با نور ضعیف نمودن. کمی روشنایی دادن. ( یادداشت بخط مؤلف ): چراغی از دور سوسو میزد.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نور ضعیف دادن سوزدن : چراغهای کم نور در آن کوچه غم افزا سوسو می زد .

فرهنگ معین

(زَ دَ ) (مص ل . ) روشنایی اندک که از دور دیده شود.

دانشنامه عمومی

سوسو زدن, یا چشمک زدن, یک اصطلاح عمومی برای تغییرات در قدر ظاهری یا شیء نورانی دور است که از یک محیط دیده می شود. [ ۱] سوسوهای جوی از طریق چشمک سنج اندازه گیری می شوند. [ ۲] با استفاده از دریچهٔ بزرگتر برای تلسکوپ می توان اثر سوسو کردن را کاهش داد. به این اثر متوسط دیافراگم گویند. [ ۳] [ ۴]
پرتوهای نور از سیاره ها، ستاره ها و دیگر اجرام نجومی به صورت سوسوکنان دیده می شود. [ ۵]
ستارگان به سبب این که آن قدر از زمین دور هستند که مانند یک منبع نور نقطه ای دیده می شوند به راحتی با هرج و مرج جو زمین آشفته می شوند، مانند شکست مسیر نور در یک عدسی یا منشور. به سبب این که اشیاء نجومی نقاط نورانی بسیار کوچکی هستند که در یک لحظه فقط یک پرتوی نور از آن ها در شبکیه چشم انسان قرار می گیرد، همین که پرتوی نور از یک پرتو به پرتوی دیگر حرکت می کند ستاره «چشمک می زند». اجرام نجومی نزدیک تر به زمین، مانند ماه و دیگر سیارات، شامل بسیاری از نقاط در فضا هستند و می تواند به عنوان اشیاء با قطر قابل مشاهده چشمک نزنند. با چندین نقطهٔ نورانی که از جو عبور می کنند متوسط انحراف پرتوهای آنها دیده می شود و بیننده چشمکی مشاهده نمی کند. [ ۶] [ ۷]
عکس سوسو زدن
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

blink (فعل)
چشمک زدن، سوسو زدن، تجاهل کردن

flicker (فعل)
سوسو زدن، لرزیدن، پرپرزدن، در اهتزاز بودن

gleam (فعل)
سوسو زدن، نور دادن

shimmer (فعل)
سوسو زدن، روشن و خاموش شدن، روشنایی لرزان داشتن

glimmer (فعل)
سوسو زدن، با روشنایی ضعیف تابیدن، کور کوری کردن

فارسی به عربی

ومضة , ومیض
رجفة

پیشنهاد کاربران

بپرس