سهام
/sahAm/
مترادف سهام: تیرها، اوراق مشارکت، سهم ها، نصیب ها، بهره ها، بخش ها، پاره ها
برابر پارسی: دانگ ها، بخش ها، انباز ها
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: سهم ها، بهره ها، تیرهای کمان، نصیب ها، قسمت ها
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
سهام. [ س َه ْ ها ] ( ع ص ) تیرانداز. ( غیاث ) ( آنندراج ). کمانکش. کماندار. تیرانداز. ( ناظم الاطباء ).
سهام. [ س ِ ] ( ع اِ ) ج ِ سهم ،به معنی تیر. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( دهار ) :
هست سهام تو در دو دیده حاسد
گویی کز خواب کرده اند سهامت.
مسعودسعد.
بر شق سهام و مشق سنان و حسام صحایف عمر آن مخاذیل تباه و سیاه گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || ج ِ سهم ، به معنی حصه. بهره.سهام. [ س ُ ] ( ع اِمص ) لاغری و باریکی. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || تغییر چهره. ( غیاث ) ( آنندراج ). تغییر رای. ( منتهی الارب ). || بیماری شتر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).، سه ام. [ س ِ اُ ] ( عدد ترتیبی ، ص نسبی ) سوم. سیم : جواب سه ام آن است که... ( ابوالفتوح رازی ). پس علی روز سه ام [ بعد از ضربت عبدالرحمن ملجم ] از جهان بیرون رفت. ( مجمل التواریخ و القصص ).
فرهنگ فارسی
لاغری و باریکی تغییر چهره
در مرحله سه در مرتبه سه سیم .
فرهنگ معین
( ~ . ) [ ع . ] (اِ. ) جِ سهم . ۱ - نصیب ها. ۲ - برگه هایی مبنی بر شریک بودن در سرمایة کارخانه یا شرکت .
فرهنگ عمید
۲. (اقتصاد ) برگۀ بهادار از سرمایۀ یک کارخانه یا شرکت.
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:سهم
wikijoo: سهام
مترادف ها
سهام
سهام
سهام
سهام
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واژه سهام
معادل ابجد 106
تعداد حروف 4
تلفظ sahām
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: سِهام، جمعِ سَهْم]
مختصات ( ~ . ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی sahAm
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 106
تعداد حروف 4
تلفظ sahām
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: سِهام، جمعِ سَهْم]
مختصات ( ~ . ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی sahAm
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
سهام - سهم - دانگ
one of the parts into which ownership of a company is divided
to divide something between two or more people
سهام ( Stake ) :[اصطلاح کازینو]مبلغی که روی نتیجه بازی کازینو شرط بندی می شود.
در پهلوی " زون zovan ، ذانگ " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
زوندار = سهامدار
هنبازیک زونی = شرکت سهامی
زوندار = سهامدار
هنبازیک زونی = شرکت سهامی
سهام یعنی سهم یا حق کسی
درزبان عربی به معنی تیرکشنده عشق است